eitaa logo
ألنکت الأدبیة والٱصولیة
1.9هزار دنبال‌کننده
90 عکس
31 ویدیو
88 فایل
ادمین @Alhamd_leallah کانال شرح الجامی @sharholjami کانال شرح ریاض السالکین @RiazAlsalekin کانال مختصرالمعانی @MOKHTASAR_ALMANI
مشاهده در ایتا
دانلود
...علی ایّ حال حضرت والد(علامه طهرانی ره) مقید بودند که ما همان کتاب‌هایی را که سابقاً در حوزه تدریس میشد بخوانیم و درس بگیریم میفرمودند مغنی اللبیب شرح شمسیه جوهر النضید معالم الاصول و قوانین الاصول باید خوانده شود از اینکه در حوزه به جای مطول مختصر و یا به جای مغنی تلخیص مغنی متداول شده بسیار تاسف می خوردند و می فرمودند اگر فردی با مختصر خواندن عالم شود عالم مختصر می شود و هرگز عالم متبحری نخواهد شد در مدتی که در تهران بودیم برای ما درسی خصوصی تعیین کرده بودند و بنده قبل از خواندن شرح لمعه خدمت یکی از آقایان فاضل و دانشمند معانی و بیان و بدیع مطول را درس گرفتم. نور مجرد ص ۱۳۳. @alnokat
✅استثنای متصل و منقطع 🔸در مورد مستثنی متصل و منقطع اکثرا می شنویم که میگویند اگر مستثنی از "جنس" مستثنی منه بود متصل و الا منقطع است. 🔹برای روشن شدن مطلب تعلیقه ای نیکو از جناب سید علی خان مدنی از کتاب الحدائق الندیه(بر صمدیه شیخ بهائی رحمهما الله)ایشان می آوریم: 🔸"لا یشترط فی المنقطع ان یکون من غیر جنس المستثنی منه، بل ان لا یکون داخلا فی المتعدد الاول قبل الاستثناء، سواء کان من جنس المتعدد کقولک: "جائنی القوم الا زیدا" مشیرا ب(القوم) الی جماعه خالیه عن زید، او لم یکن، نحو: "جاءنی القوم الا حمارا" فتبین ان المتصل لیس هو المستثنی من الجنس کما ظنّ بعضهم." 🔅ترجمه: 🔸در استثنای منقطع شرط نیست که مستثنی از غیر جنس مستثنی منه باشد، بلکه شرط استثنای منقطع این است که قبل از استثناء، داخل در مستثنی منه نباشد. حال چه از جنس مستثنی منه باشد، مثل (جائنی القوم الا زیدا) و اشاره به قومی شود که زید در آن نبوده است. و چه از جنس مستثنی منه نباشد، مثل (جائنی القوم الا حمارا). لذا مشخص شد که مراد از استثنای متصل این نیست که مستثنی از جنس مستثنی منه باشد، کما اینکه برخی چنین گمانی کرده اند. @alnokat
درس فقه - خصوصیات آیت الله مصباح.mp3
7.51M
📢 | 🔰بیانات حضرت دام ظله به مناسبت رحلت 📆تاریخ : 99/10/14 | درس فقه 🔻در محضر حضرت استاد دام ظله 🔗 @pand_saadat
◾️سرّ وصیّت حضرت صدّیقه کبری سلام الله علیها◾️ آیةالله میرزا جواد ملکی تبریزی رضوان الله علیه 🔹حضرت زهراء به امیرالمؤمنین علیهما السلام وصیّت کردند که تدفین و محلّ قبر شان را از آن دو نفر مخفی کنند. 🔹و به جان خودم سوگند این وصیّت حضرت صلوات الله علیها یک مجاهده و نصرتی در دین خدا بود که برای اثبات مذهب شیعه و ابطال مذهب عامّه از هر نشانه و استدلالی سودمندتر بود. 🔹چرا که این مخفی نگه داشتن تدفین و قبر آن حضرت در طول تاریخ مخفی نمی ماند، 🔹و هر وقت کسی دربارۀ علّت آن سؤال کند و بفهمد که این به جهت وصیّت خود آن حضرت بوده برای او مثل خورشید آشکار می شود که آن حضرت با خشم و سخط نسبت به شیخین از دنیا رفتند و با شکایت از آنها پدرشان را ملاقات کردند، و این زشتی و رسوایی برای آنهاست که بالاتر از آن وجود ندارد. 📚 «المراقبات» ص ۶۴ 🆔 @nooremojarrad_com
