eitaa logo
🟥 یاران امام زمان (عج) 🟥
3.8هزار دنبال‌کننده
39.3هزار عکس
32.4هزار ویدیو
69 فایل
بســــم‌اللّھ‌الرحمن‌الرحیـــــــــم راه ظهورت را بستم!اما خدا را چه دیدی، شاید قرار است، حر تو باشم 🔹مدیریت: @Naim62 🔹مدیرپاسخگو:سوالات مذهبی, سیاسی,انگیزشی ،اقتصادی @Sirusohadi 🔹گروه حب الحسین ↙️ https://eitaa.com/joinchat/3546284512C84a0bb5408
مشاهده در ایتا
دانلود
| هُوَ الَّذی یُحی وَ یُمیتُ از آن روز دهم که هنوز نگذشته و تمام نشده تا تمام محرم و صفرهایی که اسلام را زنده نگه داشته، خون پاک جوانان امت اسلام در اقصی نقاط جهان به فوز معیت با خون پاکی که ثارالله و ابن‌ثاره است، نائل آمده‌اند🕊✨ آنان که عاشورایی زیسته‌اند، عاشورایی خواسته‌اند، عاشورایی حرکت کرده‌اند و به کاروان عاشورایی آخرالزمان رسیده‌اند. آنان که نَفَس قدسی امام امت، جان‌شان را احیا کرد و فرزند حسین علیه السلام را رها نکردند❤️‍🩹 شهید مهران، از آن زندگان حقیقی بود. «کامل بخوانید»
﷽ | فرزندان حضرت مادر استاد ما خیلی منظم بود، همیشه سر وقت می‌آمد و عین دو ساعت را می‌ماند و معمولا هم نود درصد زمانش به درس می‌گذشت🍃 اما آن روز فرق داشت، مثل همیشه سر وقت آمد اما با یک بغل کتاب فارسی و عربی. شهادت حضرت مادر سلام الله علیها بود و شروع کرد به صحبت کردن از ایشان اما نه مثل روزهای دیگری که شهادت بود و اول کلاس چند دقیقه‌ای می‌گفت و می‌رفت سر درس✏️ اینبار نه پنج دقیقه که حدود نیم ساعت از حضرت زهرا گفت و نمیدانم در ذهنش چی گذشت که یکهو شروع به گریه کرد! آن هم با صدای بلند...💔 تصور کنید که صدای بلند گریه استاد در کلاس میپیچد و همه ما خشکمان زده است... آن روز و آن حالت مجید شهریاری نه در ذهن من که در اعماق وجودم ثبت شد. گریه استاد هم خوشحالی داشت و هم ناراحتی🕊 ناراحتی اش به خاطر عزای مادر بود و خوشحالی اش هم باز هم به خاطر مادر. به خاطر اینکه امروز وسط کلاس درس دانشگاه تهران، به فاصله ۱۴۰۰ سال نتیجه تمام خون دل خوردن های خانم را می‌دیدم🥺 آن روزها مادر از ولایت و غدیر می‌گفت و گوش شنوایی نبود اما مادر به وظیفه عمل کرد و نتیجه را واگذار کرد به خدا! غدیر آن روز به ظاهر زیر فراموشی یاران بی وفا دفن شد... اما این همه ماجرا نبود، غدیر، تجلی ولایت بود و مادر بهتر از همه این را می‌دانست⭐️ می‌دانست اگر امروز مردم مدینه علی را می‌بینند و صدایش را می‌شنوند و جواب سلامش را نمیدهند فردا روزی فرزندانی از نسل علی می‌آیند که در عصر غیبت بی آنکه امام خود را دیده باشند، شیعیان مثال زدنی علی میشوند🌻✨ مادر میدید که سید روح الله می‌آید و با فرزندانش انقلاب میکند و غدیری که مردم مدینه و دیگران در تمام این قرن ها فراموشش کرده بودند را زنده می‌کند. مادر تمام این ها را می‌دانست... مجید شهریاری را می‌شناخت و خیلی بیشتر از مجید دلتنگ دیدارش بود؛ مادر ما وقتی آن روزها که کوچه به کوچه و خانه به خانه می‌رفت تا عهد غدیر را یادآور شود، پشت تمام این تک به تک در زدن ها فرزندان آینده خودش را میدید...💚 فرزندانی که قرار بود آینده جهان را با همین شعار غدیر متحول کنند. مادر میدید که آوینی چگونه عاشقانه دوربین به دست می‌گیرد و شهریاری در آزمایشگاه با خدا مناجات می‌کند و سلیمانی برای دفاع از حرم دخترش قید خانه و زندگی را میزند!