وداعی دیگر با شهید تفحص شده
لشکر فاطمیون💔
🍃⚘🍃
#پیکر پاک #شهید مدافع حرم فاطمیون «محمد صدیق رضایی»
در جریان عملیات تفحص کشف و هویت او شناسایی شد.
🍃⚘🍃
#شهید محمد صدیق رضایی متولد سال 1346 و از #نخستین رزمندگان #فاطمیون بود که راهی#دفاع از حریم اهل بیت(ع)⚘ شد.
🍃⚘🍃
او در 31 فروردین 1394 در استان درعای #سوریه، طی #عملیات بصری الحریر به مقام #شهادت نائل آمد.
🍃⚘🍃
#شهید رضایی سال #92 رهسپار #سوریه شد. او با داشتن #شغلی آزاد و #درآمدی نسبتاً خوب، از #همسر و #پنج فرزندش #دل کند و به راهی رفت که #بازگشتی برایش #مقدر #نبود.
🍃⚘🍃
#شهید رضایی بارها و بارها رهسپار #جبهه مقاومت اسلامی شد و در مناطق مختلفی از کشور #سوریه حضور یافت.
🍃⚘🍃
حدود ۱۰#سال پیش ازدواج کرد و مبینا حاصل ازدواجش شد. دو سال پیش خواهرزادهاش در سانحه تصادف جان باخت. مدتی پس از داغ خواهرزادهاش، همسرش مریض شد😔
روزها را با مریضی همسر به سختی از پس هم گذراند تا اینکه همسرش به دلیل سرطان از دنیا رفت. #سیاه همسر را پوشید اما #دم نزد تا اینکه این اتفاق تلخ افتاد.»😔
مبینا تا قبل از این حادثه به خاطر #دغدغههای #شغلی #پدر بیشتر اوقات نزد عمه بزرگش در لاهیجان سپری میکرد.#امید هم تمام وقتهایی را که بیکار بود، صرف تنها دخترش میکرد.
🍃🌷🍃
#دختری که تنها #یادگار همسرش بود. حالا مبینا هم #داغدار #مادر است و هم #پدر. 😔#نهم تیر مراسم خاکسپاری #امید بود.😔
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم احمد گودرزی
🍃🌷🍃
متولد اول فروردین ۱۳۵۷# که در ورامین بزرگ شد، اصالتا بروجردی هست.
متاهل بود و تنها یادگار ایشان، محنا خانم هست که زمان #شهادتش ۴۳#روزه بود، زمان #تولدش #سوریه بود و ایشان اصلا فرزندش را ندید.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
دوست من، همسر یکی از دوستان #احمد بود و از طرف دیگر خانواده ما و ایشان با یکدیگر همسایه بودند.
در روزهای قبل از خواستگاری، ما شرط و شروط زیادی گذاشتیم و همه را پذیرفتند.و گفتن من همه شروط شما را میپذیرم، اما یک شرط دارم. میخواهم شرایط #کاری و #مأموریتهای #شغلی من را تحمل کنید. من هم پذیرفتم.
🍃🌷🍃
مدتی که همسر #شهید احمد گودرزی بودم، برایم مثل خواب و رویا بود که دیگر تکرار نمیشود.😭
🍃🌷🍃
وقتی برای بار #نخست از #سوریه برگشت، در خانه لباسهای ضخیم میپوشید و به صورت چند لایه از لباسها استفاده میکرد، در حالی که #احمد به لباس پوشیدن زیاد عادت نداشت.
🍃🌷🍃
وقتی علت این کار را ازش پرسیدم، در جوابم گفت: هوای #سوریه خیلی #سرد است و ما چون آنجا مجبور هستیم چندلایه لباس بپوشیم، عادت کردهام.
🍃🌷🍃
#دخترم #فداکارانه #جان خود را #نثار #راه #خدمت به #مردم کرد ، #نرجس من #عاشق #کار،# تلاش و #زحمت کشیدن بود و به #شغل خود یعنی #پرستاری #علاقه #بسیار داشت.😭
🍃🌷🍃
البته قبلاً کاری #اداری در یک بهداری برایش #مهیا شده بود اما #معتقد بود که باید در #شغلی که #درسش را خوانده و برای آن #زحمت کشیده #مشغول به #کار شود و #تکلیف #خود را #انجام دهد.
