eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃گاهی زیباترین آهنگ جهان، طنین الله اکبر ظهر با نغمه پرستویی‌ست که چیزی به آخرین پروازش نمانده! نغمه ای که مرغ خیال مرا به دومین ماه از حکومت بهار برد و آغاز حیات همان پرستو را نشانم داد، زمان نامگذاری در ثبت احوال را! که سیاه قلمی روی کاغذ چرخید و نوشت: جواد کاکه‌جانی... 🍃از قلمرو غیرتمندان کُرد! پسرکی که همان اول پای ورق زندگی‌اش نوشتند ، وطن، امنیت! حرمی که اطرافش جوی خون روان بود و دیوار هایش لرزان از موج انفجار باید او و امثال او برمیخاستند تا این قائله ای که به نام به پا شده بود را بخوابانند. 🍃و نقش گربه ای که گوشه ای از این صفحه جغرافیایی جا گرفته ‌و وحشی صفتان کناری ایستادند تا تکه تکه اش کنند که اگر نگاهبانان امنیت نبودند تا به حال این گربه خوراک همان حیوانات وحشی شده بود. 🍃جواد آرمان های وطنش را در خطر دید، ملی کشورش را لبه پرتگاه دید و متوجه حربه یزیدیان زمان شد که از نام پلی ساخته بودند تا از روی اسلام واقعی گذر کنند و تبری ساخته بودند برای قطع ریشه مسلمانان. پس برگشت تا اینبار ارتفاعات کردستان را از وجود نحس ضد انقلاب ها پاک سازد. 🍃و درست بعد از طنین الله اکبر اذان ظهر به وقت پسوند شهید کنار اسمش نشست و شد شهید جواد کاکه‌جانی! سالروز پروازت مبارک ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢ اردیبهشت ۱٣۶٨ 📅تاریخ شهادت : ۶ تیر ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۶ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : شهرستان سرو آباد 🥀مزار شهید : شهر دلبران
🍃آسمان پر ستاره ی شهادت مدافعان آل الله را نگاه میکنم، مرا مسحور خودشان می سازنند؛ هر کدام جلای خاصی را دارند... 🍃میان این همه جلال و جبروت، خُنَکای ذوق را در چشمان ستاره ای نورانی میبینم ستاره ای که لبخندش کاملا مشخص است از روی شوق درونی اوست. نامش شجاعت است. ، مدال افتخاریش را میبینم، آدم را محو خویش می سازد؛زیباییش خیره کننده است، قطع به یقین شکل زمینی ندارد. مشتاقانه نوشته هایی که رویش حک شده را میخوانم. 🍃امروز هفتمین سالگرد شهادت شهید ، خلبان شجاعت علمداری مورجانیست، از اولین ستارگانی هستند که در سال های نخست درگرفتن فتنه تکفیری ها در منطقه، در راه دفاع از حرم آل الله به شهادت رسیدند... 🍃صدای شادی کنان ستارگان دیگر مرا از وادی توجهاتِ به حکاکی مدال در می آورند. زیباست، برای شجاعتشان جشن گرفته اند. امروز روز تولد آسمانیش است. روزیست که به جمع گرم آسمانیشان ملحق شده... ✨تولد آسمانی ات مبارک ای ستاره ی حسینی♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢ تیر ۱٣۴۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ تیر ۱٣٩٣ 📅تاریخ انتشار : ۹ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سامرا_عراق 🥀مزار شهید : خانه خمیس
✨به نام او... 🍃قلم آماده برای ثبت خاطراتش، اما چگونه باید گفت؟! چگونه باید از مردانی که ستاره‌های آسمان شهادت گشته‌اند گفت؟! ناتوانم از گفتن و نوشتن از همچو اویی که شهادتش تجلی شهادت جانسوز کربلاست. 🍃اما با همه این سختی‌ها و کم بودن‌ها، من و دوستانم زندگی آن بزرگ مردان را به رشته تحریر در می‌آوریم تا آیندگان بدانند، اگر روزی در شام به ساحت مقدس بانوی بزرگ کربلا بی حرمتی شد، امروز جوانان خوش غیرت نمی‌گذارند تاریخ بار دیگر تکرار شود. 🍃زادگاهش، آرامگاه شاه خراسان بود. ۱۲ تیر سال ۶۲، شاهد تولد عاشقِ حسینیِ دیگری بود. پدر و مادرش در کنار علوم مختلف، درس زندگی نیز مشق می‌کردند. 