eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
924 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
732 ویدیو
67 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌹 🔸🔸 ماووت عراق 27 اردیبهشت 67 ✍✍✍ راوی تخریبچی لشگر10 بود توی قرارگاه تاکتیکی منتظر دستور بودیم که اگه کاری پیش اومد انجام بدیم. خبر دادند تو ی مسیربرگشت نیروها از خط یه مشکلی پیش اومده بنده به همراه و عمو یشلاق ()مامور شدیم. مسافتی رو با وانت رفتیم بعد از اون پیاده راه افتادیم به سمت ارتفاعات. بعد از چند ساعت پیاده روی توی شیاری که به سمت ارتفاع میرفت به محل رسیدیم. کف شیار یه پرتگاه به ارتفاع 10 - 12 متر بود که وقتی مجروحان و نیروهایی که میخواستن عقب بیان متوجه این پرتگاه نبودن و تو تاریکی شب سقوط میکردن پایین. با اسماعیل یه کشیدیم و با مسیر رو به سمت چپ مشخص کردیم. موقع برگشتن که توی شناسایی قبل از عملیات چندین بار مسیر رو رفته بود راه رو گم کرد. چند ساعت تو سینه کش ارتفاعات سرگردون بودیم تا بلاخره راه رو پیدا کرد و برگشتیم. اسماعیل به ما میگفت: جون مادرتون یه وقت به کسی نگید من راه و گم کردم.. آبروم میره.... خلاصه موقع برگشتن کلی صفا کردیم و می خندیدیم. یه سرود شیرازی اون موقع پخش شده بود که میگفت: عقاب اسمونهایوم... نهنگ قعر دریایوم... اسماعیل و عمو یشلاق این و برعکس می خوندن و میخندیدیم... نهنگ اسمونهایوم.... عقاب قعر دریایوم... روحشان شاد. 🍃🍃 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌹 🔸🔸 ماووت عراق 27 اردیبهشت 67 ✍️✍️✍️ راوی تخریبچی لشگر10 بود توی قرارگاه تاکتیکی منتظر دستور بودیم که اگه کاری پیش اومد انجام بدیم. خبر دادند تو ی مسیربرگشت نیروها از خط یه مشکلی پیش اومده بنده به همراه و عمو یشلاق ()مامور شدیم. مسافتی رو با وانت رفتیم بعد از اون پیاده راه افتادیم به سمت ارتفاعات. بعد از چند ساعت پیاده روی توی شیاری که به سمت ارتفاع میرفت به محل رسیدیم. کف شیار یه پرتگاه به ارتفاع 10 - 12 متر بود که وقتی مجروحان و نیروهایی که میخواستن عقب بیان متوجه این پرتگاه نبودن و تو تاریکی شب سقوط میکردن پایین. با اسماعیل یه کشیدیم و با مسیر رو به سمت چپ مشخص کردیم. موقع برگشتن که توی شناسایی قبل از عملیات چندین بار مسیر رو رفته بود راه رو گم کرد. چند ساعت تو سینه کش ارتفاعات سرگردون بودیم تا بلاخره راه رو پیدا کرد و برگشتیم. اسماعیل به ما میگفت: جون مادرتون یه وقت به کسی نگید من راه و گم کردم.. آبروم میره.... خلاصه موقع برگشتن کلی صفا کردیم و می خندیدیم. یه سرود شیرازی اون موقع پخش شده بود که میگفت: عقاب اسمونهایوم... نهنگ قعر دریایوم... اسماعیل و عمو یشلاق این و برعکس می خوندن و میخندیدیم... نهنگ اسمونهایوم.... عقاب قعر دریایوم... روحشان شاد. 🍃🍃 @alvaresinchannel
گردانی در (ع) داشتیم به نام ، یا بقول رزمندگان لشگر گردان قاطریزه. این گردان وظیفه اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود. و شاید سخترین لحظه برای رزمندگان این گردان وقتی بود که باید پیکر شهیدی رو به عقب می آوردند. ✅ این عکس مربوط به است که در اواخر اردیبهشت ماه 67 در ارتفاعات که مشرف به بود انجام شد. در تصویر پیکر دو رزمنده شهید لشگرده سیدالشهداء (ع) دیده میشود که روی مرکب بسته شده است . شاید ساعت ها طول کشید که این ابدان مطهر تا پشت جبهه رسید و این دو رزمنده که مرکب مسافران بهشت را هدایت میکنند چه حالی داشتند. اگر من بودم پشت سرشون یک شکم سیر گریه کرده بودم. و میخوندم.... ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود آن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود. و خوشا به حال این حیوان که مرکب بهشتیان شد. راوی : جعفر طهماسبی 🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
