بیمقدمه گفت:
«زینبخانوم،
من و شما تو این دنیا
خیلی باهم زندگی نمیکنیم،
اما به امید خدا اون دنیا همیشه باهمیم.»
زینب متعجب برگشت به سمت او
و نگاهش کرد.
فکر کرد شاید شوخی میکند،
اما اثری از شوخی در صورتش ندید.
اصلاً نتوانست حرفش را هضم کند.
با تعجب پرسید:
«منظورتون چیه؟»
روحالله نگاهش نمیکرد.
همانطور که با سبزهها بازی میکرد،
با لبخند گفت:
«حالا بعداً میفهمید.»
📚دلتنگ نباش ، ص۶۴
-شهیدآقاروحاللّهقربانی🌱
یِسوالرفقـا
ببینماینـٰاتازهمدشده..؟!
-مذهبـےِکیوتـ😶👩🏻🦯
جمعکنیمخودمونُ(:
امامزمـٰانموندارهخـونگریـھمیکنـھ
اونوقتمابهفکرڪیوتمیوتیم🔪🙂
#بهکجاچنینشتایان؟💔!'
-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•
#تبآهیات⛓⃟🔎
#تباهیات🚶🏻♂
یقینااگهاونوقتیروکه
صرفزیباییصورتو عکستکردی
صرفزیباییباطنتمیکردی
وضعیتتبهتر ازین بود:)
#بــــــاورکــــن...
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدتون مبارک😍😍😍
#ارسالی
@Childrenofhajqasim1399
ای کاش در صحرای محشره وقتی خــدا پرسیده : 😨
بنده ی من روزگارت را چگونه گـذرانده ای ⁉️😰
مهـــــدی فاطمه برخیزد و بگویــــد :😳
منتظر من بود ... 😌☺️
@Childrenofhajqasim1399
از دستش خیلی ناراحت بودم ..
ڪلی حرف آمــاده کرده بودم امــا وقتی دیدمش
زبانم بند آمد و نتوانستم چیزے بگویم،،
مجید به طرفم امد ڪنارم نشست و گفت :
میدونم از دستم ناراحتی. الــٰان مسجد بودم
بعد از نمـاز زیارت عــٰاشورا خوندم و تو سجدهِ آخرش
از خـُدا خواستم بخاطر اینکه
باهات بـَد حرف زدم منو ببخشه ..!
•.
#همسرشھیدمجیدڪاشفی🌱