🍃از کودکی به کارهای نظامی علاقه داشت و این علاقه راه اورا از دانشگاه جدا و وارد ارتش کرد. مادر اما می‌ترسید. می‌گفت هنگام جنگ ارتشی‌ها بیشتر در خطرند. اما او به خوبی فهمیده بود، معشوق که شوی، کوچک باشی یا بزرگ، پیر یا جوان، بیکار یا کارمند خدا خوب می‌خردت برای خودش🕊 🍃جواز رفتنش را به سختی به دست آورد، اما کاری می‌کند که کوه در نگاهت تنها سنگی است که باید از آن بپری. در توپخانه ارتش کار می‌کرد. آخرین بار التماس کرد برای رفتن به خط، غافل از اینکه نیروهای تکفیری در صدد یافتن اویی هستند که دقیق توپ می‌زند. نقطه زن است. و سرانجام کینه داعشی‌ها در توپ کاتیوشا روانه بدن پاک سید مهدی شد و خون گلگونش زینت ده خاک . ✨عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است  ✨دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ تیر ۱٣۶٢ 📅تاریخ شهادت : ٢۰ تیر ۱٣٩٧ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : جنوب حلب 🥀مزار شهید : مشهد
🍃هنوز هم روحمان از خواب راحت آزرده است. صبح با شنیدن خبر، خواب را نفرین کردیم و خودمان را ملامت که تمام عمرش برای راحتی ما، خواب با چشمانش غریبه بود و وقتی از خستگی برای همیشه خوابید، نتوانستیم به قدر یک تشکر چشم هایمان را باز نگه داریم و یک دل سیر او را ببینیم😓 🍃اما آنان که در هوای مهرش کشیده بودند و جانشان به جانش وابسته، تاب دوری اش را نداشتند. عده ای در کنارش جان دادند و کمی آنطرف تر، یار با وفایش به حرمت عشق به دنبال فرمانده و دوستانش، راهی شد🌺 🍃شاید نامش را کمتر کسی شنیده باشد شاید هم داغ او بر دل داغدار خیلی ها مثل مردم ِمحله سنگینی کند. آخر مصطفی، همه کاره محله بود. از باربری صلواتی با ماشینش تا انجام تمام کارهای فنی محله. بعد از شهادتش فهمیدند اوسای همه فن حریف محله، بوده است.. 🍃در آخرین وداعش در فرودگاه، مادرش چون پروانه دورش می گشت و آخرین نگاههای پر محبت را از بر میکرد آخر می دانست مصطفی دلبسته دنیا نیست و شهید می شود. بیقرار بود و دلتنگ پسرش. امید داشت پسرش را در لباس دامادی ببیند. اما وقتی خبر شهادتش در روز جمعه که مصادف با عزاداری مادر برای پسرش بود را شنید فهمید پسرش عاقبت بخیر شد و لباس بیشتر به تنش می آید❣ 🍃از بدن ارباً اربا و سوخته فرزندش هنوز هم خبری نیست و حسرت به آغوش کشیدنش را به دل دارد. اما یک قبر خالی با نام یادبود شهید مصطفی محمد میرزایی مونس و درد و دل های او با پسرش است ... 🍃امینِ حاج قاسم، از فرمانده یاد گرفته ای که گمنام باشی و برای خدمت به مردم، خوشا به سعادتت که هم نامت و هم پیکرت گم شد در هیاهوی دنیا...🌷 🍃اما برای دل مادرت که غریبی ات دلش را می سوزاند می گویم یار باوفای سردار،امروز تولدِ توست و همه ما که مدیونیم به خون پاکت، می گوییم آقا مصطفی... ✍نویسنده : 💐به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۶۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۳ دی ۱۳۹۸ 📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : شبستان حرم حضرت عبدالعظیم
🍃دل که به یارت دهی؛ عاشق که شوی؛ جانانت میشود همانی که زمان و مکان بهر وصال او؛ تفاوتی ندارد. تمامِ تنت چشم میشود تا بیابی اورا؛ دل، تنگِ آغوشش میشود و آرام را از روزگارت میگیرد. 🍃فرقی ندارد شام باشد یا . بقیع باشد یا اصلا در همین تهران، پاک که باشی؛ دل که وصل شده باشد، رزق میشود شهادت آنهم با امضای . برادرت را خدا در سال ۶۷ میان عملیات مرصاد گلچین کرد و تو نیز راه برادر را در پیش گرفتی؛ محافظ مجلس بودی و با افراد زیادی رو به رو میشدی؛ بارها و بارها آسیب دیدی و آزارت دادند اما سکوت کردی و آرام گرفتی تا مبادا وظیفه خود را نسبت به این نظام خدشه دار کنی... 