eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
909 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 #کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد یاد حاجی بخشی بخیر اینروزها که همه عزم سفر کربلا کردند ومیلیون ها نفر پا تو راه گذاشتند ... جای حاج بخشی خیلی خالیه.. جای شور و ولوله حاجی بخشی خالیه.. حاجی هرکجا میرفت با سرو صدا میرفت. یادمه صبح #عملیات_کربلای_5 هنوز #دژ_شلمچه سقوط نکرده بود و هوا هنوز روشن نشده بود که سرو کله اش پیدا شد. تازه نیروهایی که توی کانال های لب خط بودند و برای خوندن نماز صبح بیرون اومده بودند به زور و عتاب فرماندهاشون داخل کانال رفته بودند که با سروصدای #ماشاالله_حزب_الله حاجی بخشی بیرون ریختند و از کنترل خارج شدند. خلاصه اومدن حاجی بخشی با هیات همراهش توی خط نظم وانظباط رو به هم میریخت. حرف هیچکسی رو هم گوش نمیداد و هرفرمانده ای هم که باهاش بگو مگو میکرد با یه شیشه عطر و یه بیسکوبیت آرومش میکرد. حاجی بخشی با لندکروز رفت و بی لندکروز اومد نوک کانال ماهی و سه راهی شهادت یه گلوله مستقیم تانک به ماشینش اصابت کرد و موتورش پیاده شد. علی الظاهر داماد و برادرش هم توی ماشین بودند و به شهادت رسیدند. @alvaresinchannel
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🌹 (س) به ثبت رسید اتفاق افتاد ✍️✍️✍️✍️ راوی : از که برگشتیم، بچه‌های گردان هجوم آوردن برای گرفتن تسویه حساب و مرخصی. بچه ها سه ماه بود که مرخصی نرفته بودند و انواع واقسام آموزشها رسشون رو کشیده بود و جریانات عملیات کربلای 4 روحیه شون رو درب و داغون کرده بود دیگر طاقت ماندن نداشتند هرچه برای اونها توضیح میدادیم که باید بمانید مجاب نمی شدند و مستقیم هم نمیتوانستیم بگوییم که عملیاتی در پیش است. همه به قول معروف صفر بیست و یکشون عود کرده بود. همین طور مانده بودیم چه کنیم؟ که صبح اول وقت توی مقر گردان در ولوله ای افتاد. به همراه شیخ سیاوشی روحانی گردان کفن پوش وسط محوطه مقر (س) در حالیکه پوتین هاشون رو دور گردن انداخته بودند. فریاد می‌زدند .. امروز عاشوراست و حسین تنهاست. آنقدر تُن صداش سعید بلند بود که همه اردوگاه صدای او را شنیدند و بچه‌ها از چادرها بیرون اومدند. این هیئت و هیبت سعید همه رو منقلب کرد. با پای لنگش اولین نفری بود که به سعید پیوست و بعد هم سه نفری فریاد زدند: هر کس می‌خواهد بماند و هر که نمی‌خواهد برود. با این حرکت یک به یک درب چادرها بالا می‌رفت و بچه‌های دیگر به جمعشون اضافه می‌شدند. هرکسی توانسته بود پارچه سفیدی رو پیدا کنه و به گردن بیاندازه و اعلام کنه که کفن پوش آماده رزمه. تقریبا همه بچه‌ها اومده بودند و چادرها خالی شده بود. ولوله ای شده بود. ما وقتی به خودمون اومدیم که بچه ها کفن پوشیده و پوتین ها دور گردن رفتند سمت میدان صبحگاه لشگر در اردوگاه کوثر. مه غلیظی همه اردوگاه رو گرفته بود. بچه های گردان حضرت زینب(س) همه صف کشیده بودند تا مراسم صبحگاه آغاز شود. از دیدن این جماعت به وجد اومده بود و رفت پشت بلند گو و شروع کرد به مداحی کردن. زمین صبحگاه شد یک پارچه ناله. این کار و سایر بچه ها قوت قلبی بود برای (ع) که برای شکستن اعلام آمادگی کنند. این حماسه در روز 16 دیماه 65 واقع شد و اون روز هم مصادف بود با (س) . روحانی چند روز بعد در روز 19 دیماه 65 در حالیکه رزمندگان برای فتح شلمچه یورش بردند به درجه رفیع شهادت رسید. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
