#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۲۱ 🌷
🇮🇷 نواب ، نگاهی به ققنوس کرد ؛
🇮🇷 سپس نگاهی به ذوالجناح نمود ؛
🇮🇷 و برای جواب معماها ، به فکر فرو رفت .
🇮🇷 بعد از کمی فکر کردن به ققنوس گفت :
🌸 امام اول شیعیان ، امام علی علیه السلام اند
🌸 پس از پیامبر اکرم ،
🌸 خلافت حق امام علی علیه السلام بود .
🌸 دین ما ؛ اسلامه
🌸 مذهب ما ؛ شیعه است
🌸 پیامبر ما ؛ حضرت محمد صلی الله علیه وآله
🌸 امام ما ، علی علیه السلام و فرزندان ایشانند
🌸 قبله ما ؛ کعبه است .
🌸 کتاب ما هم ، قرآن کریمه
🌸 تنها صحابه پیامبر ، که نه خودش و نه اجدادش ، گناه نکردن و لب به هیچ مست کننده ای نزدن ؛ امام علی علیه السلامه .
🌸 قرآن کریم ، شرط کامل شدن دین و اتمام نعمت رو ، در پذیرش ولایت و امامت امام علی علیه السلام ، می دونه .
🇮🇷 ققنوس با تعجب به نواب نگاه کرد و گفت :
🦅 آفرین جوون ، خیلی خوب بودی آ
🦅 حالا می تونی ذوالفقار رو ببری
🦅 فقط قول بده که مواظبش باشی
🇮🇷 نواب گفت : چشم حتما ، متشکرم
🇮🇷 نواب ، شمشیر ذوالفقار را برداشت
🇮🇷 سوار بر ذوالجناح شد ،
🇮🇷 و پرواز کنان رفتند .
🇮🇷 از زمین خارج شدند .
🇮🇷 و کنار حسن و مرتضی ایستادند .
🇮🇷 ذوالجناح ، آنها را سوار کرد و پرید .
🇮🇷 ذوالجناح ، به طرف اهرام ثلاثه مصر رفت .
🇮🇷 بعد از ساعتها پرواز ، بلاخره رسیدند .
🇮🇷 قبل از پیاده شدن ، نواب به ذوالجناح گفت :
🌸 دوست من ❗️
🌸 اینجا اومدیم ، دنبال چی بگردیم ؟!
🇮🇷 اما ذوالجناح ، چیزی نگفت .
🇮🇷 نواب دوباره گفت :
🌸 با اون پرنده حرف می زنی ،
🌸 اما با من حرف نمی زنی ؟!
🌸 نکنه با من قهری ؟!
🌸 باشه تو چیزی نگو ، خودم پیدا می کنم .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹
👈 ارسالی از فرزانه عمیدی
🌟 آقاترین سکوت مرا ، غرق نور کن
🌟 ما را قرین منت و لطف حضور کن
🌟 وقتی گناه ، کنج دلم سبز می شود
🌟 آقا شفاعت این ناصبور کن
🌟 می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم
🌟 آقا تو را قسم ، به شهیدان ظهور کن .
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹
👈 ارسالی از محمدامین :
🌷 ای مهدی غائب سلامت می کنم
🌹 سلامت می کنم ای چهاردهمین ماه درخشان
🌷 ای عزیز زهرا سلامت میکنم
🌹 ای آنکه همه به آمدنت چشم انتظاریم
🌷 دوست دارم بیایی و جهان را روشن کنی
🌹 تا همه با دوستی به هم بنگرند
🌷 همه جا را با آمدنت نورانی کنی
🌹 شبی خواب دیدم که ظهور کردی
🌷 و همه جا را پر از خوشی نمودی
🌹 آیا می شود این خواب من راست باشد ؟
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹
👈 ارسالی از فاطمه حسنا ۱۱ ساله از مشهد
🌸 پدر عزیزم !
🌸 دعا میکنم هرچه زود تر ظهور کنید .
🌸 پدر عزیزم !
🌸 ازتون می خوام همه ی مریض ها رو شفا بدی
🌸 مخصوصا مریض های کرونایی رو .
🌸 پدرم ، برایمان دعا کن
🌸 که بعد از این کرونا ، مابه کربلا بریم .
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹
👈 ارسالی از نرگس دهقان زاده کلاس چهارم از یزد
🕋 آقای مهربان و مهربانی ها ، سلام
🕋 نمیدونم الان کجایی و داری چیکار میکنی
🕋 خیلی دلم می خواست یه شب بخوابم
🕋 و خواب شما رو ببینم اما هنوز اتفاق نیفتاده 😔
🕋 نکنه من بچه خوبی نیستم که به خوابم نمیایی !!؟
🕋 آقا من خیلی مواظبم کار اشتباه انجام ندم.