🍃ورد زبانت بود که میخواهی شوی؛ عشق به عقیله ی بنی هاشم دیدگان زمینی ات را بسته بود و آن ها را به آسمان گشوده بود. مشغول انجام خدمت بودی، که تروریست های تکفیری ناجوانمردانه از پشت حمله کردند؛ همچون همیشه تو و دوستانت فداکارانه میان میدان بودید؛ به فاطمه ی زهرا(س) اقتدا کردی و از ناحیه صورت مجروح شدی، بر زمین افتادی اما وجودت تمام تلاشش را میکرد تا بایستد و نگذارد تکفیری ها لحظه ای آرامش مردمِ را برهم زنند... 🍃نامردانِ ؛ زمانی که چشم های نیمه گشوده ات را دیدند، تاب نیاوردند و از هراس آن چشم های امیدوار؛ تیر آخر را بر سرت زدند و همچون شهیدت آغوش را لبیک گفتی... 🍃تو؛ تازه دامادِ شهیدی! آخر روز عقدت به شهادت رسیدی و این نیز عروسی آسمانی بود برای تویی که همیشه خود را مدیون حسینِ فاطمه میدانستی. مخصوصا آن زمان هایی که تمام کارهای را به تنهایی میکردی و در آخر با تواضع گوشه ی هیئت می ایستادی و میکردی♡ 🍃ثابت کردی خود را و خدا نیز خریدار عاشقانه هایت شد. شهیدِ خدایی! میشود رسم عاشقی کردن را نیز به ما بیاموزی؟! ✍نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٧ مرداد ۱٣٧۰ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ خرداد ۱٣٩۶ 📅تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : مجلس شورای اسلامی 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃شهید حاج رضا فرزانه سال ۱۳۴۳ در دنیا آمد. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و تا آخر جنگ با سمتهای مختلف به نبرد با دشمن بعثی پرداخت. بارها مجروح شد ولی هر بار با بهبودی نسبی به جبهه برگشت. سال ۶۳ کرد و صاحب سه فرزند پسر شد. 🍃شهید فرزانه در مدت هشت سال حضور در جبهه، بارها مجروح شد ولی هر بار با بهبودی نسبی به جبهه برگشت.با حمله تکفیریها به، خود را برای دفاع از آل الله آماده کرد👊 🍃اگر چه مسئولان رضایت به این سفر ندادند ولی شهید حاج رضا تصمیم خود را گرفته بود. ۱۲ دی ماه سال ۹۴ آغاز سفرش شد و چهل روز بعد، ٢٢ بهمن خبر شهادتش رسید🕊 🍃پیکر مطهرش را دوستان زینبی اش، برای خنثی کردن توطئه تکفیریها مخفی کردند و بدین ترتیب پیکرش هم شد♥️ ✍نویسنده : 🌸به مناسبت 📅تاریخ تولد : ۲۲ خرداد ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ 📅تاریخ تشییع پیکر : ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ 📅تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃تقویم آن روز ها را ورق میزنم. چه خبر بود‌! می‌توانستم واژه اردیبهشت را در همان روزها معنا کنم، یک بهشت واقعی! مقارن شدن اردیبهشت با رجب‌المرجب ترکیبی ساخته بود دیدنی. در این چرخه فقط جای تو خالی بود. تویی که قرار بود مثل همه ما بیایی و با پایان یافتن رسالتت هم بروی... 🍃اما نه! تو مثل همه ما به این دنیا آمدی، در چرخه سال شصت و یک، در همان اردیبهشتی که بهشتی واقعی بود. اما رسالتت فرق داشت، تو حسن حسین پور بودی، رسول امنیت! امنیتی که در شرق کردستان ربوده شد. در واپسین لحظات تابستان نود خبر ها از گوشه کنار شنیده می‌شد. تب اولین خبر پایین نیامده، تیتر دومین خبر بالا می‌رفت. حرف همه‌شان هم گروهک تروریستی پژاک بود! 🍃قاتلی تازه به میدان آمده که نه، ولی نامش تازه بود. را به تاراج برده و در صدد حقیقی کردن خیال برانداختن نظام و تجزیه وطنی که از آن برخاسته بود‌، می‌تاخت وَ جز تباهی و ویرانی آینده جوانان چیزی در چنته نداشت. پس تو که شور از میهن را داشتی و آمده بودی برای برپایی امنیت با رفقایت برخاستید؛ خبر حماسه‌تان گوش دنیا را کر کرد خونبهایش پرواز تو شد🕊 🍃گمانم آن خبر خوش همین بود. آخر وعده داده بودی خبر خوشی برای خانواده‌ات داری. و به وقت سیزدهمین روز شهریور سال نود خبر سعادتمند شدنت، شد تیتر اخبار وَ همان خبر خوشی که پیکرت حامل آن بود... ✨سالروز ♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۰ اردیبهشت ۱٣۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ شهریور ۱٣٩۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : کردستان ، سردشت 🥀مزار شهید : گلزار شهدای قزوین
