بهش گفتم مامان همه دارن اینجا نفس میکشن، این چه حرفیه؟ گفت نه دیگه، هواش برام سنگینه. وقتی خواست بره بوی عطر عجیبی میداد. طوری که از خونه تا مسجد بوی عطرش پیچیده بود".😭
🍃⚘🍃
به روایت از پدر شهید:
روز #نهم دی بعد از راهپیمایی همه وسایل هیئت و راهپیمایی را جمع کردن با دوستش بردن انبار که موقع برگشت بهشون تیراندازی کرده بودند😭.
🍃⚘🍃
بعد میکشونن سمت گاردریل وسط اتوبان، می خوره زمین ولی باز بلند میشه اونا شروع میکنن به شعار دادن #حسام هم شعار های خودش را میده بعد همه میریزن سرش😭🍃⚘🍃
روز #دهم دی از دانشگاه که میاد بیرون وقتی وارد اتوبان شیخ فضل الله میشه دو تا ماشین راه را میبندن و #حسام را میکشونن سرپیچ جایی که تو نقطه کور دوربین ها بوده😔🍃⚘🍃
هر کدام #ضربه ای بهش میزنن که تو پرونده پزشکی قانونی نوشته با گوی آهنی و شیء نوک تیز.....بهش ضربه زدند😭🍃⚘🍃
وقتی میبرنش بیمارستان #خودش شماره و آدرس میده. دکتر ها تعریف کردن که #سه بار از هوش رفت و هر #سه باری که به هوش میومد #ذکر یا زهرا(س)⚘ یا حسین(ع)⚘میگفت😭
ولی #بار سوم چنان یاحسین⚘گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و... همگی زدیم زیر گریه.😭🍃⚘🍃
♦️علت عصبانیت روحانی از مصوبه اخیر مجلس
طرح «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت» در محلس تصویب شد و به تایید شورای نگهبان رسید. این طرح برای منافع مردم و قدرت چانه زنی بسیار مفید است و دولت باید شکر گذار مجلس باشد . ولی دولتی ها از این طرح انقلابی ناراحتند . چرا ؟
علت این ناراحتی را می توان در بند #هفتم و #نهم این قانون دانست . اینگونه برداشت میشود که همین دو بند (بویژه بند نهم) روحانی را عصبانی کرده وگرنه قبل از این هم قانون مشهور به ۲۰ دقیقهای توسط لاریجانی به تصویب رسید و بند سه آن هم مهم بود ولی روحانی هرگز احساس خطری نداشت.
چرا که این قوانین ضمانت اجرایی نداشتند.
اما در قانون اخیر، مطابق بند هفتم آن، تشخیص تحقق شروط قید شده در قانون برای لغو اجرای پروتکل الحاقی، با #مجلس شورای اسلامی است
و مطابق بند نهم، مسئولان دولتی به تناسب امتناع یا ممانعت از اجرای این قانون به #مجازات_تعزیری درجه دو تا پنج قانون مجازات اسلامی #محکوم میشوند.
مطابق مجازات تعزیری درجه دو تا پنج قانون مجازات اسلامی، مستنکفین از اجرای این قانون به حبس و زندان بیش از دو تا بیست و پنج سال، جزای نقدی، انفصال دائم از خدمات دولتی و عمومی، محرومیت از حقوق اجتماعی بیش از پنج تا پانزده سال، ممنوعیت دائم از یک یا چند فعالیت شغلی یا اجتماعی برای اشخاص حقوقی محکوم می شوند
#نهم اسفندماه سالروز شهادت
سردار شهیدمحمديار خدادادي،❤️ @ششمين فرزند الله يار و خانم بيگم جان خدادادي، در سوم تير ماه سال 1342 در روستاي سفيد ديوان از توابع فارسان چشم به جهان گشود وبعدازمدتی درزرین شهرسکنی گزید. تاریخ شهادت وی نهم اسفندماه سال 65عملیات کربلای 5درسمت فرمانده محورعملیاتی شلمچه میباشد✔️سردارشهیدمحمديار خدادادي، ششمين فرزند الله يار و خانم بيگم جان خدادادي، در سوم تير ماه سال 1342 در روستاي سفيد ديوان از توابع فارسان به دنيا آمد.