گردانی در (ع) داشتیم به نام ، یا بقول رزمندگان لشگر گردان قاطریزه.به فرماندهی این گردان وظیفه اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه بود. و شاید سخترین لحظه برای رزمندگان این گردان وقتی بود که باید پیکر شهیدی رو به عقب می آوردند. ✅ این عکس مربوط به است که در اواخر اردیبهشت ماه 67 در ارتفاعات که مشرف به بود انجام شد. در تصویر پیکر دو رزمنده شهید لشگرده سیدالشهداء (ع) دیده میشود که روی مرکب بسته شده است . شاید ساعت ها طول کشید که این ابدان مطهر تا پشت جبهه رسید و این دو رزمنده که مرکب مسافران بهشت را هدایت میکنند چه حالی داشتند. اگر من بودم پشت سرشون یک شکم سیر گریه کرده بودم. و میخوندم.... ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود آن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود. و خوشا به حال این حیوان که مرکب بهشتیان شد. راوی : جعفر طهماسبی 🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌹 🔸🔸 ماووت عراق 27 اردیبهشت 67 ✍️✍️✍️ راوی: مرحوم تخریبچی لشگر10 بود توی قرارگاه تاکتیکی منتظر دستور بودیم که اگه کاری پیش اومد انجام بدیم. خبر دادند تو ی مسیربرگشت نیروها از خط یه مشکلی پیش اومده بنده به همراه و عمو یشلاق ()مامور شدیم. مسافتی رو با وانت رفتیم بعد از اون پیاده راه افتادیم به سمت ارتفاعات. بعد از چند ساعت پیاده روی توی شیاری که به سمت ارتفاع میرفت به محل رسیدیم. کف شیار یه پرتگاه به ارتفاع 10 - 12 متر بود که وقتی مجروحان و نیروهایی که میخواستن عقب بیان متوجه این پرتگاه نبودن و تو تاریکی شب سقوط میکردن پایین. با اسماعیل یه کشیدیم و با مسیر رو به سمت چپ مشخص کردیم. موقع برگشتن که توی شناسایی قبل از عملیات چندین بار مسیر رو رفته بود راه رو گم کرد. چند ساعت تو سینه کش ارتفاعات سرگردون بودیم تا بلاخره راه رو پیدا کرد و برگشتیم. اسماعیل به ما میگفت: جون مادرتون یه وقت به کسی نگید من راه و گم کردم.. آبروم میره.... خلاصه موقع برگشتن کلی صفا کردیم و می خندیدیم. یه سرود شیرازی اون موقع پخش شده بود که میگفت: عقاب اسمونهایوم... نهنگ قعر دریایوم... اسماعیل و عمو یشلاق این و برعکس می خوندن و میخندیدیم... نهنگ اسمونهایوم.... عقاب قعر دریایوم... روحشان شاد. 🍃🍃 @alvaresinchannel
عزت الله اوضح شهادت 23 اردیبهشت 1365 منطقه عملیات بیت المقدس6 در شب 🔷یادش بخیر روز 19 بهمن 1364 قرار بود بچه های اطلاعات و عملیات و تخریب هم کمک کنند به گروهان غواص لشگر10 تا خط دشمن در بشکند... همه نگران بودند... رودخانه اروند مقابل ما بود با همه عظمت و هیبتش... فقط با گریه میبایستی از مسیر عبور کنی... این دستنوشته حال اون روز حماسه سازان اروند است... @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🌹 🔸🔸 ماووت عراق 27 اردیبهشت 67 ✍️✍️✍️ راوی تخریبچی لشگر10 بود توی قرارگاه تاکتیکی منتظر دستور بودیم که اگه کاری پیش اومد انجام بدیم. خبر دادند تو ی مسیربرگشت نیروها از خط یه مشکلی پیش اومده بنده به همراه و عمو یشلاق ()مامور شدیم. مسافتی رو با وانت رفتیم بعد از اون پیاده راه افتادیم به سمت ارتفاعات. بعد از چند ساعت پیاده روی توی شیاری که به سمت ارتفاع میرفت به محل رسیدیم. کف شیار یه پرتگاه به ارتفاع 10 - 12 متر بود که وقتی مجروحان و نیروهایی که میخواستن عقب بیان متوجه این پرتگاه نبودن و تو تاریکی شب سقوط میکردن پایین. با اسماعیل یه کشیدیم و با مسیر رو به سمت چپ مشخص کردیم. موقع برگشتن که توی شناسایی قبل از عملیات چندین بار مسیر رو رفته بود راه رو گم کرد. چند ساعت تو سینه کش ارتفاعات سرگردون بودیم تا بلاخره راه رو پیدا کرد و برگشتیم. اسماعیل به ما میگفت: جون مادرتون یه وقت به کسی نگید من راه و گم کردم.. آبروم میره.... خلاصه موقع برگشتن کلی صفا کردیم و می خندیدیم. یه سرود شیرازی اون موقع پخش شده بود که میگفت: عقاب اسمونهایوم... نهنگ قعر دریایوم... اسماعیل و عمو یشلاق این و برعکس می خوندن و میخندیدیم... نهنگ اسمونهایوم.... عقاب قعر دریایوم... روحشان شاد. 🍃🍃 @alvaresinchannel