❇️امیر المؤمنین علی علیه‌السلام: 🔺القَلبُ المُحِبُّ للّهِ یُحِبُّ کَثیرا النَّصَبَ للّهٍ، وَالقَلبُ اللاّهی عَنِ اللّهٍ یُحِبُّ الرّاحَةَ. ☘قلب دوستدار خدا، خستگى براى خدا را بسیار دوست دارد و قلب بى‏ خبر از یاد خدا، آسایش را دوست دارد☘ 📚تنبیه الخواطر، ج۲، ص۸۷
🔵 در نامه 27 نهج البلاغة 🔹در زبان عربی «قمع» به معنای ذلیل کردن (متعدی) است. در فرجام نهج البلاغه آمده است: «وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْكِه» ‏ ✍️یعنی خداوند مشرک را [در جامعه] به خاطر شرکش (یا به وسیله شرکش) ذلیل می‌کند. 🔸کلمه «قمع» در زبان فارسی معاصر معمولا در کنار کلمه «قلع» (به معنای ریشه‌کن کردن و نابود کردن) و معطوف به آن به کار می‌رود. شاید برای همین بوده که برخی مترجمان کلمه «یقمعه» را در اینجا به «نابود کردن» برگردانده‌ و این معنا را به دست داده‌اند که خداوند مشرک را نابود می‌کند در حالیکه این روایت می‌خواهد بگوید خداوند مشرک را ذلیل می‌کند. استاد عشایری منفرد @alnokat
چرا کلمه ای که دارای همزه وصل است،اگر برای شیئی علم شود،همزه وصل آن تبدیل به همزه قطع می شود؟ لا یجوز‌التصرف فی العلم بقدر الامکان لانه وضع ثان اگر اسمی برای شیئی علم شود،جایز نیست در لفظ آن تصرف کرد و تغییر داد زیرا علم شدن اسم وضع دومی برای ان اسم محسوب می گرد (البته اگر قبل از علمیت استعمالی داشته باشد). بعض فروعات این قاعده: ۱.فلسفه وضع همزه وصل برای ان بود که ابتداء به ساکن نشود یعنی حرف اول برخی از کلمات ساکن بود و تلفظ آن تعذر (یا بنا بر قول نادری تعسر)داشت پس همزه وصل به اول ان اضافه کردیم( مثل ألرجل که اگر در ابتدا کلام واقع شود همزه تلفظ و در اوسط تلفظ نمی شود.) اما اگر همین اسم دارای همزه، وصل برای شخصی علم شود همزه ان به همزه قطع بدل می شود زیرا همزه وصل بعد از وضع دوم(علم شدن)جزء موضوع له اسم علم می شود و واضع هنگام وضع همزه را لحاظ کرده پس حذف ان جایز نیست. ۲.تاء تأنیث برای فارقیت بین مذکر و مؤنث وضع شده و حذف آن جایز است،اما اگر اسمی به همراه تاء تأنیث علم شود حذف آن جایز نیست. بقدر الامکان:البته گاهی در اسم علم تصرف می شود با قرینه مثل ترخیم در منادا و... اقتباس از مبحث لاینصرف شرح ملاجامی @alnokat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف به آیت الله وحید به نقل از حجت الاسلام هاشمی نژاد @alnokat
مشهور نحویون قائل هستند به اینکه عامل رفع در مبتدا تعری(خالی بودن)آن است از عوامل لفظیه و عامل رفع مضارع خالی بودن آن است از عوامل نصب و جزم. اشکال:خالی بودن از عوامل یک امر عدمی است حال یک امر عدمی چگونه می تواند عامل باشد؟ جواب:عوامل لفظیه (در علم نحو)تأثیر حقیقی در الفاظ ندارند،بلکه علامات و اماراتی هستند که نشان می دهند جایگاه کلمه را ،و عامل اعراب خود متکلم است،علامت و نشانه هم می تواند امر وجودی باشد وامر عدمی. مثلا: اگر همراه شخصی دو لباس باشد که یکی از ان دو،برای شخص دیگری است،اگر یکی را علامت بزند(لباس شخص دیگر را) عدم علامت، نشانه ان است که لباس معدوم العلامه برای خودش است. پس اگر عدم می تواند علامت باشد،عدم عوامل هم می تواند عامل باشد(در صورتی که عامل اعتباری و همان علامت باشد نه عامل حقیقی.) اسرار العربیه،ص۷۳ شرح رضی بر کافیه،ج۱،ص۲۴ @alnokat
؛ ؛ ✅ حکیم ملا هادی سبزواری اعجاز قرآن را مشتمل بر این فنون بلاغت می شمارد: 1⃣ مطابقت مقتضیات احوال. 2⃣ صنوف استعارات و تشبیهات. 3⃣ ضروب تمثیلات. 4⃣ افاده معانی کثیره با لفظ موجز‌. 5⃣ حسن مطالع و مقاطع. 6⃣ حسن فواتح و خواتم سور. 7⃣ حسن فواصل. 8⃣ تقدیم و تاخیر. 9⃣ فصل و وصل. 📗 رسایل حکیم سبزواری، رساله هدایه الطالبین، ص ۲۳۳. @alafzal1400