خانم بيگم جان خدادادي، مادرش، مي گويد: « بعد از به دنيا آوردن چند دختر مورد سرزنش قرار گرفتم كه پسر ندارم. به همين خاطر نذر كردم پاي پياده به امام زاده ا ي كه در خوزستان است بروم و از خداوند خواستم كه به من فرزند پسري عنايت كند.
دوره ابتدايي را در روستا گذراند و براي ادامه تحصيل به مسجد سليمان رفت، دوران متوسطه را در زرين شهر ادامه داد و در منزل عمويش به سر مي برد. مقداري زمين كشاورزي- كه متعلق به پدر محمديار بود – در روستاي محل سكونتش وجود داشت. وي با كار و فعاليت زياد آنها را كشت و برداشت مي كرد. او از نيرو جسماني خوبي برخوردار بود و به كشاوري علاقه مند بود.
با شروع انقلاب او نيز متحول شده بود و به همين دليل وارد صحنه هاي مبارزه شد
او همانند ديگر جوانان اين مرز و بوم در تظاهرات حضور داشت . اكثر اوقات به فعاليت هاي انقلابي مي پرداخت. اعلاميه ها و پوسترهاي حضرت امام خميني (ره) را پخش مي كرد و روي ديوارها شعارهاي انقلابي مي نوشت.
محمديار در برابر مشكلات خيلي صبور بود و با ياد خدا قدم بر مي داشت و در مصيبت ها خيلي بردبار و متين بود.
وي در 19 سالگي با خانم اشرف خدادادي ازدواج كرد و مدت زندگي مشترك آنها سه ونيم سال بود.
همسرش مي گويد:« من و محمديار دختر عمو وپسرعمو بوديم . چون خانواده من درخوزستان زندگي مي كردند، تابستان ها براي هواخوري به زرين شهر مي آمديم و اين مدت را با خانواده عمويم زندگي مي كرديم . آشنايي من و محمديار هم از همانجا آغاز شد.
محمديار پسري پاك و جواني خوش اخلاق و مومن بود و در فاميل زبانزد همه بود از نظر تقوي نمونه بود نمازش را اول وقت مي خواند و به مسايل ديني اهميت مي داد.»
خانم خدادادي همچنين مي گويد:« من و محمديار با روحيات يكديگر آشنا بوديم. با شناختي كه نسبت به هم داشتيم زندگي را شروع كرديم. با اينكه مشكلات مادي فراواني در زندگي داشتيم، ولي به اين چيزها اهميت نمي داديم. حاصل ازدواج ما يك دختر و يك پسر است.
زماني كه فرزند اولمان، فاطمه، به دنيا آمد، محمديار چنان خوشحال بود كه وقت ملاقات به ديدن من كه آمد، تمام پرستاران و كاركنان بيمارستان را شيريني داد. حتي به بعضي ها پول مي داد. او از اينكه صاحب دختري شده بود، خدا را شكر مي كرد. هنگامي كه دخترش فاطمه به دنيا آمد به همسرش گفت كه وقتي به او شير مي دهد بايد وضو بگيرد و ايشان نيز همين كار را انجام مي دادند.
محمديار بچه ها را خيلي دوست داشت و مي گفت: بايد به بچه ها محبت كنيم. با خوش رفتاري و حوصله با آنها بازي مي كرد و آنها را سرگرم مي نمود. در امور زندگي كوشا بود و خيلي مراعات حال مرا مي كرد.»
همسرش مي گويد: با همان حقوقي كه از سپاه مي گرفت، زندگي را مي گذرانديم. در منازل سازماني سپاه فولادشهر ساكن بوديم. ايشان در سپاه فعاليت مي كرد و بعضي اوقات هم به ذوب آهن مي رفت.