ساعت حدود 12 شب بود که رمز #عملیات_کربلای_5 پشت بیسیم اعلام شد #رمز_عملیات_یازهراء(س) بود. هنوز #بچه_های_تخریب با موانع پرحجم مقابل کمین های #دژ_شلمچه کلنجار میرفتند که درگیری از سمت راست و از طرف آبگرفتگی #بوبیان شروع شد و منورها بود که به آسمان میرفت وهمه جا مثل روز روشن شد. آتش کینه دشمن سینه #غواصان_تخریب رو شکافت. و خونشان آب شلمچه را رنگین کرد. #معبر_حضرت_زهراء سلام الله علیها قفل شد. همه در قرارگاه به تکافو افتادند و نگران تکرار #کربلای_4 دوباره. اما حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به امداد آمد و با حمله برق آسای #رزمندگان_لشگر_ده_سیدالشهداء_علیه_السلام از معبری که با هدایت بی بی دوعالم گشوده شد کمر دشمن شکست. یاد همه شهدای این نبرد عاشورایی بخیر @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 نقشه حمله به در شب شب نوزدهم دیماه 65 و رزمندگان گروهان نصر از (ع) ل10 به فرماندهی برای شکستن راهی شدند. غواصان ل10 از داخل خاکریز دو جداره که از عملیات بیت المقدس در منطقه احداث شده بود و سراسر منطقه را آب فرا گرفته بود به سمت دژ شلمچه حرکت کردند. با فرماندهی زودتر راهی شدند تا قبل از رسیدن نیروهای عمل کننده موانع را از سر راه بردارند. تخریب در داخل آب مشغول باز کردن موانع و سیم خاردارهای پر تعداد مقابل دشمن بودند که دشمن با زدن منور متوجه حضور اون ها در چند متری کمین هایش شد و آتش پرحجم خود را به داخل آب و مکان حضور آنها هدایت کرد .در رگبار اولیه مسسلسلهای سنگین دشمن هدف قرار گرفتند که از گروه 20 نفره آنها به غیر از یک نفر مابقی مجروح و شهید شدند . با فرمان فرمانده گروهان نصر حمله رزمندگان غواص به سمت آغاز شد و درگیری سختی شروع شد. کمین های دشمن با سلاح های سبک و سنگین به سمت غواصان شلیک میکردند و شهید علیرضا آملی در این درگیری به شهادت رسید. با توجه به شهادت و تلفات گروهان نصر تصمیم فرماندهی عملیات بر این شد که رزمندگان لشگر10سیدالشهداء(ع) از مسیر با توان به دشمن حمله کنند. با توکل به خدا و عنایت و دلاورمردی در ساعت اولیه صبح روز 19 دیماه شکسته شد. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 💐🌷 بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به (ع) معرفي كردند . در (ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي به آنجا آمده بود و از ماموریت در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم. در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم. در به عنوان به گردان مامور شدیم. معبر ما به نام (س) بود. شب عملیات قبل از ما تعدادی از جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند. قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد. از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند . قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم. يكي از بچه هاي جلوی ستون قرار گرفت و يكي از پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع. هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود. تیم های که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند. اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم . ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم. 45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم . 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 💐🌷 بعد از اينكه سال دوم دبيرستان را قبول شدم به سركار رفتم بعد از 45 روز آن كار راترك كردم و به رفتم و من چون متولد 1349 بودم، نمي گذاشتند و براي همين در فتوكپي شناسنامه دست كاري كردم و ما را به (ع) معرفي كردند . در (ع) تهران كه مي خواستند ما را تقسيم بكنند، يكي از نماينده هاي به آنجا آمده بود و از ماموریت در جبهه گفت و من داوطلب اعزام به تخریب شدم به گردان تخريب رفتم و همان اول با معاون گردان صحبت كردم كه وقتي مدرسه ها باز شد من بايد بروم و او هم قبول كرد و من 45 روزي ماندم و با بچه ها انس گرفتم واحتياجات جبهه و خودم را ديدم و بالاخره قسمت اين بود كه ما آنجا بمانيم. در آنجا كلاس هاي آشنائي با مين مي گذاشتند و كلاسهاي آر پي جي و تيراندازي هم داشتيم شروع شد و ما به منطقه رفتيم ولي قسمت نبود كه در این عمليات شركت كنيم و بعد از عمليات يكسري از بچه ها را به مشهد بردند بعد از اينكه از مشهد آمديم گردان براي بچه ها آموزش گذاشت و مادر آن شركت كرديم و تا اينكه قرار شد شروع بشود و يكسري از بچه ها را