بسم الله 🔵ترجمه نکره در سیاق نهی «وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي» ‏ نهج البلاغه 🔹 و گمان نکنید به خاطر حرف حقی که به من گفته شود، کوچکترین تلخی و دشواری در من پدید بیاید. «استثقالا» در این جمله، نکره در سیاق نهی است. «نکره در سیاق نهی» صریح در تأکید است. یعنی: «هیچ گونه‌ استثقال». مترجمان نتوانسته‌اند تأکیدو عمومیتِ موجود در این جمله را به فارسی برگردانند. اغلب آنان جمله را به این صورت ترجمه کرده‌اند: «و درباره من گمان مبريد كه اگر حقّى گفته شود دشوار آيد،»! این ترجمه‌ها "تأکید و عمومیتِ" موجود در استثقال را نمی‌رساند! معنای جمله این است «هیچ گونه دشواری را در من گمان نبرید»! ،‌ شماره 55 استاد عشایری منفرد @banahjolbalaghe @ALNOKAT
جلسه دوازدهم مباحث ادبی شرح ریاض السالکین در کانال ریاض السالکین بارگذاری شد. @RiazAlsalekin
بسم الله 🔵25 صفت علی ع از زبان خودش در نهج البلاغة 1. اولین کسی که ایمان آورد (والله لانا اول من صدقه) 2. بالاترین مرتبه یقین در ایمان (انى لعلى یقین من ربى و غیر شبهه من دینى.) 3. تمام آنچه را که پیامبر می‌دید و می‌شنید علی نیز می‌دید و می‌شنید (إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى) 4. هر گز با خدا و ورسولش معارضه نکرد (انى لم ارد على الله و لا على رسوله ساعه قط) 5. هرگز از مسیر حق جدا نشد (فَوَالَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّي لَعَلَى جَادَّةِ الْحَق)‏ 6. نه گمراه شد و نه موجب گمراهی کسی شد (لا ضللت و لا ضُل بى) 7. نور راهنمای بشریت (انما مثلى بینکم کمثل السراج فى الظلمه, یستضىء بها من ولجها) 8. هدایت دشمن را بر کشتن او مقدم می‌دانست (وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِه) 9. بیشترین بهره را از علم پیامبر ص بُرد ( نهج البلاغة) 10. وارث علم انبیاء (علمٌ علَّمَه الله نبیَه فعلًّمنیه) 11. تنها صحابی پیامبر که توانست بگوید: «سلونی» (ابن ابی احدید 13/106) 12. در سخت‌ترین موقیعتها جانش را سپر پیامبر کرد (وَ لَقَدْ وَاسَيْتُهُ بِنَفْسِي فِي الْمَوَاطِنِ الَّتِي تَنْكُصُ فِيهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِيهَا الْأَقْدَام‏) 13. از کودکی در دامن پیامبر تربیت شد(وَضَعَنِي فِي حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِه) 14. از پیامبر جدا نشد (وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّه‏) 15. تنها کسی که با پیامبر در لحظات عبادتهای غار حرا ارتباط داشت (وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي‏) 16. پیامبر در دامن او جان داد(لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله )وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي) 17. همراه با ملائکة الله پیامبر را غسل داد (وَ لَقَدْ وُلِّيتُ غُسْلَهُ صلى‏الله‏عليه‏وآله وَ الْمَلَائِكَةُ أَعْوَانِي‏) 18. غمخوار مردم بود و حکومت بر آنان را کافی نمی‌دانست (ا أقنع من نفسى بان یقال هذا امیرالمومنین؟ و لا اشارکهم فى مکاره الدهر( 19. اهل مال اندوزی نبود (فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا) 20. دنیا را سه‌طلاقه کرده بود (طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا) 21. برای پیروزی بر دشمن به زیردستانش ظلم نکرد (إتإمرونى ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه) 22. خداوندگارِ سیاستِ بدونِ نیرنگ بود (والله ما معاویه بادهى منى, ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهى الناس) 23. او را به خاطر تصدیق پیامبر ملامت کردند اما تحت تاثیر قرار نگرفت (وَ هَلْ يُصَدِّقُكَ فِي أَمْرِكَ إِلَّا مِثْلُ هَذَا يَعْنُونَنِي وَ إِنِّي لَمِنْ قَوْمٍ لَا تَأْخُذُهُمْ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم)‏ 24. احیاگر شب تاریک و نشانه‌ی روز روشن (عُمَّارُ اللَّيْلِ وَ مَنَارُ النَّهَار) 25. قلبش در بهشت و جسمش مشغول کار (قُلُوبُهُمْ فِي الْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي الْعَمَل) ، شماره 51 میلاد امیرالمؤمنین ع https://eitaa.com/banahjolbalaghe
❇️ فقیه عالیقدر، آیت الله العظمی شبیری زنجانی حفظه الله: 👈🏻 این شرایطی که برای طلبه‌های نجف و قم فراهم است برای علمای سابق فراهم نبوده است. آنها با شرایط سختی درس خواندند. از این نعمت و از نعمت جوانی خود استفاده کنید. پیشینیان ما با زحمات زیادی علوم فقه و اصول و رجال و غیره را در اختیار ما گذاشتند. باید شرایط کنونی را قدر بدانیم. طلبه‌ها باید اهتمام زیادی داشته باشند تا تولید علم رونق بگیرد. نباید کارهای علمای سلف روی زمین بماند. نسخه‌‌ای از "مسالک شهید ثانی" در کتابخانه ملی تهران موجود است. دیدم کسی که شاگرد شهید بوده و با او زندانی شده، راجع به این نسخه نوشته که این نسخه را شهید در شرایطی که از ترس دشمنان از کوهی به کوهی و از روستایی به روستایی دیگر‌‌ می‌رفت تکمیل کرد، یعنی در همین تعقیب و گریز. اجازه شهید ثانی به شخصی در بحارالأنوار موجود است که آنجا در سال ۹۶۴ قمری‌‌ می‌گوید مسالک ناقص است. ایشان در سال ۹۶۵ شهید شده است. یعنی شهید در همین یک سال آخر و در آن شرایط سخت این کتاب ارزشمند را تکمیل کرده است. 🎙 دیدار با طلاب نجف، ٣٠ / ١٠ / ١٣٩٧ 📎برگرفته از کانال فضائل و معارف @madras_emb
💥تناسب حکم و موضوع ✅رابطه ای است بین حکم و موضوع مناسب آن که باعث می شود ذهن انسان از لفظ موضوع به موضوع متناسب با حکم متبادر شود. مثلا وقتی گفته شود: شخص مریض لازم نیست روزه بگیردعرف با تناسب حکم و موضوع مریضی را می فهمد که روز موجب ضرر برای روزه دار می شود نه هر مریضی. لذا این تناسب میان حکم و موضوع موجب شد ظهور لفظ مریض در مثال در مطلق مریض شکل نگیرد. کاربرد تناسب حکم و موضوع: ۱.تضییق(جایی که لفظ اوسع بوده و بلاقید،اما برخی افراد بخاطر تناسب در ذهن نمی اید) ۲.توسعه(لفظ عام نیست ول عرف به جهت تناسب حکم و موضوع معنای عام می فهمد) ۳.تعیین نوع عطف.(که قید معطوف علیه در معطوف هم می آید یا نه) ۴.تعیین نوع دخالت عنوان در حکم.(عنوان صرفا مشیر است یا دخیل در حکم است یا....). ۵.رفع قبح در حمل مطلق بر فرد نادر(مثلا دلیل گوید از مجتهد تقلید کن و بین صد مجتهد یکی اعلم باشد اینجا تناسب بین وجوب تقلید و اعلمیت موجب میشود حمل مطلق مجتهد بر فرد اعلم که نادر است قبیح نباشد. تا یازده مورد..... 📗مجله تا اجتهاد،تناسب بین حکم و موضوع از دیدگاه آیت الله العظمی شبیری زنجانی دام ظله، مرکز پژوهش فقهی مدرسه امام باقر علیه السلام. @alnokat
