eitaa logo
عمار
32 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
18.3هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هم استانی های عزیز هر کس سری پیش نتوانست نامه به رئیس جمهوربده بنویسه بیاره . آقای رئیسی باز سفراستانی داره به مشهد روز پنجشنبه. اینبار فقط خودش نامه هارا میگیرد فقط درنامه ها به جای درخواست وام درخواست شفاعت کنید آقای رئیسی آنقدر مهربان هست که به هر کس به تشییع جنازه اش بیاید وام شفاعت هدیه دهد . فقط اینبار پرداخت قسط هاش خیلی خیلی سخت تر است. 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
🔴 وقتی شهادتت حتی مخالف برانداز رو منقلب می‌کند پیام عذرخواهی پیجی که از اغتشاشات سال قبل تا الان از مهسا امینی و نیکا شاکرمی، توماج صالحی گفته بود و سنگ آنها را به سینه میزد و تا می‌توانست نظام و رئیس جمهور رو تخریب کرده و الان پشیمان است و تمام پست‌های پیجش رو پاک کرده برای تشییع به تهران آمده. او نوشته است : "هیچوقت فکر نمیکردم یه همچین روزی برسه برای من که از کسی که بیشترین انتقاد رو بهش داشتم اینجوری شرمنده بشم من خیلی بهت تهمت زدم من با "ناهار" خوردی ‌ها خندیدم من بدون اینکه سرچ کنم بهت گفتم شش کلاسه من میدونم که شاید خیلی از مخاطبام منو دیگه با این پست نخوان... عیبی نداره من اشتباه کردم برای معذرت خواهی فردا میام نه که بگم نقد ندارم به جریانی که تا الان بهش میگفتم آخوند الان هم به خیلی از آخوند‌های دوزاری نقد دارم و ازشون بدم میاد اما رئیسی؟ نه...! رئیسی سه روزه خواب رو از چشمام گرفته... حلالم کن سید من قول میدم جبران کنم:) و این صفحه هم به زودی تمام پست‌هاش پاک میشه و میخوام بیشتر تحقیق کنم، میخوام حرف‌های طیفی که بهشون اجازه حرف زدن نمیدادم هم بشنوم.. میخوام قصه توماج و مجیدرضا و مهسا رو دوباره بشنوم اما از زبون دیگه من به این تشییع تبریز غبطه خوردم همیشه میخواستم آدم بزرگی رو از نزدیک ببینم اما نمیدونستم یه نفر انقد میتونه بزرگ باشه و درک نشه چقدر برام خنده داره که دیگه حس جالبی نداره که با تمسخر بگم : عرزشی... اما یه صحبت با مخاطبام: میخواستم لحظات شاد و خوب و حتی تلخی رو کنار هم داشته باشیم اما فکرم نسبت به اینکه چی خوبه و چی بد فکر کنم عوض شده.. ببخشید منو و حلالم کنید اصلا هم ناراحت نمیشم اگر بخواید ترک کنید پیج من رو و میدونم که به عقیده‌ همدیگه احترام میذاریم خلاصه که امیدوارم حال دلتون خوب باشه و برای اولین بار هشتگ هایی که برام نامانوس بودن..: " | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
پنج‌ساله بودم که پدرم به رحمت خدا رفتند و ما ماندیم و یک زندگی فقیرانه. یک خانه پدریِ سه اتاقه داشتیم که توی یک اتاقش خودمان زندگی می‌کردیم و دو تای دیگر را هم مادرمان داده بودند اجاره. با همان اجاره‌ها به سختی روزگار می‌گذراندیم. جوری که هنوز روزهای سختِ فقر و نداریِ آن زمان در یادم مانده. خانه‌مان طرف خیابان طبرسی، نزدیکی‌های حرم بود. دبستانم را هم همان نزدیک، توی مدرسه «جوادیه» خواندم و بعد رفتم مدرسه علمیه نواب و مدرسه آیت‌الله موسوی‌نژاد. همه این‌ها توی همان کوچه پس کوچه‌های اطراف حرم بود و روزهایم به همین واسطه دور و بر حرم می‌گذشت. ارتباط روحی‌ام با امام رضا(ع) هم از همان سنین شروع شد و تا همین حالا هم ادامه دارد. هر جایی که در کاری می‌ماندم، سریع خدمت حضرت می‌رسیدم و کار حل می‌شد. یکی از اولین‌بارهایش اوایل طلبگی‌ام بود. زندگی‌‌ام حسابی سخت شده بود و یک روز دیدم پولی ته جیبم نمانده. یادم هست یک صبح پنج‌شنبه بود که رفتم حرم، خدمت حضرت رضا(ع). به ایشان عرض کردم: «آقا، خیلی وضعم ناجوره!» همین‌طور ساده گفتم و هنوز خیلی نگذشته بود که مرد محترمی از فامیل از توی صحن رد شد. یک‌باره دیدم همین‌طور که با من احوالپرسی می‌کرد، دو تومان بهم هدیه داد. توی عالم نوجوانی خیلی خوشحال شدم. چون از جانب حضرت رضا (ع) می‌دانستم آن لطف را و می‌دانستم که آن آدم از نیاز مالی من خبر ندارد. بعدها هم معتقد بودم که قبل از هر اقدامی خدمت امام رضا(ع) برسم و از ایشان مدد بخواهم. اعتقادم همیشه همین بوده و تمام زندگی‌ام را از کودکی و نوجوانی تا امروز مدیون ایشان می‌دانم. گپ در مقابل پنجره فولاد صحن گوهرشاد | سید ابراهیم رئیس‌السادات | ۶۳ساله | مشهد مقدس