بردند كه ياد بگيرند و من هم رفتم و 10-15 روز بيشتر طول نكشيد و آماده عملیات شدیم. در به عنوان به گردان مامور شدیم. معبر ما به نام (س) بود. شب عملیات قبل از ما تعدادی از جلو رفته بودند تا موانع رو بشکافند و معبر برای عبور غواصان ایجاد کنند. قبل از رسیدن گروهانی که ما همراهش بودیم عملیات لو رفت. 8 رده سیم خاردار جلوی ما بود و هر رده باز 8 رديف سيم خاردار داشت كه 4 تا روي آب و 4 تا زير آب ، و يكسري از مين ها هم زیر آب بودكه يكي از بچه ها ، پايش روي مين رفت و شهيد شد. از طرف فرماندهي گردان فرمان رسيد كه به هر نحوي هست بقیه راه را باز كنند حتي اگر بايد روي سيم خاردار بخوابند به علت آتش دشمن تعدادی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند . قرار شد برای حمله به دشمن و رسیدن به در گروه های 5 و 10 نفره با استفاده از به دشمن حمله کنیم و از موانع عبور کرده و به دژ برسیم. يكي از بچه هاي جلوی ستون قرار گرفت و يكي از پشت سر او و من هم پشت سر ايشان و چند نفر ديگر هم پشت سر من ایستادند و به یک ستون حرکت کردیم برای عبور از موانع. هنوز چند متری نرفته بودیم که آتش دشمن به سمت ما قفل شد و در یک لحظه با تیر اندازی دشمن داخل آب برادر اطلاعات عمليات شهيد شد و نفر جلوی من هم که از بچه های خودمون بود تير به سرش خورد و شهيد شد. من سر ستون بودم و مسیر رو ادامه دادم هرچه جلو میرفتم آتش تیربارهای دشمن سنگین و دقیق تر میشد تا جایی رسیدیم که پشت سرم رو نگاه کردم و دیدم کسی نیست. تعدادی مجروح و شهید شده بودند و همان لحظه هم احساس کردم دست چپم سنگین شد. تیر به دستم خورده بود . دیدم دستم دیگه کار نمیکنه و خودم رو روی آب سر دادم تا به خاکریزی که سمت راست معبر بود و پای یکی از مجروحین رو هم گرفتم و به خاکریز چسبیدیم. چند ساعتی گذشت. هوا به شدت سر بود و خون زیادی از ما رفته بود و همه ی وجودمان رو سرما گرفته بود. تیم های که جلو رفته بودند داشتند برمیگشتند. دستور رسیده بود که غواص ها عقب بیایند. اونها به داد ما رسیدند و کمک کردند و ما ما را روي آب هل دادند و قايق آمدند و ما سوار شديم . ما رو با آمبولانس به اهواز و از آنجا هم به مشهد اعزام شدیم و در بیمارستان مشهد ادامه عمليات را از تلويزيون نگاه كرديم. 45 روز دستم توي گچ بود و بعد از طی شدن ایام درمان مجددا به برگشتم و برای عملیات بعد اعلام آمادگی کردم . 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹 🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 15روز بیقراری بچه های تخریب برای قرار و شکستن . 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🌹شاید سخت ترین روزهای حضورم درجبهه روزهای بین بود هم روزهای سختی بود وهم روزهای سرد. از روز 5 دیماه 65 برنامه آموزش بچه ها شروع شد.آموزش که نه تداوم آموزش بود.عده ای از بچه ها پشت اردوگاه کوثر و کنار کانال شهید چمران چادر زدند و مشغول آموزش عواصی شدند.عده ای هم درمقر تخریب لشگر 40 صاحب الزمان در تیم های انفجارات سازماندهی شدن و برای زدن دژ و خاکریز تمرین میکردند. یه تعداد بچه ها هم در اردوگاه کوثر لشگر10 مامور به گردان ها بودند و درمانور گردانها شرکت میکردند. با شهید رفتیم دنبال جایابی برای مقری که نزدیک منطقه عملیاتی باشد.چند جا رو سرزدیم تا رسیدیم به یک محوطه بزرگی که با چند تا جاده مرتفع محصور شده بود.سید گفت همین جا خیلی خوبه.هم به جاده نزدیکه و هم میتونیم چادرها رو روی این جاده های متروکه برپا کنیم واگر هم بارون بیاد مشکلی پیش نمیاد.