محمديار خدادادي به مسايل حلال و حرام خيلي حساس بود و اگر چنين موردي پيش مي آمد، خيلي عصباني مي شد. اين عصبانيت فقط در چهره اش مشاهده مي شد وگرنه چيزي نمي گفت. سعي مي كرد با صبر و حوصله مشكلات را حل كند و حتي موقعي كه مشكلي براي خانواده همسرش در خوزستان پيش مي آمد، با وي تماس مي گرفتند و از محمديار هم فكري و كمك مي خواستند. ايشان كمك فكري خوبي براي همه بود.
انگيزه اش از رفتن به جبهه تنها عشق به امام و اسلام بود . ايشان از طريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد.
همسر ايشان در ادامه مي گويد: محمديار به مادرش علاقه مند بود و هر گاه مي خواست قسم بخورد به جان مادرش قسم مي خورد.
محمديار خدادادي در 9 اسفند ماه سال 1365در منطقه عملياتي شلمچه در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد.
شهيد خدادادي در قسمتي از وصيت نامه خود نوشته است : همسرعزيزم، اميدوارم كه خداوند صبر و شكيبايي به تو عطا كند.فرزندانم را- كه يادگاري از من هستند- به خوبي مواظبت كن و اخلاق اسلامي به آنها بياموز. در طول اين مدت همچون مادر براي من و فرزندانم زحمت كشيدي، مرا حلال كن و هر وقت سرمزارم آمديد حمد وسوره برايم بخوانيد.
پيكر شهيد محمديار خدادادي را در استان اصفهان در گلستان شهدای زرين شهر به خاك سپردند. وبرادردیگراوشهیدبهرام خدادادی میباشد. #خادم الشهداء لنجان 🇮🇷
#نهم اسفندماه سالروز شهادت
سردار شهیدمحمديار خدادادي،❤️ @ششمين فرزند الله يار و خانم بيگم جان خدادادي، در سوم تير ماه سال 1342 در روستاي سفيد ديوان از توابع فارسان چشم به جهان گشود وبعدازمدتی درزرین شهرسکنی گزید. تاریخ شهادت وی نهم اسفندماه سال 65عملیات کربلای 5درسمت فرمانده محورعملیاتی شلمچه میباشد. #سردارشهیدمحمديار خدادادي، ششمين فرزند الله يار و خانم بيگم جان خدادادي، در سوم تير ماه سال 1342 در روستاي سفيد ديوان از توابع فارسان به دنيا آمد.
خانم بيگم جان خدادادي، مادرش، مي گويد: « بعد از به دنيا آوردن چند دختر مورد سرزنش قرار گرفتم كه پسر ندارم. به همين خاطر نذر كردم پاي پياده به امام زاده ا ي كه در خوزستان است بروم و از خداوند خواستم كه به من فرزند پسري عنايت كند.
دوره ابتدايي را در روستا گذراند و براي ادامه تحصيل به مسجد سليمان رفت، دوران متوسطه را در زرين شهر ادامه داد و در منزل عمويش به سر مي برد. مقداري زمين كشاورزي- كه متعلق به پدر محمديار بود – در روستاي محل سكونتش وجود داشت. وي با كار و فعاليت زياد آنها را كشت و برداشت مي كرد. او از نيرو جسماني خوبي برخوردار بود و به كشاوري علاقه مند بود.
با شروع انقلاب او نيز متحول شده بود و به همين دليل وارد صحنه هاي مبارزه شد
او همانند ديگر جوانان اين مرز و بوم در تظاهرات حضور داشت . اكثر اوقات به فعاليت هاي انقلابي مي پرداخت. اعلاميه ها و پوسترهاي حضرت امام خميني (ره) را پخش مي كرد و روي ديوارها شعارهاي انقلابي مي نوشت.
محمديار در برابر مشكلات خيلي صبور بود و با ياد خدا قدم بر مي داشت و در مصيبت ها خيلي بردبار و متين بود.
وي در 19 سالگي با خانم اشرف خدادادي ازدواج كرد و مدت زندگي مشترك آنها سه ونيم سال بود.