بسم الله الرحمن الرحیم 💥تذکیر و تانیث مصدر 💢بعضا در کلام نحاه دیده شده که گفته اند مصدر برای جنس وضع شده و کاری با تانیث و تذکیر ندارد. مثلا در کلام ابن جنی در ج ۲ خصائص صفحه ۱۰ آمده است که: 🔰مصدر ها اسماء اجناس هستند که وضع شده اند برای مطلق ماهیت و اگر گاهی مصادر علامت تأنیث می گیرند به آن خاطر نیست که مدلول آن ها مؤنث است بلکه تنها لفظ آن ها مؤنث است،دقیقا مثل اسماء غیر مصدری که لفظ آن ها مؤنث است اما مدلول آنها نه مثل: غرفة،مشرقة،مقرمة،مروحة و... ⚠️شاید همین امر باعث شده برخی گمان کنند در معامله لفظی هم با مصدر میتوان ان را مذکر فرض کرد یا نه، اما با شواهدی که در کلام نحاه وجود دارد میتوان به این نتیجه رسید که مصدر هم از حیث تذکیر و تانیث باید مانند سایر اسماء در عود ضمیر و ... حال ان رعایت شود ↩️مثلا درباب اضافه یکی از فوائد اضافه ، آن است که مضاف مونث از مضاف الیه مذکر کسب تذکیر کند. ❗️وشاهد مثالی که در جُلّ کتب قدیمی و جدید نحوی وجود دارد شعر: ❇️انارة العقل مکسوف بطوع هوی... ♨️گفته اند چرا خبر انارة (مکسوف) مذکر است، با آنکه مونث است و باید خبر مطابقت می کرد و مکسوفه می آمد؟ ✅در حالی که اناره مصدر است و اگر استواء امرین در او جایز بود نمی توانست شاهد بر این مساله(اکتساب المضاف التذکیر من المضاف الیه) باشد. 🔰مختاری در شرحش فرائد البهیه بر صمدیه، ذیل این شعر فرموده: ❌گفته نشود الاناره مصدر است پس مذکر شدن خبر آن بخاطر اکتساب تذکیر از مضاف مذکر نیست، بلکه به خاطر آن است که در مصدر مساوی است مذکر و مونث بودن. ✅ چرا که ما می‌گوییم: معنای قول نحاه که می‌گویند مصدر مساوی است در آن مذکر و مونث بودن، یعنی ملحق نمی شود به آن علامت تانیث، نه اینکه جایز است معامله مذکر و مونث در اسناد و عود ضمیر به آن مطلقا: اگرچه مصدر مونث لفظی باشد، مثل: دلالت و ارادة و نحوه این دو. @alnokat
عین عبارت مختاری در فرائد البهیه👆👆
🔰قسمتی از منبر مرحوم آخوند ملاعلی معصومی همدانی اعلی الله مقامه: 🔆انما المومنون اذا ذکر الله وجلت قلوبهم... 💢بعضی کلمات عربی معادل فارسی ندارند،مانند کلمه (انما)ادبا گفته اند: 💠انما از ادات حصر است،یعنی مطلب این است و جز این هم نیست. ✅گویا مطلب منحصر در این است مومنان وقتی خدا یاد شود،چه خودشان یاد کنند یا دیگران یاد کنند_فاعل ذکر نشده است_دلهای آنان ترسان و قلب هایشان لرزان می شود. 🔰یکی از علامت های ایمان خوف است. ❇️امام صادق علیه السلام می فرمایند:کان ابی یقول کان یعنی پدرم امام محمد باقر علیه السلام مکرر می فرمود: 💠هیچ بنده مومنی نیست مگر خدا در قلب او دو نور قرار داده است. یکی نور رجاء یکی نور خوف اگر بین این دو موازنه باشد،هیچ یک بر دیگری زیادت و رجحان ندارد. 💠خوف یکی از صفات اولیاء الله است که بر اساس اختلاف مراتب خوف هم مختلف هست. 💠هرچه معرفت بیشتر باشد خوف مومن بالاتر است البته جبن و ترس فرق دارد که بد است. روضه فنا،صفحه:۲۱ @alnokat
🌹نکتہ ادبی؛ سؤال؛ جناب شیخ بهائی قدس سره الشریف ابواب ششگانہ فعل ثلاثی مجرد را چطور به رمز درآورده؟ جواب؛ تبیین رمز اینچنین است که ؛ فَتحُ ضَمٍّ فَتحُ کَسرٍ فَتحَتان کَسرُ فَتحٍ کَسرُ کَسرٍ ضَمَّتان توضیح این رمز ؛ جناب شیخ بهائی به حرکات عین الفعل ماضی و مضارع اشاره کرده ، به ترتیب رمز اینچنین است که : فَعَلَ یَفعُلُ ،، فَعَلَ یَفعِلُ ،، فَعَلَ یَفعَلُ . فَعِلَ یَفعَلُ ،، فَعِلَ یَفعِلُ . فَعُلَ یَفعُلُ .