و هم جون میده برای میدون مین آموزشی و رزم شبانه... برگشتیم اردوگاه کوثر و حدود 20 نفر با چند تا چادر و یک منبع آب پشت ماشین گذاشتیم و اومدیم و اینجا بود که سرپا شد. در این پانزده روز مسوولیت نانوشته ای داشتم و اون هم جابجایی در مقرهایی که بچه ها مشغول آموزش بودند. چون به ایام فاطمیه نزدیک میشدیم فضای معنوی هم پررنگ میشد. صبح ها زیارت عاشورا و شبهای توی چادرها مجلس توسل به اهل بیت علیهم السلام رو داشتیم. شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده ما اصرار داشت که باید از فرصت باقی مانده برای عملیات جدید استفاده کرد و روحیه بچه ها که به خاطر عملیات کربلای 4 یه مقدار به هم ریخته بود بازسازی بشه. کار به جایی رسیده بود که توی روضه ها وسینه زنی ها خودش هم دست به کار میشد. دم میداد... روضه میخوند. بچه ها سعی میکردند در معنویات کمک کار همدیگه باشند. یه شب زیر پل هفتی هشتی در جاده اهواز خرمشهر بودیم که بین نماز مغرب و عشاء دقایقی شهیدسیدمحمد رو به بچه ها کرد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم و ایاک نعبد و ایاک نستعین. برادرها ما برای انجام تکلیف پا در این میدون گذاشتیم و مامور به وظیفه هستیم.به قول قرآن چه بکشیم وچه کشته بشیم پیروزیم. ادامه داد مقدر شده در منطقه ای به زودی زود عملیاتی داشته باشیم که امام فرموده اند این منطقه از مظلوم ترین مناطق جنگ است.بچه های اطلاعات و تخریب مشغول شناسایی هستند ودعا کنید که کار زودتر نتیجه بده.. و شهید سید محمد در انتهای صحبت هاش به تلاش بچه های تخریب در کسب معنویت تاکید کرد و اشاره داشت که شما بچه های تخریب امید عملیات هستید و در انتها هم خودش توسلی به مادر سادات حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. 15 روز بیقراری بچه های تخریب برای قرار عملیات کربلای5 و شکستن دژ شلمچه. یاد اون روزهای خوب بخیر. ✍️ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 و با حمله رزمندگان شکسته شد.. 🔴 عملیات پیروزمندانه‌ی کربلای پنج 1️⃣ تاریخ و رمز عملیات: یک بامداد 19 / 10 / 1365 تا 7 / 11 / 1365 – (س) 2️⃣ هدف: آزاد‌سازی شلمچه – انهدام ماشین جنگی دشمن 3️⃣ نوع عملیات: آفندی 4️⃣ خط حد واگذار شده به یگان: 11 کیلومتر 5️⃣ نام منطقه‌ی عمومی عملیات: شلمچه، شرق بصره 6️⃣ یگان‌های همجوار: راست 19 فجر – سمت چپ موانع طبیعی 7️⃣ قرارگاه تابعه: قرارگاه کربلا و قرارگاه نجف‌اشرف 8️⃣ تعداد گردان‌های وارد عمل شده: 37 گردان 9️⃣ تعداد مراحل وارد عمل شدن یگان: 5 مرحله – 19 شب 🔟 وسعت منطقه‌ی آزاد شده توسط لشکر در عملیات: 40 کیلومتر مربع 🌻🌻🍃@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🔴 بود که انجام شود به روایت حاج علی فضلی ✅ فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) آقای هاشمی رفسنجانی فرمودند که امام خواسته‌اند که نیروها این عملیات(کربلای5) را انجام بدهند. همین چند جمله‌ی کوتاه در جلسه‌ای که سه شبانه‌روز نیروها بحث کرده بودند و از حداقل استراحت و خواب بهره‌مند بودند مثل این بود که آبی روی آتش ریخته شود.. دیدنی بود چهره فرماندهانی که در آن جمع بود ند . چهره‌ی شهید حسن شفیع‌زاده فرمانده توپخانه‌ی سپاه را هیچ وقت از یاد نمیبرم که چگونه مثل گل شکفت .. همه اعلام آمادگی کردند وگفتند ما برای چنین روزهای سختی ساخته و آماده شده‌ایم تا کاری کنیم که رضایت خاطر ایشان را تأمین شود . امام خواسته باشند و ما بگوییم که آمادگی نداریم! بنا شد که محدوده عملیات قرارگاه‌ها مشخص شده وآنها هم منطقه عملیات یگانها را اعلام کنند. بحث شد که کدام یگان به دژ شلمچه میزند .. گفتند: لشکر 10 سیدالشهداء (ع) که در خط حضور دارد، مأموریت را داشته باشد. بعد از جلسه و مشخص شدن ماموریت لشگرما برای شکستن دژ شلمچه فرصت ما برای آمادگی و انجام عملیات 10 روز بیشتر نبود. باید برای فتح دژ شلمچه به طول 5/5 کیلومتر و تسخیر هلالی اول و دوم تا جاده شلمچه بصره برنامه ریزی میکردیم 🌻🌻 @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 به شهادت نیمه شب 19 دیماه 65 مقابل 🔴 شهید علیرضا پیکاری فرمانده غواصان تخریبچی لشگر10 را به عهده داشت. شب عملیات کربلای 5 ماموریت باز گردن معبر داخل آبگرفتگی مقابل برای او و یارانش نوشته شد و نیمه شب 19 دیماه هنگام باز کردن معبر با آتشباری کمین دشمن که مقابل دژ شلمچه قرار داشت سینه اش آماج گلوله ها شد و به همراه جمعی از بچه های تخریب لشگر10 به شهادت رسید. @alvaresinchannel