همسرش مي گويد:« من و محمديار دختر عمو وپسرعمو بوديم . چون خانواده من درخوزستان زندگي مي كردند، تابستان ها براي هواخوري به زرين شهر مي آمديم و اين مدت را با خانواده عمويم زندگي مي كرديم . آشنايي من و محمديار هم از همانجا آغاز شد.
محمديار پسري پاك و جواني خوش اخلاق و مومن بود و در فاميل زبانزد همه بود از نظر تقوي نمونه بود نمازش را اول وقت مي خواند و به مسايل ديني اهميت مي داد.»
خانم خدادادي همچنين مي گويد:« من و محمديار با روحيات يكديگر آشنا بوديم. با شناختي كه نسبت به هم داشتيم زندگي را شروع كرديم. با اينكه مشكلات مادي فراواني در زندگي داشتيم، ولي به اين چيزها اهميت نمي داديم. حاصل ازدواج ما يك دختر و يك پسر است.
زماني كه فرزند اولمان، فاطمه، به دنيا آمد، محمديار چنان خوشحال بود كه وقت ملاقات به ديدن من كه آمد، تمام پرستاران و كاركنان بيمارستان را شيريني داد. حتي به بعضي ها پول مي داد. او از اينكه صاحب دختري شده بود، خدا را شكر مي كرد. هنگامي كه دخترش فاطمه به دنيا آمد به همسرش گفت كه وقتي به او شير مي دهد بايد وضو بگيرد و ايشان نيز همين كار را انجام مي دادند.
محمديار بچه ها را خيلي دوست داشت و مي گفت: بايد به بچه ها محبت كنيم. با خوش رفتاري و حوصله با آنها بازي مي كرد و آنها را سرگرم مي نمود. در امور زندگي كوشا بود و خيلي مراعات حال مرا مي كرد.»
همسرش مي گويد: با همان حقوقي كه از سپاه مي گرفت، زندگي را مي گذرانديم. در منازل سازماني سپاه فولادشهر ساكن بوديم. ايشان در سپاه فعاليت مي كرد و بعضي اوقات هم به ذوب آهن مي رفت.
محمديار خدادادي به مسايل حلال و حرام خيلي حساس بود و اگر چنين موردي پيش مي آمد، خيلي عصباني مي شد. اين عصبانيت فقط در چهره اش مشاهده مي شد وگرنه چيزي نمي گفت. سعي مي كرد با صبر و حوصله مشكلات را حل كند و حتي موقعي كه مشكلي براي خانواده همسرش در خوزستان پيش مي آمد، با وي تماس مي گرفتند و از محمديار هم فكري و كمك مي خواستند. ايشان كمك فكري خوبي براي همه بود.
انگيزه اش از رفتن به جبهه تنها عشق به امام و اسلام بود . ايشان از طريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شد.
همسر ايشان در ادامه مي گويد: محمديار به مادرش علاقه مند بود و هر گاه مي خواست قسم بخورد به جان مادرش قسم مي خورد.
محمديار خدادادي در 9 اسفند ماه سال 1365در منطقه عملياتي شلمچه در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد.
شهيد خدادادي در قسمتي از وصيت نامه خود نوشته است : همسرعزيزم، اميدوارم كه خداوند صبر و شكيبايي به تو عطا كند.فرزندانم را- كه يادگاري از من هستند- به خوبي مواظبت كن و اخلاق اسلامي به آنها بياموز. در طول اين مدت همچون مادر براي من و فرزندانم زحمت كشيدي، مرا حلال كن و هر وقت سرمزارم آمديد حمد وسوره برايم بخوانيد.
پيكر شهيد محمديار خدادادي را در استان اصفهان در گلستان شهدای زرين شهر به خاك سپردند. وبرادر خوانده دیگراوشهیدبهرام خدادادی میباشد. #خادم الشهداء لنجان 🇮🇷
بهش گفتم مامان همه دارن اینجا نفس میکشن، این چه حرفیه؟ گفت نه دیگه، هواش برام سنگینه. وقتی خواست بره بوی عطر عجیبی میداد. طوری که از خونه تا مسجد بوی عطرش پیچیده بود".😭
🍃⚘🍃
به روایت از پدر شهید:
روز #نهم دی بعد از راهپیمایی همه وسایل هیئت و راهپیمایی را جمع کردن با دوستش بردن انبار که موقع برگشت بهشون تیراندازی کرده بودند😭.