💥المصباح المنیر 💠بین فقهای عامه مرسوم بوده گاهی عالمی به شرح کتاب عالم دیگر می پردازد،بعد عالم دیگر به شرح لغات ان شرح. غزالی کتابی در فقه دارد به نام الوجیز فی الفقه. رافعی این کتاب را شرح زده به نام الفتح العظیم،که بین عامه به شرح کبیر معروف است. فیومی لغات و اصطلاحات شرح کبیر را توضیح داده است(المصباح المنیر). ✅لذا فیومی لغت دان نیست!بلکه یک عالم فقیه سومی است که واژگان شرح کبیر را شرح کرده. بهمین خاطراست که در توضیح کلمات از فرایند واژه شناسی خارج می شود. 💠علت اینکه مصباح المنیر فیومی معروف شده و جا افتاده،سبک و مختصر بودن ان است. 💢منهج بررسی لغات در مصباح المنیر،منهج راغب و زمخشری است یعنی منهج الف بایی. 🔰درس فقه اللغه استاد ربانی بیرجندی. @alnokat
♨️خلیل بن احمد فراهیدی 🔆از اصحاب امام محمد باقر و امام جعفر صادق و امام موسی کاظم علیهم السلام. 🔆اولین کسی که لغت را مدون کرد. ✅(قبل از ایشان منهج موضوعی بوده یعنی در موضوعات مختلف لغوی مثل اسامی شتر شیر و... رساله نوشته می شده است.) 🔆 سیبویه شاگرد خلیل بوده است،خلیل شاگرد پسر ابوالاسود دؤلی، ابوالاسودی که علم نحو را از حضرت امیر علیه السلام گرفت‌. 🔆دانشمندی بسیار بزرگ. برخی قائلند از حیث نبوغ (بین ادبا) مثل خلیل نیامده. ❇️او مستقیم لغات را از بادیه گرفته است. ❇️حکایت شده زیر ناودان کعبه دعا کرد که خداوند متعال به او علمی عنایت کنند که کسی قبل ایشان در آن علم سخن نگفته باشد. ✅لذا مخترع علم عروض و قافیه ایشان است. علمی که تمام شعرای عرب و عجم اشعار خود را طبق آن می سنجند. 🔆کتاب لغت العین اثر ایشان است. 🔆که به سبک حروف حلق می باشد. 🔆یعنی از حروف حلق کلمات را چیده اند. 💢خلیل شاگرد ناصبی داشته بنام یونس بن حبیب که روزی از خلیل می پرسد به چه دلیل علی علیه السلام امام کل بوده است؟ 🔅خلیل می گوید: ♨️احتیاج الکل الیه و استغنائه عن الکل دلیل علی انه امام الکل فی الکل. ✅نکته: از آنجا که کتاب العین مستقیم از بادیه اخذ شده و از طریق سماع( مکتب بصره برخلاف کوفه که اهل قیاس بوده است) و قدیمی ترین کتاب لغت است، بسیار معتبر می باشد. 🎙از درس فقه اللغه استاد ربانی بیرجندی حفظه الله. @alnokat