🍃🌷🍃
#دخترم با #اراده و #تلاش خود در #بیمارستانهای مختلف دنبال #کار گشت و آنقدر #پیگیری و #تلاش کرد تا اینکه توانست در #شغلی که #درسش را #خوانده بود یعنی #پرستاری #مشغول به#کار شود چون #عاشق #خدمت کردن به #مردم و #شغلش بود.😭
🍃🌷🍃
یک بار یکی از #بیماران نتوانسته بود #هزینه #درمان خود را در #بیمارستان #پرداخت کند و #دخترم برای #کمک به این #بیمار #پیشقدم شد.
🍃🌷🍃
و بدون #مراجعه به# کمیته امداد یا #خیریه برای #دریافت #کمک به آن #بیمار، #خودش و #همکارانش از #حقوق #خودشان #هزینه #درمان #بیمار #نیازمند را #پرداخت کردند.
🍃🌷🍃
#شهید مدافع حرم احمد گودرزی
🍃🌷🍃
متولد اول فروردین ۱۳۵۷# که در ورامین بزرگ شد، اصالتا بروجردی هست.
متاهل بود و تنها یادگار ایشان، محنا خانم هست که زمان #شهادتش ۴۳#روزه بود، زمان #تولدش #سوریه بود و ایشان اصلا فرزندش را ندید.
🍃🌷🍃
به روایت از همسر #شهید :
دوست من، همسر یکی از دوستان #احمد بود و از طرف دیگر خانواده ما و ایشان با یکدیگر همسایه بودند.
در روزهای قبل از خواستگاری، ما شرط و شروط زیادی گذاشتیم و همه را پذیرفتند.و گفتن من همه شروط شما را میپذیرم، اما یک شرط دارم. میخواهم شرایط #کاری و #مأموریتهای #شغلی من را تحمل کنید. من هم پذیرفتم.
🍃🌷🍃
مدتی که همسر #شهید احمد گودرزی بودم، برایم مثل خواب و رویا بود که دیگر تکرار نمیشود.😭
🍃🌷🍃
وقتی برای بار #نخست از #سوریه برگشت، در خانه لباسهای ضخیم میپوشید و به صورت چند لایه از لباسها استفاده میکرد، در حالی که #احمد به لباس پوشیدن زیاد عادت نداشت.
🍃🌷🍃
وقتی علت این کار را ازش پرسیدم، در جوابم گفت: هوای #سوریه خیلی #سرد است و ما چون آنجا مجبور هستیم چندلایه لباس بپوشیم، عادت کردهام.
🍃🌷🍃
#دخترم #فداکارانه #جان خود را #نثار #راه #خدمت به #مردم کرد ، #نرجس من #عاشق #کار،# تلاش و #زحمت کشیدن بود و به #شغل خود یعنی #پرستاری #علاقه #بسیار داشت.😭
🍃🌷🍃
البته قبلاً کاری #اداری در یک بهداری برایش #مهیا شده بود اما #معتقد بود که باید در #شغلی که #درسش را خوانده و برای آن #زحمت کشیده #مشغول به #کار شود و #تکلیف #خود را #انجام دهد.
🍃🌷🍃
#دخترم با #اراده و #تلاش خود در #بیمارستانهای مختلف دنبال #کار گشت و آنقدر #پیگیری و #تلاش کرد تا اینکه توانست در #شغلی که #درسش را #خوانده بود یعنی #پرستاری #مشغول به#کار شود چون #عاشق #خدمت کردن به #مردم و #شغلش بود.😭
🍃🌷🍃
یک بار یکی از #بیماران نتوانسته بود #هزینه #درمان خود را در #بیمارستان #پرداخت کند و #دخترم برای #کمک به این #بیمار #پیشقدم شد.
🍃🌷🍃
و بدون #مراجعه به# کمیته امداد یا #خیریه برای #دریافت #کمک به آن #بیمار، #خودش و #همکارانش از #حقوق #خودشان #هزینه #درمان #بیمار #نیازمند را #پرداخت کردند.
🍃🌷🍃