eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
786 ویدیو
69 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت 10 فروردین 67 ✍️✍️✍️راوی: بچه نارمک تهران بود و 15 بهار از عمرش گذشته بود که پا توی جبهه گذاشت و عمده روزهای جبهه را هم در (ع) سپری کرد. مهدی مشامش خیلی تند و تیز بود و بوی عملیات رو زود حس می‌کرد. یک مدت رفت ، یک مدت رفت اصغر (ع) و بی سیم چی بود و بعد هم رفت واحد دیده بانی ، چون اون واحد پاتوق بود. ماموریت بچه های این واحد این بود که شب عملیات یک بی سیم به کول می‌گرفتند و چند نارنجک هم به کمر می‌بستند و با گردان‌هایی که برای عملیات می‌رفتند همراه می‌شدند و در حین عملیات با گرا دادن مواضع دشمن آتش ادوات را روی محل تجمع نفرات و تجهیزات دشمن متمرکز می‌کردند تا رزمنده ها بتوانند با حداقل تلفات به سنگرهای دشمن برسند. اولین باری که مهدی رو دیدم بعد از توی پادگان ابوذر سرپل ذهاب بود که یک کلاه نخی به سر داشت و بی سیم پی آر سی 77 روی دوشش بود. من بیشتر مهدی رو شبهای عملیات می‌دیدم. شب در بیمارستان خرمشهر هم دیگه رو دیدیم. مهدی یک لایف ژاکت نارنجی به تن داشت. از من سوال کرد: شما امشب با کدوم گردان جلو میری؟ گفتم: قراره با لباس غواصی از اروند رد بشیم؛ شما امشب کجایی؟ گفت: من هم با گردان حضرت علی اصغر(ع) میایم. قراره با لایف ژاکت سوار قایق بشیم و وارد شویم. اردیبهشت ماه سال 65 و شب (ع) باز توی (مقرگردان تخریب ل10) در منطقه فکه دیدمش. گردان حضرت علی اصغر آمده بود که شب اول به دشمن حمله کنه و مهدی یک بی سیم روی کولش بود و شبهای عملیات دیگه... آخرین دیدار یک روز قبل از شهادتش بود. تازه روی ارتفاعات انجام شده بود و گردانهای و واحدهای خط شکن برای استراحت و بازسازی عقب اومده و کنار رودخانه‌ای که از داخل رد می‌شد چادر زده بودند. مهدی هم با بچه های دیده بانی ادوات لشگر10سیدالشهداء(ع) بعد از چند روز کار سخت و هدایت آتش روی مواضع دشمن بعثی برای استراحت و تجدید قوا عقب اومده بودند. من از آشپزخانه ل10 به سمت می‌رفتم که کنار رودخانه مهدی رو دیدم. با هم سلام علیک کردیم. گفت: مقر شما کجاست؟ گفتم: ما هم 500متر جلوتر از شما هستیم. گفت: کجا میری؟ گفتم: دشمن داره فشار میاره تا شاخ شمیران رو پس بگیره. داریم با میریم برای مین گذاری جلوی دشمن. بهش گفتم: ابوطالب مبینی هم توی گردان ماست. گفت: به ابوطالب سلام برسون و مواظب خودتون باشید و ما رو هم دعا کنید. و این آخرین دیدار ما با مهدی بود و فردای اونروز، دشمن بعثی که دیگر نا امید از پس گرفتن ارتفاع شاخ شمیران شده بود با هواپیما و با ای مقر گردان ها و واحدهای لشگر ده سیدالشهداء(ع) در شهر بیاره را بمباران کرد که مهدی و تعدادی از همرزمانش به شهادت رسیدند. مهدی وقتی شهید شد چند روز به (ع) مانده بود و نزدیک بود که بیست و یک سالش تموم بشه. سلام بر 15 فروردین سال 1346که به دنیا آمد و سلام بر 10فروردین سال 67 و یازدهم ماه شعبان که به لقاء پروردگار رسید. هم سه روز بعد در 12 فروردین که مصادف با شب نیمه شعبان بود در همین منطقه با دشمن که از هواپیما شلیک شد به همراه 12 نفر از همرزمان به شهادت رسید. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🍃@alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺🌺 ✍🏿✍🏿 راوی: 67 بود هنوز هوا روشن نشده بود که از به مقر برگشتم.نماز صبح رو خوندیم.. معمولا رسم گردان ما بود که بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب بچه ها نمیخوابیدند و مشغول خواندن میشدند. اونروز هم توقع داشتند من زیارت عاشورا رو بخونم که بعلت خستگی رفتم زیر پتو و زود هم خوابم برد. اون روز صبح رو خوند و حدود ساعت 8 صبح بود که به زور ما رو برای خوردن صبحانه بیدار کردند و بعد از صبحانه قرار شد یک تعداد از بچه ها به جلو برند تا جایگزین در شوند. ساعت 10صبح بود که به سنگر داخل خط رسیدیم. حاج ناصر اسماعیل یزدی مسوول بچه های تخریب مستقر در خط بود. هنوز بچه ها داخل سنگر نرفته بودند که آتش دشمن شروع شد. و ارتفاع بالای سنگر ما رو زیر آتیش گرفت. و با خوردن گلوله ها روی صخره ها سنگ های زیادی پایین میریخت..