🍃⚘🍃
بعد میکشونن سمت گاردریل وسط اتوبان، می خوره زمین ولی باز بلند میشه اونا شروع میکنن به شعار دادن #حسام هم شعار های خودش را میده بعد همه میریزن سرش😭🍃⚘🍃
روز #دهم دی از دانشگاه که میاد بیرون وقتی وارد اتوبان شیخ فضل الله میشه دو تا ماشین راه را میبندن و #حسام را میکشونن سرپیچ جایی که تو نقطه کور دوربین ها بوده😔🍃⚘🍃
هر کدام #ضربه ای بهش میزنن که تو پرونده پزشکی قانونی نوشته با گوی آهنی و شیء نوک تیز.....بهش ضربه زدند😭🍃⚘🍃
وقتی میبرنش بیمارستان #خودش شماره و آدرس میده. دکتر ها تعریف کردن که #سه بار از هوش رفت و هر #سه باری که به هوش میومد #ذکر یا زهرا(س)⚘ یا حسین(ع)⚘میگفت😭
ولی #بار سوم چنان یاحسین⚘گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و... همگی زدیم زیر گریه.😭🍃⚘🍃
حدود ۱۰#سال پیش ازدواج کرد و مبینا حاصل ازدواجش شد. دو سال پیش خواهرزادهاش در سانحه تصادف جان باخت. مدتی پس از داغ خواهرزادهاش، همسرش مریض شد😔
روزها را با مریضی همسر به سختی از پس هم گذراند تا اینکه همسرش به دلیل سرطان از دنیا رفت. #سیاه همسر را پوشید اما #دم نزد تا اینکه این اتفاق تلخ افتاد.»😔
مبینا تا قبل از این حادثه به خاطر #دغدغههای #شغلی #پدر بیشتر اوقات نزد عمه بزرگش در لاهیجان سپری میکرد.#امید هم تمام وقتهایی را که بیکار بود، صرف تنها دخترش میکرد.
🍃🌷🍃
#دختری که تنها #یادگار همسرش بود. حالا مبینا هم #داغدار #مادر است و هم #پدر. 😔#نهم تیر مراسم خاکسپاری #امید بود.😔
🍃🌷🍃
بهش گفتم مامان همه دارن اینجا نفس میکشن، این چه حرفیه؟ گفت نه دیگه، هواش برام سنگینه. وقتی خواست بره بوی عطر عجیبی میداد. طوری که از خونه تا مسجد بوی عطرش پیچیده بود".😭
🍃⚘🍃
به روایت از پدر شهید:
روز #نهم دی بعد از راهپیمایی همه وسایل هیئت و راهپیمایی را جمع کردن با دوستش بردن انبار که موقع برگشت بهشون تیراندازی کرده بودند😭.
🍃⚘🍃
بعد میکشونن سمت گاردریل وسط اتوبان، می خوره زمین ولی باز بلند میشه اونا شروع میکنن به شعار دادن #حسام هم شعار های خودش را میده بعد همه میریزن سرش😭🍃⚘🍃
روز #دهم دی از دانشگاه که میاد بیرون وقتی وارد اتوبان شیخ فضل الله میشه دو تا ماشین راه را میبندن و #حسام را میکشونن سرپیچ جایی که تو نقطه کور دوربین ها بوده😔🍃⚘🍃
هر کدام #ضربه ای بهش میزنن که تو پرونده پزشکی قانونی نوشته با گوی آهنی و شیء نوک تیز.....بهش ضربه زدند😭🍃⚘🍃
وقتی میبرنش بیمارستان #خودش شماره و آدرس میده. دکتر ها تعریف کردن که #سه بار از هوش رفت و هر #سه باری که به هوش میومد #ذکر یا زهرا(س)⚘ یا حسین(ع)⚘میگفت😭
ولی #بار سوم چنان یاحسین⚘گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و... همگی زدیم زیر گریه.😭🍃⚘🍃
# تاسوعاــــ🏴
💢زمان: پنج شنبه #نهم محرم الحرام 61 هجري
شمر خود را به خيام امام حسين(ع) رسانده، ضمن صدا کردن حضرت عباس و ديگر فرزندان ام البنين، مي گويد: «براي شما از عبيدالله امان نامه گرفتم» آنها متفقاً گفتند: «خدا تو را و امان نامه تو را لعنت کند، ما امان داشته باشيم و پسر دختر پيامبر امان نداشته باشد؟»
امام حسين(ع) توسط حضرت عباس از دشمن يک شب را براي نماز، راز و نياز با خدا و تلاوت قرآن مهلت مي گيرد.
