حاج مهدی رسولیيوسف زهرا.mp3
زمان:
حجم:
4.75M
کتاب دلداده:
خاطراتی از زندگی شهید علیرضا ماهینی
نوشته زهرا سبزه علی،
روایت یک سفر است. سفری برای تغییر، سفری برای رهایی از بندهای معمول زندگی روزمره و پای گذاردن به جهانی نو، با نگاههایی نو.
زهرا سبزه علی (شاه بابایی) با زبانی ساده و بیپیرایه، روایت آشنایی ناگهانی خود را در تهران با عکس شهیدی روایت میکند که از قضا آن عکس، سردار شهید علیرضا ماهینی است که کیلومترها از او دورتر، در ساحل خلیج فارس در استان بوشهر زندگی میکرده و یاد و خاطرش هنوز زنده و گرامی است. او پس از حوادث بسیار و تاثیرِ راز آلودِ شهید ماهینی بر زندگانیاش، عزم جزم میکند تا دریابد این مرد که بوده است؟
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
حتما بخونید😉✨
بخشی از کتاب دلداده :
دو روزی از مصاحبهام با آقای مرآتی میگذشت که دکتر جدی تماس گرفت و از من خواست به دیدنش بروم. فردای همان روز رفتم دانشگاه شهید بهشتی. ایشان با روی باز با شکلات و شیرینی روی میزش، از من پذیرایی کرد و گفت: «روایت دلداده را در وبلاگ دنبال کردم. به نظرم نسبت به نوشتههای قبلیات خیلی پختهتر و قابل درکتر بود. البته نقاط ضعفی هم دارد، اما چیزی که در نظرم قابل تحسین است، همت و استقامت تو در این سالهاست. توی این سالها به دنبال شهید ماهینی نبودی، بلکه به دنبال حقیقت راه افتادی. این میل به حقیقتجویی بود که تو رو به دنبال خودش کشوند، چیزی که یافتنش توی جامعه کمرنگ شده است. خیلیها به این انگیزههای فطری بیتوجه شدهاند. به نظرم آنچه که بیشتر از نتیجۀ تلاشت توی این سالها مهم است، این است که تو در حد توانت سعی کردی به وظیفهای که در وجودت احساس میکردی، عمل
کنی. دوست داشتم اولین کسی باشم که به تو تبریک میگوید». بعد کتاب «شیعه و حفظ آثار جنگ» را به من هدیه کرد که به قلم توانای خودش به نگارش در آمده و در سال 1378 به وسیلۀ انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی به چاپ رسیده بود.
دکتر جدی کسی بود که اولین جرقۀ نویسندگی را در ذهنم روشن کرد. همیشه حرف هایش در بزنگاههای این مسیر، روشنیبخش راهم بود. در حقیقت او تنها استاد دانشجوهای دانشگاه شهید بهشتی نبود، بلکه استاد من نیز در فراز و نشیب این راه مقدس بود.
بعد از خروج از دفتر دکتر جدی، در محوطۀ دانشگاه روی چمنها نشستم و تمام این نُه سالی که با علیرضا آشنا بودم، به خصوص این چهار سال تحقیق را در ذهنم مرور کردم؛ چه افت و خیزهایی داشتم. گاهی چنان در این راه ناامیدی وجودم را فرا میگرفت که حتی دوست نداشتم قدم از قدم بردارم و گاهی چنان شوق وجودم را در بر میگرفت که تمام تلاشم را در به ثمر رساندن این وظیفۀ الهی میکردم. تمام اینها دید مرا به
زندگی وسیعتر کرد و کمک نمود تا خودم و تواناییهایم را بیشتر بشناسم. چه تجاربی که در این مسیر کسب کردم. حس اینکه دارم به پایان این راه میرسم، دلتنگم میکرد.
آسمان نشینِ مهربان من
جز دیدار تو مداوا نشود زخم دلم:)
چه شود گر نظری برمن بیچاره کنی؟
#شهید_علي_الهادي_حسین 🕊
کـانـالرسمےشھیدعلے الهادے حسین🌿
♡jahad🇱🇧↷
『 @alshahid_ali_alhadi 』
آیتالله بهجت میگفتن:
هر وقت دلتون برای امام زمان تنگ شد..؛
به صفحات قرآن نگاه کنید✨
#اغاز_ولایت
#امام_زمان
شہیڋعݪي اݪـهاد؎اځمداݪځـسـيݩ🇱🇧
معرفی شهید امام زمانی ❤️ #آغاز_امامت_امام_زمان_عج
#شهید_كاظم_عاملو بيست و دوم تير 1344 در شهرستان سمنان به دنيا آمد. پدرش غلامرضا و مادرش عذرا نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. كارمند اداره مخابرات بود. از سوي بسيج به جبهه رفت. هفتم اسفند 1366 در ماووت عراق بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده يحياي زادگاهش واقع است.
#آغاز_امامت_امام_زمان_عج
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi
کاظم در ادامه سیروسلوک معنوی به جایی رسید که بعضی وقتها و در همان حال مخصوص به خودش(#خلسه) میگفت: بچهها الان آقا[#امام_زمان] اینجا بود... .
و میپرسید :
شما ندیدینِش؟!
یکبار به شهید "زمان رضاکاظمی" با صراحت این جمله را گفته بود؛ من خودم این را از زمان شنیدم. بقیه هم با تعجب پرسیده بودند چه میگوید و یعنی چه آقا اینجا بود؟!
برشی از کتاب #رویای_بانه ؛ خاطرات بینظیر #شهید_کاظم_عاملو
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع_مجاز_است
@shahid_ketabi