❗️ مادر تمام شب هایی که سید ابراهیم خسته از تمام دویدن ها و زخم زبان ها برای حرمِ جمهوری اسلامی تلاش میکرد را هم میدید...😔 میدید که سید حسن چگونه با فصاحت و بلاغت برای ابر قدرت های جهان رجز میخواند و از فتح قدس میگوید💎 و... [ مادرجان خواستم بگویم، میان تمام این فرزندانتان حتما ما را هم نگاه میکردین؛ میدانم که برای ما هم برنامه ها دارید، شاید دیر آمدیم اما شما به حال ما شاگرد آخر ها دعا کنید. دعایمان کنید ما هم شبیه فرزندان خوبتان پای عهد غدیر بمانیم و خیمه ولایت را هیچ گاه رها نکنیم. ]
﷽ | حسینِ محرابی شدن 🌻«شهید خندان مشهدی ها» یا «شهید امام رضایی» هرجور که دوست دارید صدایش کنید...یک مشهد است و یک حسین محرابی اش! عکس معروف خندانش را که میبینم یادی از وعده حق خدا میکنم که می‌گفت: فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ 🍃مگر میشود خوشحال نباشد، کسی که به بلندترین آرزوی بهترین آدم های دنیا رسیده است. حالا تمام سختی ها برای آقا حسین محرابی ما، نقد شده است... تمام دویدن ها در طول این چهل ساله! چه چله پر برکتی بود زندگی حسین... رفتن به سوریه هم نقطه اوج داستان زندگی‌اش. «متن کامل را بخوانید»
﷽ | حسینِ محرابی شدن 🌻«شهید خندان مشهدی ها» یا «شهید امام رضایی» هرجور که دوست دارید صدایش کنید...یک مشهد است و یک حسین محرابی اش! عکس معروف خندانش را که میبینم یادی از وعده حق خدا میکنم که می‌گفت: فَرِحِينَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِ 🍃مگر میشود خوشحال نباشد، کسی که به بلندترین آرزوی بهترین آدم های دنیا رسیده است. حالا تمام سختی ها برای آقا حسین محرابی ما، نقد شده است... تمام دویدن ها در طول این چهل ساله! چه چله پر برکتی بود زندگی حسین... رفتن به سوریه هم نقطه اوج داستان زندگی‌اش. 💛به قول حاج قاسم «بچه زرنگ» بود دیگر؛ بچه مایه دار نبود اما ماشینش را فروخت تا از صف مدافعین حرم اهل بیت علیهم السلام جا نماند! الکی که نبود، قرار نبود هر کسی را راه بدهند... باید خوب امتحانت میکردند و می‌دیدند چقدر پای کاری و اگر همه‌ی در ها را بسته ببینی باز هم عاشقانه برای اینکه جانت را دو دستی تقدیم این مسیر بکنی میدوی؟! 🥺آن وقت بود که به سوریه راهت میدادند و تازه اگر می‌پسندیدند میشدی، «شهید مدافع حرم». حسین محرابی اینچنین قله‌ای بود. همینقدر در اوج و همینقدر بی ادعا ! ما که در این پایین ها سیر میکنیم و ادعایمان گوش فلک را پر کرده است، خوب میدانیم که چه کار بزرگی است که هم «حسین محرابی» باشی و هم «ادعایی» نداشته باشی. ملاک همین است! ⭕️آن مردمند که به های و هوی و سر و صدایت نگاه میکنند و آخر سر هم جز «التماس دعا» و «وجهه محترمانه‌ای» چیزی عایدت نمی‌کنند. وگرنه خریداران عالم نگاه به قلبت میکنند، اگر _حتی در اعماق قلبمان_، عُجب و غرور و « ما که دیگر وضعمان خوب است...» دیدند، باخته‌ایم! اما اگر آن شکستگی و بی‌ادعایی صادقانه، مهمان قلبمان بود، خوشبحالمان! 💎نه از آن الکی هایش نه، از آنها که در این جمله ساده و باز هم بی ادعای حسین محرابی، نشسته است: «با دلی آرام و قلبی مطمئن از آنچه انجام می دهم (جهاد) از حضور شما عزیزان مرخص می شوم؛ باشد که این فرزند و برادر کوچک و خطاکار خود را ببخشید و حلال کنید.»