حفر خندق در اطراف خيام براي مقابله با شبيخون دشمن و قطع کردن راه ارتباطي دشمن با خيام از سه طرف - که فقط از يک قسمت ارتباط برقرار باشد – و ياران امام در آنجا مستقر بودند. اين تدبير امام (عليه السلام) براي اصحاب بسيار سودمند بود، گروهي از لشکر عمر بن سعد به سپاه امام (ع) مي پيوندند.
سخن امام حسين (ع) خطاب به دشمن:
واي بر شما! چه زياني مي بريد اگر صداي مرا بشنويد؟! من شما را به يک راه راست مي خوانم، اما شما از همه فرامين من سر باز مي زنيد، چرا که شکم هاي شما از مال حرام پر شده و بر دل هاي شما مُهر شقاوت زده شده است.
بهش گفتم مامان همه دارن اینجا نفس میکشن، این چه حرفیه؟ گفت نه دیگه، هواش برام سنگینه. وقتی خواست بره بوی عطر عجیبی میداد. طوری که از خونه تا مسجد بوی عطرش پیچیده بود".😭
🍃⚘🍃
به روایت از پدر شهید:
روز #نهم دی بعد از راهپیمایی همه وسایل هیئت و راهپیمایی را جمع کردن با دوستش بردن انبار که موقع برگشت بهشون تیراندازی کرده بودند😭.
🍃⚘🍃
بعد میکشونن سمت گاردریل وسط اتوبان، می خوره زمین ولی باز بلند میشه اونا شروع میکنن به شعار دادن #حسام هم شعار های خودش را میده بعد همه میریزن سرش😭🍃⚘🍃
روز #دهم دی از دانشگاه که میاد بیرون وقتی وارد اتوبان شیخ فضل الله میشه دو تا ماشین راه را میبندن و #حسام را میکشونن سرپیچ جایی که تو نقطه کور دوربین ها بوده😔🍃⚘🍃
هر کدام #ضربه ای بهش میزنن که تو پرونده پزشکی قانونی نوشته با گوی آهنی و شیء نوک تیز.....بهش ضربه زدند😭🍃⚘🍃
وقتی میبرنش بیمارستان #خودش شماره و آدرس میده. دکتر ها تعریف کردن که #سه بار از هوش رفت و هر #سه باری که به هوش میومد #ذکر یا زهرا(س)⚘ یا حسین(ع)⚘میگفت😭
ولی #بار سوم چنان یاحسین⚘گفت که نا خودآگاه همه وسایل ما از دستمون رها شد و... همگی زدیم زیر گریه.😭🍃⚘🍃
.
ده نکته تحلیلی مهم؛
فريب #عملیات_فريب صهیونیستها را نخوریم!
#یکم؛ رژیم صهیونیستی #امنیت_ملی ج.ا. را مورد تعرض قرار داده و این تعرضِ مستقیم همراه با قبول مسئولیت رسمی نباید #عادی_سازی شود. به نظر نگارنده، ایران باید پاسخ محکم دیگری به رژیم بدهد.
