eitaa logo
این عماریون
325 دنبال‌کننده
260.5هزار عکس
72.1هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
به روایت از برادر : ما یک خانواده مذهبی داریم. پسردایی و مادرم از شهدای دفاع مقدس هستند و سابقه در بین اقوام و خانواده ما وجود داشت. 🍃🌷🍃 ما بیشتر بودیم تا برادر. هر هفته که منزل پدری جمع می‌شدیم، با هم شوخی می‌کردیم و کشتی می‌گرفتیم. یک اخلاقی که داشت، به همه چه و چه می‌گذاشت.😭 🍃🌷🍃 با به رفته بود. چون در بخش کار می‌کرد، مسئولانش می‌گفتند اینجا به او بیشتر دارند. 🍃🌷🍃 بعدها فهمیدیم که ۸ برای به کرده بود. البته حرفی از به ما نمی‌زد. می‌دانستم که به در اسلامی است. 🍃🌷🍃 می‌گفت: دوست دارد به مظلوم برود. اما از موضوع اصلاً خبر نداشتم. فقط همسرش می‌دانست که است. 🍃🌷🍃 نمی‌خواست بشیم😔خصوصاً مادرمان که رماتیسم مفصلی دارد و تحریکات عصبی می‌تواند بیماری‌اش را تشدید کند.😔 🍃🌷🍃به روایت از برادر : ما یک خانواده مذهبی داریم. پسردایی و مادرم از شهدای دفاع مقدس هستند و سابقه در بین اقوام و خانواده ما وجود داشت. 🍃🌷🍃 ما بیشتر بودیم تا برادر. هر هفته که منزل پدری جمع می‌شدیم، با هم شوخی می‌کردیم و کشتی می‌گرفتیم. یک اخلاقی که داشت، به همه چه و چه می‌گذاشت.😭 🍃🌷🍃 با به رفته بود. چون در بخش کار می‌کرد، مسئولانش می‌گفتند اینجا به او بیشتر دارند. 🍃🌷🍃
قبل از این که به بروند در مغازه  سبزی فروشی پدر کار می‌کردند، وقت اذان مغازه را پدر می بستندو می رفتند نماز، هر تا هم محمد هم علی این ها با هم می رفتند. 🍃⚘🍃 علی تا قطعنامه 598  بود و هر ۳یا۴  ماه می آمد یک هفته ده روز این جا می ماند و وقتی که تهران هم می آمد ما اصلاً نمی دیدیمش. شب ها می رفت مجلس حاج انصاری یا حاج منصور وقتی که می آمد این جا می گفت من آمدم نیرو ببرم، پسرعمه هایش، فامیل ها را راهی می کرد با هم می رفتند 🍃⚘🍃 عمویش شد اش شد هر وقت می آمد می گفت من آمده ام ببرم چند تا از پسرعموهایش را راهی   کرد. 🍃⚘🍃 بود و گفت که می خواهم برای کنم و امام فرمان داده.بالاخره آنقدر رفت تا قطعنامه 598 که اجرا شد، ما گفتیم حالا شما آمدی دیگر جنگ تمام شده بیا تهران گفت نه من تا هستم باید در این راه کنم و تا زنده ام و نفسم می کشم و را نمی کنم.رفت و در را می‌کرد.😭 🍃⚘🍃