🕋 نمازهامم اول وقت بخونم
🕋 به حرف مامان و بابام گوش میدم...
🕋 از امشب نذر می کنم ۱۰ تا صلوات هم بفرستم
🕋 تا اینکه یه شب شما بیای به خوابم ...
🕋 من بلد نیستم مثل بزرگترا دعا کنم
🕋 اما بقول مامانم میخوام باشم و شمارو ببینم😊
🕋 دوستتون دارم آقای مهربونم 🌻
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹
👈 ارسالی از نازنین فاطمه شاهیدفر ۱۰ ساله
☀️ سلام امام زمان عزیزم !
☀️ همون طوری که آغوشت رو ،
☀️ برای حاج قاسم سلیمانی باز کردی ؛
☀️ آغوشت رو برای من هم باز کن .
☀️ آخه منم مثل ایشون ، آرزوی شهادت دارم .
☀️ مولای من ! زودتر بیا
☀️ تا دنیا رو از شرّ بدی ها دور کنید
☀️ ومارا آزاد کنید .
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
محتوای تربیت کودک
🌹 مسابقه نامه ای به امام زمان 🌹
👈 ارسالی از سارا زارعی ۴ساله از قم
🌹 سلام امام زمان
🌹 من تا حالا نمی دیدم شما اینجا بودی .
🌹 بعدش من هیئت رفته بودم جمکران .
🌹 هیئت فاطمیون .
🌹 من دوستت دارم امام زمان .
🌹 من دوست دارم سربازت باشم .
🌹 من یه دختر چادری ام .
🌹 سلام منو به خدا برسون...
@amoomolla
#امام_زمان #کارتون #فیلم #معما #داستان
#شعر #ظهور #مهدویت #جمعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 #کارتون زیبای جوانمردان
🇮🇷 قسمت نهم : سیاهپوشان
🇮🇷 رده سنی : نوجوان و جوان
@amoomolla
🇮🇷 #کارتون_ایرانی #فیلم_ایرانی #جوانمردان
💠 مجموعه دوره های مهارت افزایی
👈 ویژه والدین و مربیان کودک و نوجوان
به صورت مجازی
📀 در قالب فیلم های آموزشی 📀
📜 همراه با اعطای گواهینامه پایان دوره از قم
💠 لینک مستقیم فیلم های آموزشی ،
👈 بعد از ثبت نام ، برای شما ارسال می شود .
____________________
🇮🇷 سرفصل های دوره مجازی اول
💥 کارگاه اصول اجرای برنامه های دینی
💥 کاره تفسیر تدبری مفاهیم قرآن
💥 کارگاه القای مفاهیم کودکانه
💥 کارگاه اصول قصه گویی
🎁 هزینه دوره : ۵۰ هزار تومان می باشد
🔷 با اعطای گواهینامه پایان دوره از قم
✍ محل ثبت نام 👇👇👇
📲 @amoo_molla
☎️ ۰۹۳۷۱۲۷۳۶۰۰ — ۰۹۱۰۶۷۲۰۸۴۱
🎁 کانال تربیت کودک
🆔 @amoomolla
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۲۲ 🌷
🇮🇷 نواب به حسن و مرتضی رو کرد و گفت :
🌸 نمی دونم دنبال چی باید بگردیم
🌸 فقط می دونم یه چیزی اینجا هست
🌸 که مقدسه .
🌸 چیزی که می تونه در برابر شاهنشاه ،
🌸 به ما کمک کنه و ما رو پیروز کنه .
🇮🇷 سپس نواب ، چشمانش را بست و آرام گفت :
👈 اللهم اهدنی صراط المستقیم
🇮🇷 ناگهان حسن داد زد :
🌹 از اونجا ، یه نوری داره چشمک می زنه
🇮🇷 نواب ، چشمانش را باز کرد
🇮🇷 و به نقطه ای که حسن اشاره می کرد ،
🇮🇷 نگاهی انداخت و گفت :
🌸 آره خودشه ، بزن بریم
🇮🇷 نواب و دوستانش به طرف نور رفتند .
🇮🇷 نور ، روی نوک هرم قرار داشت .
🇮🇷 هیچ دری در هرم نیز ، وجود نداشت .
🇮🇷 نواب و دوستانش ، به سختی از هرم ، بالا رفتند .
🇮🇷 حسن گفت :
🌟 نواب جون ، هنوز نرسیدیم ؟
🌟 بابا خسته شدیم .
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 فکر کنم باید تا نوک هرم ، بالا بریم .
🇮🇷 حسن و مرتضی ، برای استراحت نشستند .
🇮🇷 و نواب به تنهایی ، تا نوک هرم بالا رفت .
🇮🇷 ناگهان نور ، ناپدید شد .
🇮🇷 و نواب دیگر نمی دانست که چکار باید بکند .
