eitaa logo
این عماریون
325 دنبال‌کننده
260.3هزار عکس
71.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
چون در جیبش شاهمرادی را دیده بودند با اینکه شده بود او تیرباران کرده بودند. از و دلاوری شهید شاهمرادی می‌گویند، از زبان خودتان از شجاعت این شهید بگویید. خیلی و شجاع بود همان سال زمستان که انقلاب پیروز شد دیپلم گرفت. بود که به مدرسه و نزد من آمد، می‌خواست چیزی بگوید اما می‌کشید. پول لازم دارد اما وقتی پرسیدم متوجه شدم که می‌خواهد به کردستان برود و اجازه می‌خواهد. به او گفتم که همین جا بمان، برو و بعد هم در جایی استخدام شو و کار کن اما گفت که نه ما هستیم با بچه‌های اصفهان که می‌خواهیم به برویم. هر چه گفتم فایده‌ای نداشت روی حرف خودش بود برای همین به همراه چند نفر از بچه‌های اصفهان که هم جزو آنها بود به کردستان رفتن اینکه محمدعلی از کجا می‌گیرد باید بگویم که ما بودیم، عشایر همه شجاع و بی‌باک هستند آنها در کوهستان و در بزرگ می‌شوند. ما طایفه‌ای میان ایل بختیاری و و از ایل شاهسون بودیم. زیاد نبود و به قول معروف مجبور بودیم که شجاع باشیم؛ مردان ما همه شجاع و دلاور بودند. شهدای دیگری مانند منوچهر که 14 ساله بود، یا نبی‌الله که دانش آموز بود و یا بقیه شهدا که همه بسیار جوان بودند و نترس و به دل دشمن زدند. فرماندهان جنگ آن زمان هم از شجاعت شهید شاهمرادی بسیار گفتند و سخنرانی کردند. زمانی که در دانشگاه اصفهان سخنرانی داشت در بخشی از سخنرانی‌اش گفت: «شجاعت یکی از ویژگی‌های شهید شاهمرادی بود. به می‌توان گفت شجاع ترین فرمانده جنگ بود مستقیما روبه‌روی و تانک دشمن حرکت می‌کرد بدون اینکه پلک بزند و این یک چیز عجیبی و بی‌سابقه بود» گفته بود: «شهید شاهمرادی کسی بود که بسیجی‌ها می‌گفتند اگر خطی در حال بود وقتی شاهمرادی می‌آمد بودیم آن خط دیگر سقوط نمی‌کند. وقتی می‌آمد تا نقشه عملیات را کند با آن شیرین عشایری خودش ساده حرف می‌زد اما بسیار دقیق طرح‌های عملیاتی را توجیه می‌کرد. من در بعضی دیدم که گلوله از کنار گوشش عبور می‌کرد، خمپاره کنارش به زمین می‌خورد ولی ایشان انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است به خود راه نمی‌داد». شهید شاهمرادی شنیده بودیم، شما بیشتر از او بگویید. کسی که در جبهه‌ها بود محمدعلی بود. با اینکه معاون لشکر بود با تمام بسیجی‌ها یکسان رفتار می‌کرد، با آنها غذا می‌خورد، جلوی نیروها می‌رفت و به سنگرهای دشمن می‌زد. به و مادرمان خیلی احترام می‌گذاشت وقتی به مرخصی می‌آمد اگر شب بود در نمی‌زد که آنها بیدار شوند از روی می‌آمد، خیلی چالاک بود، به اتاق خودش می‌رفت و می‌خوابید تا مبادا پدر و مادرمان بیدار شوند، هم صبح متوجه می‌شدند که محمدعلی به آمده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد این عماریون
⭕️حاشیه های خواندنی امین شایانمهر خبرنگار همراه رئیس جمهور در سفر به خوزستان: ✅غروب پنج شنبه اطلاع دادند که برنامه فردای را پوشش دهم. طبق روال اسامی 4نفر را بعنوان تیم تصویربرداری و فنی ارسال کردم، گفتند فقط یک نفر کفایت میکند. از برنامه پرسیدم، پاسخ دادند بازدیدی . اواخر شب مجددا خبر دادند نمازصبح فرودگاه باشید،گویا ماجرا بیش از یک بازدید است. ✅خوشحالم که احتمالا دولت طبق رویه سابق، در روز اول کاری میخواهد مشهد برود و در ایام محدودیت تردد، توفیق زیارت دارم! نزدیک فرودگاه بودم که گفتند بیایید ترمینال 4؛ پس قاعدتا جدا از رئیس جمهور پرواز میکنیم. در هواپیمای کوچک جاگیر شدیم که اقای رئیس هم آمد و برصندلی ردیف نخست نشست. ✅"با سلام خدمت مسافران محترم، مقصد ما و مدت سفر یک ساعت است" هواپیما آماده برای تیک آف بود که خلبان بلاخره تیم خبری را از جهالت خارج کرد و فهمیدیم صبح یک روز تابستانی