✅صاحب بن عباد صاحب کتاب المحیط 🔰از وزراء در دوران حکومت آل بویه.اولین حکومت شیعی. 🔰صاحب، در ری بود. 💠سالی ۷ هزار دینار به بغداد برای استفاده طلاب همه فرَق می فرستادند. 🔆صاحب ابن عباد دانشمند بزرگی بود و از دربار برای پیشرفت علم بسیار استفاده می کرد، مثلا هر کس کتاب پر مایه ای می نوشت صاحب هم وزن ان به او طلا میداد. 🔆مرحوم شیخ صدوق رحمه الله دو کتاب به او هدیه داد. 🔆این سفرهای متعدد مرحوم صدوق به حمایت های مالی صاحب بوده است. 🔆صاحب کلامی دارد در مورد خودش که: 💥نحن امراء بالیوم و علماء باللیل. ♨️منهج کتاب لغت صاحب همان منهج خلیل یعنی تحلیق است. ♨️اولین کسی که به مجاز پرداخته و حقیقت و مجاز را از هم جدا کرده است. ♨️یک دیوان در مدح حضرت امیر علیه السلام دارد. ♨️۲۸ قصیده دارد هر قصیده با یک حرف از حروف الف باء ختم شده است. 📗الغدیر ج۴ زندگی نامه ایشان کامل امده است. ♨️در ادامه از رابطه احمد ابن فارس صاحب مقاییس اللغه با صاحب و چگونگی اشنایی انها باهم بحث می کنیم ان شاء الله. 🎙استاد ربانی بیرجندی @alnokat
🔵 از علوم ادبی تا اجتهاد و تفسیر شیخ حسین حلی ره یکی از بزرگترین شاگردان محقق نائینی و صاحب یکی از مهمترین کرسیهای درس خارج در نجف بود. یکی از شاگردانش نقل کرده است که وی آشنایی با علوم ادبی را برای اجتهاد کافی نمیدانست و معتقد بود باید در ادبیات به اجتهاد رسید. این محقق بزرگوار جدا کردن دانش تفسیر از علوم ادبی را نیز درست نمیدانست. قيل إنّ الاجتهاد يتوقّف علي عدّة علوم: علم اللغة و الصرف و النحو و العلوم الثلاثة (المعاني، و البيان، و البديع) و ذلك لأنّه توجد في هذه العلوم نكات تقوّي المجتهد و تعينه علي استنباط الأحكام. ثمّ يقول:وَ اعْلَمْ: أنَّ هَذِهِ الامُورَ مِمَّا لا بُدَّ مِنْهَا، وَ لا بُدَّ لِلْمُتَعَلِّم الْمُرِيدِ لِلِاجْتِهَادِ أنْ يَتَعَلَّمَهَا حَقَّ التَّعَلُّم بِحَيْثُ يَصِيرُ مُجْتَهِداً فِي هَذِهِ الْعُلُومِ؛ وَ لَا يَكْتَفِي بِقرَاءَةِ كِتَابِ صَرْفٍ وَ نَحْوٍ. هَذَا مُضَافاً إلى مَدْخَلِيَّةِ هذِهِ الْعُلُومِ لِعِلْمِ الاصُولِ أيْضاً؛ لِمَا فِيهِ مِنْ رِوَايَاتٍ لَا يَتَّضِحُ الْمُرَادُ مِنْهَا إلَّا بِالتَّعَلُّمِ فِي هَذِهِ الْعُلُومِ. و كذلك فإنّ المجتهد يحتاج إلي علم التفسير و الإحاطة بمعاني كتاب الله إذ إنّ اجتهاده متوقّف عليه. و أمّا فصل علم التفسير عن الصرف و النحو و اللغة، فغير صحيح، و إنّما التفسير عبارة عن مجموعة من العلوم المدوّنة و المنظّمة في كتاب واحد، فيصحّ أن يسمّي بدائرة المعارف. نعم لا بدّ أن يرجع المجتهد إلي الروايات الواردة في معاني الآيات للخروج عن التفسير بالرأي؛ لكنَّ هذا إنّما رجوع بالروايات، لا بكتاب الله. 📚سید محمدحسین حسینی طهرانی؛ ولاية الفقيه في حكومة الإسلام، ج‌1، ص: 234‌