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 🍃 که می‌خوانی، وقتی به آیه ی «وَقالَ رَبُکُمْ ٱُدعونی اَسْتَجِبْ لَهُمْ» میرسی، سراسر وجودت و آرامش می‌شود. خیال می‌کنم اصلا از همینجاست که ما با آن بالایی رقم می‌خورد. صدا زدن های ما و جانم گفتن های خدا؛ تنها باید چشم ها را بست و با دل توکل کرد. 🍃حمیدرضا هم از آن بنده هایی بود که بی ترس و نگرانی فرمان اش را به دست بهترین راننده سپرده بود؛ از جاده ی هوی و هوس به خاکی زد و در مسیر مستقیم افتاد. خدا را خواند و آنقدر بر دعا و جهادش پافشاری کرد تا استجابت خدا مستقیم آمد و راه حمیدرضا را در پیش گرفت. 🍃هر چه پیش میروی و زندگی شهدای برایت آشنا تر می‌شود، پی میبری که همه شان غلام عباس بودند؛ اصلا خود عباس بن علی رضایت نامه هایشان را امضا کرده و آن ها را به حریم خواهرش راه داده است. 🍃آخر عباس هم بود و هم ، مگر می‌شود در مکتب ابالفضل باشی و غیرت در وجودت ریشه نداند؟! مگر می‌شود معلمِ لحظه به لحظه ی کشیدنت ابالفضل باشد و تو منشِ جانبازی را نیاموزی؟! 🍃حمیدرضا شاگرد برتر این نیز به مولایش اقتدا کرد و سر بلند، رجز خواند «کُلُنا عَباسَکَ یا زینَبْ» و آنقدر عباس وار جنگید تا نهایت روز این ترکش ها بودند که به سمت حمیدرضا می‌دویدند. 🍃آری! حمیدرضا به خود و خدای خودش قول شهادت داده بود، قول روسفید شدن. اینجا هم مرید ابالفضل بودن خودش را نشان داد، به عهدش وفا کرد و صدای لبیک گفتن هایش، تسکینی شد برای دل مهدیِ . خدایا! ما اینجا تورا می‌خوانیم. باشد که ما هم در این مکتب روسفید شده و شامل استجابت تو باشیم. ✍️نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٩ شهریور ١٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ٢ آبان ١٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۲ آبان ١۴٠٠ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
🍂ماشین منفجر شد. بوی می آمد و گوشت که در آتش آب می شد . هوا، هوای بود.جلوتر که رفت فهمید و شهید شده اند 😔 🍂مداح بود. در دلش روضه ی می خواند. پتو را پهن کرد ، بدن و سوخته دوستانش را جمع کرد. بویید و بوسید و ریخت .نمیدانم از دلتنگی هایش گفت یا قول گرفت تا سفارشش را به بکنند . امان از لحظه ای که خواست بلند شود ، روضه ها به کمکش آمدند. ...کمرش شکست😞 🍂چه شد آن روز. اشک و مرهم دل داغدار ها شد. دلش تاب نیاورد. سه روز بعد خودش هم به جمع پیوست🕊 🍂رفت پیش ارباب با همان لبخند همیشگی اش .مراسم اش روضه بود.یکی از لب های خشکیده می خواند یکی از بدن اربا اربا علی اکبر.درون قبر ارام خوابیده بود . حسین بر روی سینه کشیده بود، بر گردن انداخته بود و کسی برایش سینه می زد... از تا زینب صدا می زد حسین دست و پا می زد ، زینب صدا می زد حسین... عده ای اشک ،گریه می کردند و عده ای خون. آسمان هم گریه می کرد ؛ آرام، آرام 😭 .... خسته ام از خودم، دستم را بگیر، کم آورده ام😞 ✍نویسنده : 💔به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴. حلب سوریه 📅تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار : بهشت زهرا.قطعه ۵۳
