eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
♡بسم ربّ الزهرا(س)♡ 🍃قلم آماده، دفتر آماده اما نمی دانم چرا مغزم همراهی نمی‌کند؟! به راستی چگونه باید از آنهایی که جان را نه متعلق به خود بلکه برای می‌دانستند نوشت؟ چگونه باید از آنهایی که میان حرف و عملشان فاصله‌ای نبود، دم زد؟ آنها را تنها شناخته و بس...اما بازهم برای آشناکردن آنها با شما، با قلم ناتوانم می‌نویسم... 🍃در مهد هنر و کاشی‌کاری، در خطه‌ای که معروف به نصف جهان بود، پا به عرصه وجود گذاشت. در دامان پر مهر مادری و دلسوز و پدری باایمان و زحمتکش، درخت وجودش پرورش یافت. 🍃پس از مقطع دبستان، درس را کنار گذاشت و به روی آورد. دوسال بعد که خانواده را در مزیقه و وضعیت بد مالی دید، دست در دستان خسته پدر، مشغول کار شد. 🍃چندسالی از شروع می‌گذشت و داوود در روزهای پایانی سربازی‌اش نفس می‌کشید که به اعزام شد. چندی بعد نیز به شهرهای مختلف اعزام شد. آخرین محل اعزامش سنندج بود. گویی قرار بود قطار زندگی او در این شهر به ایستگاه پایانی‌اش برسد. به ایستگاه مرگ یا ؟! 🍃مگر مرگ هم برای چون اویی سزاوار بود؟ اویی که معلم‌ها و اهل روستا هم شیفته و رفتارش بودند. اویی که عاشق بود، عاشق خدا... آری! خون پاکش گواه اصالت این شد...! ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ آبان ۱۳۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۹ مهر ۱۳۶۲ 📅تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : علی آباد کویر 🕊محل شهادت : سنندج
♡بسم ربّ الزهرا(س)♡ 🍃قلم آماده، دفتر آماده اما نمی دانم چرا مغزم همراهی نمی‌کند؟! به راستی چگونه باید از آنهایی که جان را نه متعلق به خود بلکه برای می‌دانستند نوشت؟ چگونه باید از آنهایی که میان حرف و عملشان فاصله‌ای نبود، دم زد؟ آنها را تنها شناخته و بس...اما بازهم برای آشناکردن آنها با شما، با قلم ناتوانم می‌نویسم... 🍃در مهد هنر و کاشی‌کاری، در خطه‌ای که معروف به نصف جهان بود، پا به عرصه وجود گذاشت. در دامان پر مهر مادری و دلسوز و پدری باایمان و زحمتکش، درخت وجودش پرورش یافت. 🍃پس از مقطع دبستان، درس را کنار گذاشت و به روی آورد. دوسال بعد که خانواده را در مزیقه و وضعیت بد مالی دید، دست در دستان خسته پدر، مشغول کار شد. 🍃چندسالی از شروع می‌گذشت و داوود در روزهای پایانی سربازی‌اش نفس می‌کشید که به اعزام شد. چندی بعد نیز به شهرهای مختلف اعزام شد. آخرین محل اعزامش سنندج بود. گویی قرار بود قطار زندگی او در این شهر به ایستگاه پایانی‌اش برسد. به ایستگاه مرگ یا ؟! 🍃مگر مرگ هم برای چون اویی سزاوار بود؟ اویی که معلم‌ها و اهل روستا هم شیفته و رفتارش بودند. اویی که عاشق بود، عاشق خدا... آری! خون پاکش گواه اصالت این شد...! ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ آبان ۱۳۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۹ مهر ۱۳۶۲ 📅تاریخ انتشار : ۳۰ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : علی آباد کویر 🕊محل شهادت : سنندج