آتیش که شروع شد حاج ناصر نگران به اینطرف و آنطرف میرفت. گفتم ناصر تو که آدم جیگر داری هستی چرا دست و پاهات رو گم کردی. اون با خنده گفت: این بی پدر و مادرها اشک ما رو این چند روزه در آوردند. هوا که روشن میشه از زمین و آسمون گلوله میاد. صبر کنید الان سروکله هلکوپترهاشون هم پیدا میشه.. ناصر راست میگفت.. هلکوپترها هم توی آسمون ظاهر شدند و چند تا موشک سمت سنگر ما شلیک کردن. همه بچه ها توی سنگر چپیدند و یک ساعتی گذشت و بچه هایی که باید عقب میرفتند آماده شدند. حدود 20 نفر بودند که باید عقب میرفتند... چون دشمن آتیش فراوان میریخت و احتمال تلفات بود قرار شد بچه ها دو قسمت بشند و با فاصله عقب برند. من میخواستم با گروه اول عقب برم اما تا وضو بگیرم و ام رو پیدا کنم طول کشید و گروه اول رفتند سمت که با قایق به عقب برگردند. قبل از عقب رفتن ، صحبت از منطقه شد و گفتند اگر قبل از ظهر به آنطرف آب رسیدید برید چادرها رو جمع کنید و به مقر بچه های تخریب در شهر بیاره برید و اگر بعد از ظهر از آب گذشتید مستقیم به مقر بیاره برید ما تا لب اسکله رسیدیم طول کشید و قایق هم دیر اومد و اذان ظهر رو گفته بودند که به اسکله لشکر10 رسیدیم. نماز رو خوندیم و حرکت کردیم ... ماشین نبود و مجبور بودیم یک مقدار از مسیر رو پیاده بریم. رسیدیم سر دوراهی که یه راه اون به مقر زیر ارتفاع تیمورژنان میرفت. گفت استخاره کن. اگر خوب اومد میریم به مقر جلو و اگر بد اومد میریم مقر"بیاره" من یک تسبیح کوچیکی توی سنگر پیدا کرده بودم و برای خودم هم نبود و با اون و رفتن به مقر جلو بد اومد و در همین حین هم یک وانت خالی رسید و همه سوار شدیم و به سمت عقب حرکت کردیم. وقتی عقب میرفتیم هواپیماهای دشمن توی آسمون بودند و مدام شیرجه میرفتند و بمبارون میکردند و چند جا ما هم مجبور شدیم از ماشین پایین بریزیم و روی زمین دراز بکشیم. هنوز وارد حلبچه نشده بودیم که یکی از هواپیماها برای بمباران شیرجه رفت و ما توی آسمون مسیر حرکت بمب ها رو به هم نشون میدادیم. بمبها درست میرفت سمت مقر ما توی خط... بمب های دشمن که زمین خورد من گفتم . نزدیک عصر بود که به مقرمون در رسیدیم. نهار خوردیم و من هم خیلی خسته بودم خوابم برد...یک ساعتی به اذان مغرب بود که با صدای پچ پچ بچه ها بیدار شدم.یکی از بچه ها از جلو اومده بود و خبر بمباران مقر را آورده بود. فقط میگفت . 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
یاران ما زاینجا به سوی حق پریدند اینجا جمال یوسف گم گشته دیدند @alvaresinchannel
33.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 روایت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از زبان مرد خدا در سالگرد این حماسه یاد و خاطره شهدای مظلوم پاوه را گرامی میداریم از تهران مزار:گلزار شهدای تهران قطعه24ردیف27شماره19 از زنجان @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 22 ماه مبارک رمضان مصادف با 25 مرداد 1359 بر فراز از تهران از زنجان و خلبان همراه دیگرش که هر دو در روز 22 ماه مبارک رمضان با زبان روزه به شهادت رسیدند در زمره اولین شهدای دفاع از نظام نوپای جمهوری اسلامی هستند. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 شب های قدر اولین ماه رمضان پس از پیروزی انقلاب اسلامی که مصادف با مرداد ماه سال 1358 بود صفحات زرینی را در تاریخ دفاع جوانان غیرتمند این سرزمین به ثبت رسانده است. مردان غیوری که جان شیرین را به کف گرفتند و به مصاف ضد انقلاب رفتند و حماسه ای را در در ماه رمضان سال 58 رقم زدند. 🔴 غیور مردان تهرانی هم در این حماسه مشارکت داشتند. پاسدارانی که از پادگان ولیعصر(ع) تهران برای مقابله با ضد انقلاب عازم شدند و در حماسه 6 روزه پاوه شربت شهادت نوشیدند. این حماسه آفرینان مظلوم در قطعه 24 گلزار شهدا مدفون میباشند که وظیفه است با زیارت قبور رنگ پریده و غبارگرفته شان یادشان را زنده کنیم. @alvaresinchannel
21.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلزار شهدای تهران قطعه 24 ردیف 27 شهید محمد نوژه در روز 22 ماه مبارک رمضان مصادف با25 مرداد 1358 با زبان روزه جهت پشتیبانی هوایی از مدافعان شهر پاوه داوطلبانه با هواپیمای فانتوم به پرواز درآمد و بعد از شکستن دیوار صوتی بر فراز شهر پاوه با آتش سنگین ضد انقلاب هواپیمایش صدمه دید و با کوه برخورد کرد و به همراه خلبان شهید سید بشیر موسوی به شهادت رسید. و پیکر مطهرش در گلزار شهدای تهران آرام گرفت. ✅ چهل و پنجمین سالگرد شهادت خلبان مظلوم را گرامی میداریم روحش را با فاتحه ای شاد کنید. @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم احیاء و شب زنده داری 19 ماه مبارک رمضان1403 گلزار شهدای تهران قطعه 29 سرداران یاد شب های قدر جبهه بخیر شب هایی که شهدا به مناجات با خدا به صبح میرسوندند @alvaresinchannel