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃شهید علیرضا سال ۱۳۶۴ در شهر قیر‌کارزین دنیا آمد.تحصیلاتش را تا مقطع گذراند.سال دوم‌دانشگاه،وارد سپاه پاسداران در شد. سال ۸۶ ازدواج کرد و دو فرزند از هدیه گرفت. 🍃از زمان ورود جهانی به و با عنوان داعش، شد و عزم خود را برای از حرم خانم رقیه سلام الله علیها و خانم زینب کبری سلام الله علیها جزم کرد و با وجود داشتن دو فرزند خردسال، به نبرد با تروریست جهانی داعش پرداخت. سرانجام تاریخ ۹۴.۹.۶ در منطقه سوریه به رسید. 🍃شهید علیرضا در وصیتنامه اش نوشته است: بنده به نهاد مقدس سپاه، قلبی داشته و همیشه به این نهاد افتخار می کرده ام. چرا که پیرو است و از خط ولایت جدا نمیشود... بنده دارم شهادت در راه خدا نصیبم شود. گرچه خود را لایق این فیض عظیم نمیدانم ولی به دارم. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد :۵ اردیبهشت ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت :۶ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار :۶ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید :فارس 🕊محل شهادت :سوریه
♡بسم رب الشهید♡ 🍃تک فرزند بود و دردانه‌ی پدر و مادر. دلش گیر جهاد اطراف (س) بود طوری‌که حتی تک فرزند بودن و تنها بودن پدر و مادر هم نتوانسته بود شوق او را برای رفتن کم کند. اصرارهایش برای رفتن تمامی نداشت، از طرفی هم کسی از آرزوی او باخبر نبود و همه خیال می‌کردند او یک است که مسئول گروه جهادی است. 🍃اما منتظر بودن را در عمل معنا کرد و با رجز "بابی انت و امی یا اباعبدالله" رضایت نامه رفتن را گرفت و خود را به کاروان عمه‌ی سادات رساند. در نبودنش جای خالی‌اش حس می‌شد و گوشه به گوشه‌ی شهر دلتنگ فعالیت‌های محمد بود. 🍃فعالیت‌هایی که همه‌شان سرچشمه‌اش شیرپاک مادر و نان حلال پدر است. شهید هادی‌نژاد زنی است که سخنانش در روز تشییع پیکر دردانه پسرش خود رجزی بود برای تمامِ . پای صحبت‌های مادرش که می‌نشینی از خوابش برایت تعریف می‌کند؛ همانی که حضرت زینب(س) آمده بود و محمد را از مادرش طلب کرده بود. چند روز بعد پسرش هوای رفتن کرده و مادر نیز با ذکر (س) بساط رفتنش را مهیا می‌کند. 🍃محمد به آرزویش رسید، هم شد و هم شهید. به دوستان پیوست و افتخار فدایی دادن در راه خدا را نصیب پدر و مادرش کرد. جوانِ کشور حسینی‌وار زندگی کرد و حسینی‌وار نیز به استقبال شهادت رفت؛ یعنی حقیقتِ "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمدِِ و آل محمد". امروز سالروز اوست و همه ما محتاج نیم‌نگاهی از قافله‌ی شهداییم، ادرکنی ایها الشهید💔 ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ آذر ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب، سوریه 🥀مزار شهید : خوزستان، گلزار شهدای آغاجری
🍃دلم بی تاب است. می گیرم. دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم. قلم در دست می گیرم اما نمی دانم چرا ساعت شنی دلهره ام امروز پایانی ندارد. حافظه ام‌ ی دلم شده و جملات امروز توانِ بودن ندارند. 🍃خواهر شاه خراسان، خود را به هدیه کرده است و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم. شاید هم دخیل های جواب داده است، نمی دانم. 🍃خوش به حالت ۱۴ سال با افتخار خادم بانوی بودی، راست می گویند؛ ، شهیدت می کند. با آمدن خبرِ شهادتِ ، کبوتر دلت به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد. در گریه های شبانه ات در حرم، جواز شدن را گرفتی. چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل راهی سرزمینی شدی که را به بهای شهادت می آموزند. 🍃بیست و یکمین روز آذر را با آذین بستی و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی. اما چرخ گردون چرخید و این بار شهیدِ خادم شدی و حرم را زیارت کردی. 🍃این روزها فرزندت با افتخار برای ، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد. میدانم این ها از دعای خیر تو است. دعا کن برای که زنجیرهای بر وجودشان سنگینی می کند. توان راه رفتن در این برزخ را ندارند. دعا کن راه را گم کرده ایم. برای منتظرهای محتاجِ دعایت، دعا کن. ✍️نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۸ خرداد ۱۳۶۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قم، حرم حضرت معصومه 🕊محل شهادت : سوریه