♦️ بخشی از کتاب روح مجرد
نخستین تجرد روحی برای سیدهاشم حداد در کربلا پیدا شد و این به برکت #صبر و #خویشتن_داری فوق العاده زیاد در قبال بد اخلاقیهای مادر همسر ایشان بود. البته استاد ایشان، آیت الله قاضی به سید دستور اکید داده بود که چنین رویه ای را پیشه خود سازد و از آن تخطی ننماید. سیدهاشم خود در این باره می فرماید:
«از دستورات مرحوم آقای قاضی ابدا تخطی و تجاوز نمی کردم و آنچه این مادر زن بر مصائب ما می افزود، تحمل می نمودم. تا یک شب تابستان که چون پاسی از شب گذشته بود، از بیرون، خسته و فرسوده و گرسنه و تشنه به منزل آمدم که در اطاق بروم. مادر زنم ... تا فهمید من از در وارد شده ام، شروع کرد به بد گفتن، ناسزا و فحش دادن، و همین طور بدین کلمات مرا مخاطب قرار دادن ... این زن صدای خود را بلند کرد ... به طوری که نه تنها من بلکه همسایگان [هم [می شنیدند. به من سبّ و شتم و ناسزا گفت ... همین طور می گفت تا حوصله ام تمام شد. [اما [بدون آنکه به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب دهم، از پله های بام به زیر آمدم و از درخانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم ... در این حال ناگهان دیدم من دو تا شده ام: یکی سیدهاشمی که مادر زن به او تعدی می کرده وسب و شتم می نموده است؛ و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرد و محیط می باشم و ابدا فحشهای او به من نرسیده است. آن سیدهاشم سزاوار همه گونه فحش و ناسزاست و این سیدهاشم که اینک خودم می باشم، نه تنها سزاوار فحش نیست، بلکه هر چه هم فحش بدهد و سبّ کند و ناسزا گوید به من نمی رسد. در این حال برای من منکشف شد که این حال بسیار خوب و سرور آفرین و شادی زا فقط در اثر تحمل آن ناسزاها و فحشهایی است که وی به من داده است. و اطاعت از فرمان استاد، مرحوم قاضی، برای من فتح این باب را نموده است. و اگر من اطاعت او را نمی کردم و تحمل اذیتهای مادر زن را نمی نمودم، تا ابد همان سیدهاشم محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم.»
#روح_مجرد
#کتابخوانی
https://eitaa.com/alzahranasr_lib