|۲۰ اسفند درست در همان روزهایی که خیلی هایمان درگیر رفت و آمد های پایان سال و خانه تکانی هستیم، آن طرف دنیا عده ای به خاطر ما جانشان را فدا میکنند...🦋 بی ادعا و گمنام! خدا میبیند و همین برایشان کافی است...🌱✨ شهید علی منیعات که فرزند خرمشهر، شهر پر افتخار دفاع مقدس است با فرمان مرجعیت عراق برای دفاع از حرم راهی عراق میشود تا نشان زرین «مدافع حرم ارباب ارواحنا فداه» را به دست آورد...❤️‍🩹 دور و بری هایش او را مصداق «مرنج و مرنجان» معروف میدانند؛ آری برای پرواز باید سبکبال بود! علی ۲۰ اسفند سال ۹۳ در عراق به شهادت می‌رسد و مجید و حاج رحمان ۲۰ اسفند سال ۹۴ در سوریه!🥺 عشق است دیگر مرز نمی‌شناسد.. همانطور که سن و سال را! برای همین است که مجید دهه شصتی را میگذارد کنار حاج رحمان که همرزم شهید چمران و شهید صیاد است⭐️ و این است هنر امام ما! اگر دل به راهش بدهیم، اینچنین ما را با تمام تفاوت هایمان دور هم جمع میکند و به اوج میرساند..اللهم ارزقنا🕊✨
﷽ | نگاهت به قله هست؟! ⭐️حاج قاسم فرمود دفاع مقدس قله مقاومت بود؛ نمونه‌اش، آقا ابراهیم! رزمنده‌ای که هم پشت جبهه نماد حقیقت بود، و هم در میدان جهاد. آخرین صحنه زندگی‌اش، محاصره چند روزه در کانال کمیل است. آن روزها که با شهادت فرمانده گردان، آقا ابراهیم علمدار شده بود. ❤️‍🩹در محاصره با کمبود سلاح و مهمات بدون آب و غذا با وجود شهدا و مجروحان فراوان آقا ابراهیم، بدون آنکه دستوری از بالا گرفته باشد، ایستاد! ایستاد تا خط بماند به مجروحان رسیدگی می‌کرد و برایشان آب تهیه می‌کرد به رزمنده‌ها روحیه میداد 🌪✨از یک سوی کانال ارپی‌جی و از سوی دیگر تیربار میزد تا دشمن فکر کند تعداد زیادی رزمنده آنجاست، بی اعتنا به دعوت مداوم دشمن به تسلیم و آن جنگ روانی دائمی، مقاومت می‌کرد و رزمنده‌ها را به مقاومت وامی‌داشت. آقا ابراهیم، آن روزها کانال کمیل را مرکز دنیای خود می‌دید... 🌿آری! دفاع مقدس قله است. دامنه این قله را امروز در غزه می‌بینیم. و امروز هم آنقدر کار در این جبهه وسیع و بین‌المللی مبارزه وجود دارد که بدون پُست و مقام و مسئولیت می‌توان علمداری کرد برای نظام حق. بدون دستور مستقیم، بی‌اعتنا به جنگ روانی و تبلیغاتی، بدون توجه به کمی عِده و عُده و فراوانی دشمنی‌ها، 🇵🇸باید برای حق جانانه مبارزه کرد و ایستاد. باید علمداری کرد، حتی اگر مسئولیت سنگری کوچک در این جهاد بزرگ بر عهده ماست. «و امروز عرصه مهم جهاد ما، غزه است... عَلَم کوچکی که می‌توانیم را برداریم....»