عازم خوزستانیم. اما فقط ما در بی خبری نبودیم، اوضاع مدیران عالی استان هم کمی از ما بهتر بود! ✅ جمعه، استاندار و 4،5 نفر عضو اصلی شورای تامین ساعت 9 و نیم پنج شنبه شب به جلسه محرمانه ای دعوت شده بودن که تا 12 شب طول کشیده بود و آنجا از سفر رئیس جمهور مطلع شده بودند؛ با این شرط که به احدی سفر رییس جمهور را اطلاع ندهند. اما فراهم کردن برخی مقدمات، ضروری بود. ✅نخستین دقایق جمعه، استاندار به معاونینش خبر میدهد ساعاتی دیگر به اهواز می آید و به مدیرکل بهداشت هم گفته میشود وزیر بهداشت برای سرکشی از بیمارستانها عازم اهواز است. 7صبح؛ روی باند فرودگاه چند نفر از مدیران که برای استقبال از وزیر آمده اند، شاهد پیاده شدن رئیس جمهور هستند. ✅اقای رئیسی بدون وقفه عازم پروژه جمع آوری شد. پروژه، جمعه ها تعطیل است و شب قبل به مدیران و مهندسانش گفته اند فردا فرمانده سپاه برای بازدید می آید و چندنفری حضور داشته باشید. ✅برنامه بعدی حضور در رازی است، اصلی ترین مرکز رسیدگی به بیماران کرونایی اهواز. پیشتر وزیر بهداشت به آنجا رفته و رئیس بیمارستان بی خبر از حضور رئیس جمهور مشغول ارائه توضیحات است. که خودرو آقای رئیسی وارد حیاط شلوغ بیمارستان شد. مردم و پرستاران متعجب، خود را به رئیس رساندند. ✅مردی که همسرش را شب گذشته از دست داده و در تلاش بود تا بتواند با وزیر بهداشت چند دقیقه ای گفتگو کند ناگهان رییس جمهور را مقابل خود دید و 4-5 دقیقه با حرارت و عصبانیت با رئیس جمهور درددل کرد. او ایستاد تا صبحتهای مرد داغ دیده تمام شود سپس وارد بخش بیمارستان شد. ✅رئیس بیمارستان گفت وارد این بخش نشوید، آلوده است، جواب شنید برای همین ها آمده ام، البته 2 تا ماسک هم زده ام. برخلاف شایعات نه کسی از حضور او خبر داشت و نه بازدیدی از بخش اورژانس پیش بینی شده بود که از قبل بخواهند آنجا را مرتب و خالی از بیمار کنند. ✅از بیمارستان سریعا راهی فرودگاه شدیم، اینبار مقصد را میدانم، روستای در اطراف هویزه. ساعت 10صبح است اما از آسمان آتش می بارد، گرمای داخل بالگرد بدتر از بیرون است و 40دقیقه پرواز. نزدیک روستا فرود می آییم. 40-50 نفر از شیوخ و جوانان منطقه جمع شده اند و منتظر فرمانده سپاه خوزستان ✅گفته شده فرمانده برای افتتاح طرح می آید! اما ناباورانه برگرد رئیس جمهور حلقه میزنند و با مهمان نوازی همیشگی شان، اشعار زیبای عربی را میخوانند. گرمای 45درجه و حضور در حیاط حسینیه بدون سایه بان در کنار کثرت استفاده از تلفن باعث شده تا گوشی مدام هشدار بدهد که امکان فعالیت ندارد! ✅ حاضر در برنامه که دل پری داشتند و گوش شنوایی یافته بودند، یکی پس از دیگری در آن آفتاب سوزان پشت میکروفون رفتند و بی پرده و بدون لکنت با رئیس جمهور حرف زدند. ما که در آنجا سایه ای گیر آورده بودیم و بطری خنک آب معدنی! اما آقای رئیس در صف اول روی صندلی زیر آفتاب. ✅مسیر بازگشت با بالگرد بیشتر طول کشید! آقای رئیسی از مناطق ، رفیع و دشت آزادگان که مشکلات آبی داشتند، بازدید کرد. بالاخره می رسیم به استانداری. ظهر از سرتیم حفاظت نقل میکنند که رئیس جمهور از برنامه های سفر ناراضی است و میگوید چرا اجازه حضور بیشتر میان مردم را نمیدهید؟ ✅عصر 2 جلسه فشرده تنظیم شده یکی با سران و دیگری شورای مدیران استان، مهمانانی که صبح امروز و بعد از رسانه ای شدن سفر، به این جلسه دعوت شده اند. جلسات 5ساعت طول میکشد و نزدیک اذان مغرب است که میگویند حرکت کنید، نماز را در فرودگاه خواهیم خواند. ✅به فرودگاه شهید سلیمانی اهواز میرسیم اما خبری از آقای رئیس نیست. مطلع میشویم که در مسیر به یکی از محلات محروم اهواز رفته تا نماز را در جمع مردم بخواند. با اصرار به یکی از راننده ها، پس از نماز، خود را به محله میرسانیم. ✅مردم در اطراف و داخل