#دوم؛ از دیروز صبح رسانههای صهیونیستی در حال انتشار خبر #توقف_عملیات_زمینی در جنوب لبنان هستند. به نظر این امر #سیگنال_فريب در راستای انصراف ایران از انتقام است، درست مثل داستان آتش بس در غزه و آتش بس 21 روزه در لبنان که عملیات فریبی برای #ترور_سران و فرماندهان مقاومت لبنان بود.
#سوم؛ الگوی حملات رژیم به سوریه و لبنان دقیقا همین #الگوی_فزاینده_تدریجی و #عادی_سازی حملات بود. تردید نکنید که رژیم در اینجا متوقف نخواهد شد.
#چهارم؛ رژیم اکنون و پس از بازیابی توان حزبالله و دریافت ضربات کوبنده از حزب و افزایش شدید تلفات در نیروی زمینی خود، دنبال افزایش دامنه جنگ نخواهد بود و تلاش می کند با #تمرکز بر #جبهه_لبنان و پس از تعیین تکلیف این جبهه که احتمالا با الگوی فشار سنگین نظامی و سیاسی برای اجرای قطعنامه 1701 پلاس همراه است، به سراغ جبهه بعدی برود. پاسخ ایران در این مرحله برنامه رژیم را در تمرکز و فشار به لبنان برهم خواهد زد و #سیاست_تجزیه_جبهات نبرد علیه رژیم را خنثی می کند.
#پنجم؛ سران رژیم صهیونی در عملیات نظامی علیه اهدافی در ایران #دستاورد_جدیدی برای خود می بینند و بنابراین واکنش جمهوری اسلامی دستاورد را برباد خواهد داد.
#ششم؛ ما اکنون حد قابل توجهی از تبعات روانی اقتصادی رویارویی با رژیم غاصب را پشت سر گذاشته ایم و اقدام در این فضای روانی از تبعات داخلی اقدامات بعدی خواهد کاست.
#هفتم؛ رژیم قاعدتا نباید در این نقطه متوقف شود. #اقدام_امنیتی احتمالا بخشی از تعرضات در مراحل بعدی باشد. ورود به جبهه تقابل امنیتی بازی در زمین رژیم و میدان نقطه ضعف جمهوری اسلامی است.
#هشتم؛ پاسخ ایران در این مرحله و به دلیل تجاوز رژیم، #مشروعیت_بالای_بین_المللی دارد. اقدام در این مرحله ضمن ایجاد دستاورد نظامی، روانی و سیاسی برای کشور و کشاندن رژیم به #موضع_انفعال، تقویت مواضع مقاومت در منطقه را به همراه داشته و بازهم از اعتماد به نفس رژیم برای اقدامات احتمالی بعدی علیه سایر اجزاء محور مقاومت خواهد کاست و احتمال ایجاد حدی از بازدارندگی حتی برای جبهه سوریه را به همراه خواهد داشت.
#نهم؛ پس از ضربات سنگین به #ضاحیهٔ_بیروت و آوارگی یک و نیم میلیون نفر از شیعیان لبنان، این انتظار در بین آنان ایجاد شده که جمهوری اسلامی از مقاومت حمایت مستقیم نظامی به عمل آورد. در لبنان مخالفان مقاومت در حال سرکوفت زدن به حامیان مقاومت هستند با این ادعا که ایران شما را تنها گذاشته و کنار نشسته و شما #گوشت_دم_توپ شده اید. پاسخ ایران در این شرایط بسیار راهگشا و خنثی کننده این وضعیت بوده و فشارها بر شیعیان مظلوم جنوب لبنان را کاهش خواهد داد.
#دهم؛ به خاطر خدا، به خاطر جبهه حق، به خاطر دشمنی تمام نشدنی نظام صهیونی با انقلاب اسلامی و برای بسترسازی و زمینه سازی برای حکومت جهانی حضرت بقیة اللة الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف، ما را از نبرد با دولت صهیونی گریزی نیست و باید مبارزه را ادامه داد. این امر رسالت تاریخی اهل خراسان و ری و قم است، حالا وقت شروع #زجر_انتظار_حمله برای صهیونیستهاست.