eitaa logo
این عماریون
325 دنبال‌کننده
261.3هزار عکس
72.5هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ دلنوشته پنجره زیباست اگر بگذارند چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند من از اظهار نظر های فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند … شهدا ...🌹🌹🌹 میدونم گنه کارم میدونم از شرمساری حتی نباید اسمتونو به زبونم بیارم ... اما شما آره شما ای شهدا یه نیم نگاهی هم به من بکنید ... 🕊 شهدا 🕊🌹 همیشه 🕊🌹🕊 نگاهی
روز قبل از اینکه به برود، یک بار سفرش لغو شد، همسرشون گفتند:حالا که قسمت نشده عید را پیش‌مان بمان. گفته بود  من دیگه  شده چرا درک نمی‌کنید که دیگر نمی‌توانم .😭😭 🍃🌷🍃 داشت که باعث شده بود از همه و بکند و برود وگرنه که بود.😭 🍃🌷🍃 دیگری رو داشت. وقتی به خانه ما می‌آمدند، من از دخترش فاطمه می‌خواستم پیشم بنشیند. می‌گفت: می‌خواهم کنار باشم. یک مدت هم نمی‌خواست از باشد. 🍃🌷🍃 اول وقتش نمی‌شد. تا خ بارز داشت؛ اول وقت، به و . 🍃🌷🍃 در روستای‌مان یزدل زینب🌷 داریم که زیادی به آنجا داشت. در حریم 💔 دفن هستند. مرتب به می‌رفت.😭 🍃🌷🍃 گمنام و گلزار یزدل از همیشگی بود. به خانمش گفته بود اگر شد دوست دارد در دفن بشم.😭😭 🍃🌷🍃
همسرم ١۶ اسفند ماه ١٣٩۵ مرحوم شد. بار اول که می‌ خواست به بره بیماری پدرش شدت گرفته بود. آن موقع تازه به تهران رفته بود. خبرش کردیم که پدرت حالش بده. اومد و خودش او رو به بیمارستان برد. دکتر به گفته بود احتمال فوت پدرت زیاده. وقتی ۸ اسفند ماه ١٣٩۵ برای اول به می‌ رفت می‌ دونست که شاید دیگه پدرش را . اون موقع همسرم به کما رفته بود. مهدی که رفت چند روز بعد هم پدرش فوت کرد. 😭😭 🍃⚘🍃 با دکتر پدرش صحبت کرده بود. امید چندانی به بهبودی‌ پدرش نداشتیم. روز آخری که می‌ خواست با پدرش وداع کنه او رو می‌ بوسید و گریه می‌کرد و می‌گفت : بابا حلالم کن. 😭 🍃⚘🍃 از اتاق پدرش که خارج شد به من گفت : مادر جون اگه پدرم فوت کرد خبرش رو به من ندید مبادا اونجا بلرزه 😭 و نتونم کارم را درست انجام بدم. 😭😭 🍃⚘🍃 چند روز بعد که همسرم فوت کرد ما چیزی به نگفتیم اما در پیام هایی که به خونواده می‌ داد یا تلفن هایی که زده می‌ شد متوجه شده بود. پسرم وقتی به مرخصی اومد که چهلم پدرش گذشته بود. 😭 🍃⚘🍃
همسرم ١۶ اسفند ماه ١٣٩۵ مرحوم شد. بار اول که می‌ خواست به بره بیماری پدرش شدت گرفته بود. آن موقع تازه به تهران رفته بود. خبرش کردیم که پدرت حالش بده. اومد و خودش او رو به بیمارستان برد. دکتر به گفته بود احتمال فوت پدرت زیاده. وقتی ۸ اسفند ماه ١٣٩۵ برای اول به می‌ رفت می‌ دونست که شاید دیگه پدرش را . اون موقع همسرم به کما رفته بود. مهدی که رفت چند روز بعد هم پدرش فوت کرد. 😭😭 🍃⚘🍃 با دکتر پدرش صحبت کرده بود. امید چندانی به بهبودی‌ پدرش نداشتیم. روز آخری که می‌ خواست با پدرش وداع کنه او رو می‌ بوسید و گریه می‌کرد و می‌گفت : بابا حلالم کن. 😭 🍃⚘🍃 از اتاق پدرش که خارج شد به من گفت : مادر جون اگه پدرم فوت کرد خبرش رو به من ندید مبادا اونجا بلرزه 😭 و نتونم کارم را درست انجام بدم. 😭😭 🍃⚘🍃 چند روز بعد که همسرم فوت کرد ما چیزی به نگفتیم اما در پیام هایی که به خونواده می‌ داد یا تلفن هایی که زده می‌ شد متوجه شده بود. پسرم وقتی به مرخصی اومد که چهلم پدرش گذشته بود. 😭 🍃⚘🍃
وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَرَاشِدِي... و را به نقطه اي که خيرم در آن است متوجه ساز ...! البلاغه خطبه ۲۲۷
مجلس امروز ما حکایت آن پدری است که وقتی دید کودکش لب پشت بام است بدلیل وسواسش آنقدر گفت برو عقب نیوفتی که از پشت بام افتاد حال اینها گوی سبقت تعامل برای باج خواهی بعدی را از هم ربودند برای رهبری سوخت که مظلومانه این همه شاخص واضح فرمود ولی همه را زیرپا گذاشتند و گندشان رابه اسم او تمام کردند # دلم برای رهبری سوخت