#وصیت نامه #پسرم در ساکش بود، در وصیت نامهاش نوشته بود:"مادر و خواهران من #زینب وار باشند، #حجاب خود را حفظ کنند و اگر #جنازهام برنگشت برای من ##گریه و #زاری نکنید و #ناله سر ندهید و بگویید به جای ناراحتی و تسلیت گفتن، به شما #تبریک بگویند."😭
🍃🌷🍃
در همین سال بود که خانواده به #جبهه اعزام شدند تا شاید اثری از #علی اصغر یافت شود ، ولی بین #پیکر ها و #مفقودین هیچ اثری از #پسرم پیدا نکردند.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش به من گفت: یک شب یک گروه به #تنگه ی چزابه رفتند که هیچ کس از آنجا برنگشت. #همرزمانش گفتند که پای #راستش تیر خورده و در یک #گودال افتاده است و بلافاصله یک #تانک از روی گودال #عبور کرده.😭😭😭
🍃🌷🍃
همسرم هم# سه بار، یک بار قبل از #اعزام و دوبار بعد از #مفقود شدن پسرم، به #جبهه رفت. #دو فرزند دیگرم هم نیز به #جبهه رفتند که یکی از آن ها #مجروح شد . تاکنون تقاضایی از جایی نداشتیم چون اعتقاد داریم که : ما #راه خدا🤍را میخواهیم نه چیزی دیگری".
🍃🌷🍃
#وصیت نامه #پسرم در ساکش بود، در وصیت نامهاش نوشته بود:"مادر و خواهران من #زینب وار باشند، #حجاب خود را حفظ کنند و اگر #جنازهام برنگشت برای من ##گریه و #زاری نکنید و #ناله سر ندهید و بگویید به جای ناراحتی و تسلیت گفتن، به شما #تبریک بگویند."😭
🍃🌷🍃
در همین سال بود که خانواده به #جبهه اعزام شدند تا شاید اثری از #علی اصغر یافت شود ، ولی بین #پیکر ها و #مفقودین هیچ اثری از #پسرم پیدا نکردند.😭
🍃🌷🍃
یکی از #همرزمانش به من گفت: یک شب یک گروه به #تنگه ی چزابه رفتند که هیچ کس از آنجا برنگشت. #همرزمانش گفتند که پای #راستش تیر خورده و در یک #گودال افتاده است و بلافاصله یک #تانک از روی گودال #عبور کرده.😭😭😭
🍃🌷🍃
همسرم هم# سه بار، یک بار قبل از #اعزام و دوبار بعد از #مفقود شدن پسرم، به #جبهه رفت. #دو فرزند دیگرم هم نیز به #جبهه رفتند که یکی از آن ها #مجروح شد . تاکنون تقاضایی از جایی نداشتیم چون اعتقاد داریم که : ما #راه خدا🤍را میخواهیم نه چیزی دیگری".
🍃🌷🍃
.
ازدست ندهید...👇
🪵چند #قورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.
🍁بقیه قورباغهها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغه دیگر گفتند که چاره ای نیست، شما به زودی خواهید مرد.
🍁دو قورباغه این حرفها را نادیده گرفتند و کوشیدند که از گودال بیرون بپرند، اما قورباغههای دیگر دائما به آنها میگفتند که دست از تلاش بردارید، شما خواهید مرد!
🍁پس از مدتی یکی از دو قورباغه دست از تلاش برداشت و به داخل گودال پرتاب شد و مرد.
🍁اما قورباغه دیگر همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. بقیه قورباغهها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار؛ اما او با توان بیشتری تلاش میکرد و بالاخره از #گودال خارج شد.
🍁وقتی از گودال بیرون آمد، معلوم شد که #قورباغه_ناشنواست. در واقع او تمام این مدت فکر میکرده که دیگران اورا تشویق می کنند.
🔘 #ناشنوا باش وقتی همه از محال
بودن #آرزوهایت سخن میگویند.😉