به روایت از مادر#شهید:
«پسرم نمى خواست ازدواج كند و با اصرار زياد ما راضى به ازدواج شد و مى گفت: تا زمانى كه #جنگ تمام نشود من ازدواج نمى كنم
🍃🌷🍃
بعد از اصرار زياد ما، گفت: باشد ازدواج مى كنم كه اگر#شهيد شدم، دينم كامل شده باشد. انتخاب همسر را به عهده من گذاشته بود؛ تمام كارها را ما انجام دادیم.
خواستگارى و مراسم عقد همه را آماده كرديم و بعد زنگ زديم تا همان شبى كه مى خواستيم عقد كنيم ايشان از #جبهه آمدند.»
«بعد از عقد، مى خواست به #جبهه برود»
🍃🌷🍃
ازش خواستيم كه مدّت ديگرى را بماند. گفت: مادر، من در آنجا غذا تقسيم می كنم و افراد زيادى آنجا هستند كه اگر من نروم مشكلات زيادى برايشان ايجاد مى شود.
🍃🌷🍃
چند روز بعد از عروسى، باز به #جبهه رفت. در #جبهه به صورت #افتخارى #خدمت مى كرد.#مستمرى را كه مى گرفت، در #صندوق #كمك به #جبهه مىانداخت. مى گفت: «همه به هر نحوى بايد به دولت كمك كنيم.»
🍃🌷🍃
در #عملياتهاى بسيارى از جمله #والفجر 8، #كربلاى 4، #كربلاى 5 و #نصر 4 شركت داشت. بارها به #شدّت #مجروح شد و #يكى، #دو ماه در بيمارستانهاى شيراز و تهران #بسترى بود.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر#شهید:
«پسرم نمى خواست ازدواج كند و با اصرار زياد ما راضى به ازدواج شد و مى گفت: تا زمانى كه #جنگ تمام نشود من ازدواج نمى كنم
🍃🌷🍃
بعد از اصرار زياد ما، گفت: باشد ازدواج مى كنم كه اگر#شهيد شدم، دينم كامل شده باشد. انتخاب همسر را به عهده من گذاشته بود؛ تمام كارها را ما انجام دادیم.
خواستگارى و مراسم عقد همه را آماده كرديم و بعد زنگ زديم تا همان شبى كه مى خواستيم عقد كنيم ايشان از #جبهه آمدند.»
«بعد از عقد، مى خواست به #جبهه برود»
🍃🌷🍃
ازش خواستيم كه مدّت ديگرى را بماند. گفت: مادر، من در آنجا غذا تقسيم می كنم و افراد زيادى آنجا هستند كه اگر من نروم مشكلات زيادى برايشان ايجاد مى شود.
🍃🌷🍃
چند روز بعد از عروسى، باز به #جبهه رفت. در #جبهه به صورت #افتخارى #خدمت مى كرد.#مستمرى را كه مى گرفت، در #صندوق #كمك به #جبهه مىانداخت. مى گفت: «همه به هر نحوى بايد به دولت كمك كنيم.»
🍃🌷🍃
در #عملياتهاى بسيارى از جمله #والفجر 8، #كربلاى 4، #كربلاى 5 و #نصر 4 شركت داشت. بارها به #شدّت #مجروح شد و #يكى، #دو ماه در بيمارستانهاى شيراز و تهران #بسترى بود.
🍃🌷🍃
به روایت از مادر#شهید:
«پسرم نمى خواست ازدواج كند و با اصرار زياد ما راضى به ازدواج شد و مى گفت: تا زمانى كه #جنگ تمام نشود من ازدواج نمى كنم
🍃🌷🍃
بعد از اصرار زياد ما، گفت: باشد ازدواج مى كنم كه اگر#شهيد شدم، دينم كامل شده باشد. انتخاب همسر را به عهده من گذاشته بود؛ تمام كارها را ما انجام دادیم.
خواستگارى و مراسم عقد همه را آماده كرديم و بعد زنگ زديم تا همان شبى كه مى خواستيم عقد كنيم ايشان از #جبهه آمدند.»
«بعد از عقد، مى خواست به #جبهه برود»
🍃🌷🍃
ازش خواستيم كه مدّت ديگرى را بماند. گفت: مادر، من در آنجا غذا تقسيم می كنم و افراد زيادى آنجا هستند كه اگر من نروم مشكلات زيادى برايشان ايجاد مى شود.
🍃🌷🍃
چند روز بعد از عروسى، باز به #جبهه رفت. در #جبهه به صورت #افتخارى #خدمت مى كرد.#مستمرى را كه مى گرفت، در #صندوق #كمك به #جبهه مىانداخت. مى گفت: «همه به هر نحوى بايد به دولت كمك كنيم.»
🍃🌷🍃
در #عملياتهاى بسيارى از جمله #والفجر 8، #كربلاى 4، #كربلاى 5 و #نصر 4 شركت داشت. بارها به #شدّت #مجروح شد و #يكى، #دو ماه در بيمارستانهاى شيراز و تهران #بسترى بود.
🍃🌷🍃