🇮🇷 با یک دست ، نوک هرم را گرفته بود .
🇮🇷 و با دست دیگر ، به دنبال راه و سوراخ و علامت و نشانه ای روی دیوارهای هرم بود .
🇮🇷 که ناگهان پای نواب لیز خورد ؛
🇮🇷 و دست دومش را نیز ؛ روی نوک هرم گذاشت .
🇮🇷 بدنش در حال تکان خوردن بود .
🇮🇷 که باعث شد نوک هرم نیز تکان بخورد .
🇮🇷 نواب فهمید که نوک هرم ، متحرک است .
🇮🇷 آرام نوک هرم را چرخاند .
🇮🇷 ناگهان مرتضی صدا زد :
🌟 نواب بیا پایین ؛ اینجا یه اتفاقی داره میفته
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
🕌 شعر کودکانه و کوتاه در مورد نماز 🕌
🇮🇷 وقتی نماز می خونم
🇮🇷 انگار تو آسمونم
🇮🇷 من از زمین جدایم
🇮🇷 پیش فرشته هایم
@amoomolla
#نماز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 انیمیشن یکی بود یکی نبود
🇮🇷 این داستان : میرزا محمد تقی
@amoomolla
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون شجاعان
🇮🇷 قسمت ششم : میدان مین
@amoomolla
#داستان_تخیلی_معمایی_هیجانی_کودکانه
🌷 ماجراهای نوّاب قسمت ۲۳ 🌷
🌸 نواب گفت : چی شده بچه ها ؟!
🌟 حسن گفت : بیا خودت ببین ؛
☀️ مرتضی گفت : اینجا بک در ، باز شده
🇮🇷 نواب پایین آمد .
🇮🇷 و با هم ، داخل هرم شدند .
🇮🇷 به محض وارد شدن ،
🇮🇷 دروازه بسته شد و همه جا نورانی گشت .
🇮🇷 خود را درون یک سالن بزرگ و زیبا دیدند .
🇮🇷 حسن گفت :
🌟 نواب جان ، من می ترسم .
🌟 ای کاش به ما بگی ، دنبال چی می گردی ؟!
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 گفتم که ، خودم هم نمی دونم
🌸 ذوالجناح هم که چیزی به ما نگفت .
🌸 ولی هر چی هست ، همین جاست دیگه .
🇮🇷 مرتضی به حسن گفت :
🌹 راستش نواب جون من هم می ترسم .
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 من هم می ترسم ،
🌸 پس سریعتر همه جارو بگردیم ،
🌸 ببینیم چی پیدا می کنیم .
🇮🇷 ناگهان دری مخفی ، از روی دیوار باز شد .
🇮🇷 نواب گفت :
🌸 بچه ها نظرتون چیه که داخل اونجا بشیم ؟!
🇮🇷 می خواستند به طرف آن در بروند
🇮🇷 که ناگهان از آن در ،
🇮🇷 موجودات مومیایی شده ، خارج شدند
🇮🇷 و به طرف نواب و دوستانش آمدند .
🇮🇷 حسن و مرتضی ، جیغ زنان و فریادزنان ،
🇮🇷 به دنبال راه فرار می گشتند .
🇮🇷 اما نواب ایستاد و با مشت و لگد ،
👈 با آنها مبارزه کرد .
🇮🇷 درب مخفی دوم ، از دیوار باز شد .
🇮🇷 و از درون آن ، موجودات سیاه ،
🇮🇷 با بدن انسان و سر پرنده ، خارج شدند .
🇮🇷 درب سوم نیز باز شد
🇮🇷 و درهای دیگر ، پشت سر هم باز شدند .
🇮🇷 نواب ، از مشت و لگد زدن ، خسته شده بود ؛
🇮🇷 ناگهان یادش آمد
🇮🇷 که از شمشیر ذوالفقار استفاده کند .
🇮🇷 شمشیر را ، از درون پارچه بیرون آورد .
🇮🇷 آن را بالا برد و بلند یا علی گفت
🇮🇷 و ضربه محکمی به یکی از آنها زد .
🇮🇷 ضربه ذوالفقار ، رعد و برقی بزرگ درست کرد
🇮🇷 و یکی پس از دیگری را به قتل رساند .
🇮🇷 نواب و دوستانش ، با تعجب نگاه کردند
🇮🇷 حسن با بهت و تعجب گفت :
🌟 وای پسر ؛ این دیگه چی بود ؟
🌟 نواب تو چکار کردی ؟!
🌟 با یک ضربه ، صد نفر رو کشتی
🇮🇷 مرتضی گفت :
🌟 فکر کنم حالا بازی مساوی شد .
🌟 ادامه دارد ...🌟
📚 نویسنده : حامد طرفی
@amoomolla
37.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون سینمایی هابیل و قابیل
@amoomolla