✅ دلنوشته
پنجره زیباست اگر بگذارند
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
من از اظهار نظر های #دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند …
شهدا ...🌹🌹🌹
میدونم گنه کارم
میدونم از شرمساری حتی نباید اسمتونو به زبونم بیارم ...
اما شما
آره شما
ای شهدا
یه نیم نگاهی هم به
من بکنید ...
🕊 شهدا
🕊🌹 همیشه
🕊🌹🕊 نگاهی
روز قبل از اینکه #مهدی به #سوریه برود، یک بار سفرش لغو شد، همسرشون گفتند:حالا که قسمت نشده عید را پیشمان بمان. #مهدی گفته بود من دیگه #دلم #کنده شده چرا درک نمیکنید که دیگر نمیتوانم #بمانم.😭😭
🍃🌷🍃
#مهدی #اعتقاداتی داشت که باعث شده بود از همه #علایق و #دغدغههای #خانوادگیاش #دل بکند و برود وگرنه که #آدمی #فوقالعاده #خانوادهدوست بود.😭
🍃🌷🍃
#مهدی #طور دیگری #بچههاش رو#دوست داشت. وقتی به خانه ما میآمدند، من از دخترش فاطمه میخواستم پیشم بنشیند. میگفت: میخواهم کنار #بابا باشم. یک مدت #کوتاه هم نمیخواست از #پدرش #دور باشد.
🍃🌷🍃
#نماز اول وقتش #ترک نمیشد.#مهدی #دو تا خ#صلت بارز داشت؛ #یکی #نماز اول وقت، #دومی #احترام به #دیگران و #خوشخلقی.
🍃🌷🍃
در روستایمان یزدل #امامزاده #بیبی زینب🌷 داریم که #مهدی #علاقه زیادی به آنجا داشت. در حریم #امامزاده #سه #شهید #گمنام💔 دفن هستند. #مهدی مرتب به #زیارتشان میرفت.😭
🍃🌷🍃
#زیارت #شهدای گمنام #امامزاده و گلزار #شهدای یزدل از #کارهای همیشگی #مهدی بود. به خانمش گفته بود اگر #شهید شد دوست دارد در #امامزاده دفن بشم.😭😭
🍃🌷🍃
همسرم ١۶ اسفند ماه ١٣٩۵ مرحوم شد. #پسرم بار اول که می خواست به #سوریه بره بیماری پدرش شدت گرفته بود. آن موقع #مهدی تازه به تهران رفته بود. خبرش کردیم که پدرت حالش بده.
اومد و خودش او رو به بیمارستان برد. دکتر به #مهدی گفته بود احتمال فوت پدرت زیاده. وقتی #مهدی ۸ اسفند ماه ١٣٩۵ برای #بار اول به #سوریه می رفت می دونست که شاید دیگه پدرش را #نبینه. اون موقع همسرم به کما رفته بود. مهدی که رفت چند روز بعد هم پدرش فوت کرد. 😭😭
🍃⚘🍃
#مهدی با دکتر پدرش صحبت کرده بود. امید چندانی به بهبودی پدرش نداشتیم. روز آخری که #مهدی می خواست با پدرش وداع کنه او رو می بوسید و گریه میکرد و میگفت : بابا حلالم کن. 😭
🍃⚘🍃
از اتاق پدرش که خارج شد به من گفت : مادر جون اگه پدرم فوت کرد خبرش رو به من ندید مبادا اونجا #دلم بلرزه 😭 و نتونم کارم را درست انجام بدم. 😭😭
🍃⚘🍃
چند روز بعد که همسرم فوت کرد ما چیزی به #مهدی نگفتیم اما در پیام هایی که به خونواده می داد یا تلفن هایی که زده می شد متوجه شده بود. پسرم وقتی به مرخصی اومد که چهلم پدرش گذشته بود. 😭
🍃⚘🍃
همسرم ١۶ اسفند ماه ١٣٩۵ مرحوم شد. #پسرم بار اول که می خواست به #سوریه بره بیماری پدرش شدت گرفته بود. آن موقع #مهدی تازه به تهران رفته بود. خبرش کردیم که پدرت حالش بده.
اومد و خودش او رو به بیمارستان برد. دکتر به #مهدی گفته بود احتمال فوت پدرت زیاده. وقتی #مهدی ۸ اسفند ماه ١٣٩۵ برای #بار اول به #سوریه می رفت می دونست که شاید دیگه پدرش را #نبینه. اون موقع همسرم به کما رفته بود. مهدی که رفت چند روز بعد هم پدرش فوت کرد. 😭😭
🍃⚘🍃
#مهدی با دکتر پدرش صحبت کرده بود. امید چندانی به بهبودی پدرش نداشتیم. روز آخری که #مهدی می خواست با پدرش وداع کنه او رو می بوسید و گریه میکرد و میگفت : بابا حلالم کن. 😭
🍃⚘🍃
از اتاق پدرش که خارج شد به من گفت : مادر جون اگه پدرم فوت کرد خبرش رو به من ندید مبادا اونجا #دلم بلرزه 😭 و نتونم کارم را درست انجام بدم. 😭😭
🍃⚘🍃
چند روز بعد که همسرم فوت کرد ما چیزی به #مهدی نگفتیم اما در پیام هایی که به خونواده می داد یا تلفن هایی که زده می شد متوجه شده بود. پسرم وقتی به مرخصی اومد که چهلم پدرش گذشته بود. 😭
🍃⚘🍃
وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَرَاشِدِي...
و #دلـــــــــــــم را
به نقطه اي که خيرم در آن است
متوجه ساز ...!
#نهج البلاغه خطبه ۲۲۷
مجلس امروز ما حکایت آن پدری است که وقتی دید کودکش لب پشت بام است بدلیل وسواسش آنقدر گفت برو عقب نیوفتی که از پشت بام افتاد حال اینها گوی سبقت تعامل برای باج خواهی بعدی را از هم ربودند
#دلم برای رهبری سوخت که مظلومانه این همه شاخص واضح فرمود ولی همه را زیرپا گذاشتند و گندشان رابه اسم او تمام کردند
# دلم برای رهبری سوخت