🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷
🕌 پسر عموی امام حسین علیه السلام ،
🕌 که در کوفه شهید شد ؟!
💥 بچه علمای باهوش ، بسم الله 💥
🔮 @amoomolla
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️
☀️☀️☀️ قسمت اول ☀️☀️☀️
🌸 زن و شوهری به نام زهرا و جعفر ،
🌸 در یکی از مناطق شهر اهواز ،
🌸 زندگی می کنند .
🌸 آنها هیچ وقت بچه دار نمی شوند .
🌸 اما از رحمت خدا هم نامید نیستند .
🌸 و برای اینکه به آرزویشان برسند ،
🌸 همیشه در حال ذکر و دعا بودند .
🌸 بعد از هر نمازی ، با گریه و زاری ،
🌸 اول خدا را به خاطر همه نعمت هایش ،
🌸 و به خاطر همه داده هایش ، شکر می کنند .
🌸 سپس از خدا ، بچه ای پاک می خواهند .
🌸 شب قدر بود .
🌸 زهرا و جعفر ، افطار کمی خوردند
🌸 بعداز افطار ، مشغول عبادت شدند
🌸 شب قدر را احیا گرفتند و بیدار ماندند .
🌸 نزدیک سحر بود .
🌸 قرآن کریم ، روی سر زهرا و جعفر بود .
🌸 و با تلویزیون ، دعا می خواندند .
🌸 چشمان آنان پر از اشک شده بود .
🌸 بغضی سنگین ، گلوی آنان را می فشرد .
🌸 تلویزیون می گفت :
🖥 بالحجه، بالحجه
🌸 زهرا و جعفر ، با گریه تکرار می کردند
🇮🇷 بالحجه ، بالحجه ...
🌸 ناگهان ، بغض زهرا ترکید .
🌸 و هق هق گریه کرد .
🌸 و از امام زمان ، بچه خواست .
🌸 ناگهان صدای گریه بچه ای را شنیدند .
🌸 زهرا و جعفر ، اعتنایی نکردند .
🌸 آنها فکر کردند
🌸 که صدای بچه همسایه یا رهگذر است
🌸 اما صدای گریه بچه قطع نشد .
🌸 جعفر ، به طرف بیرون رفت .
🌸 و بچه ای را در یک تشت طلایی ،
🌸 دم در خانه شان پیدا کرد .
🌸 سه پارچه سبز و سفید و قرمز ،
🌸 دور آن بچه ، پیچیده شده بود .
🌸 و در کنار او ، دوتا کتاب قرار داشت .
🌸 یکی از آن کتابها ، قرآن کریم بود
🌸 که جلد سبز براق ، داشت .
🌸 و کتاب دیگر ، کتاب حدیثی بود .
🌸 که به رنگ زرد براق بود .
🌸 جعفر ، از دیدن بچه تعجب کرد ،
🌸 به اطرافش نگاهی انداخت
🌸 اما کسی آنجا نبود .
☀️ ادامه دارد ... ☀️
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
38.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی محمد رسول الله
🇮🇷 قسمت دوم
@amoomolla
لطفا کانال مارو به دوستان معرفی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🇮🇷 کارتون زیبای راز جنگل شفا
🇮🇷 قسمت ۴۱
🔮 @amoomolla
👈 اگر این کانال را مفید می دانید ، لطفا به دیگران هم معرفی کنید .
32.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای جوانمردان
🇮🇷 قسمت ۵ : معدن فیروزه
🔮 @amoomolla
👈 لطفا کانال مارو به دیگران معرفی کنید
🌹 شعر کودکانه نور خدا محمد 🌹
🕌 پیغمبر خوب ما
🕌 نور خدا محمد (ص)
🕌 چراغ راه مردم
🕌 رهبر ما محمد (ص)
🕌 ما کودکان همیشه
🕌 گوییم یا محمد (ص)
🕌 ما پیرو تو هستیم
🕌 صلی علی محمد
🕌 ای پیرو محمد
🕌 ای کودک مسلمان
🕌 قلب تو پاک و روشن
🕌 از نور دین و ایمان
🕌 یارو نگهدار تو
🕌 باشد خدا و قران
🕌 بگو تو ، یا محمد
🕌 صلی علی محمد
🔮 @amoomolla
💻 منبع : سایت http://www.coca.ir
محتوای تربیت کودک
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷 🕌 پسر عموی امام حسین علیه السلام ، 🕌 که در کوفه شهید شد ؟! 💥 بچه علما
✍ پاسخ : مسلم بن عقیل
🕌 نام پسر عموی امام حسین علیه السلام ،
🕌 که در شهر کوفه شهید شدند ،
🕌 مسلم بن عقیل است .
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷
☀️ ۱. آخرین پیامبر خدا ؟!
☀️ ۲. نام پدر حضرت محمد ؟!
☀️ ۳. نام مادر حضرت محمد ؟!
☀️ ۴. کوه معروف حضرت محمد ؟!
💥 بچه مهندسای آینده ، بسم الله 💥
🔮 @amoomolla
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️
☀️☀️☀️ قسمت دوم ☀️☀️☀️
🌸 جعفر ، همسرش را صدا زد و گفت :
🌹 خانم بیا اینجا
🌸 زهرا گفت :
🇮🇷 چی شده آقا جعفر ؟!
🌸 جعفر گفت : لطفا یه لحظه بیا
🌸 زهرا به طرف در رفت
🌸 وقتی چشمش به بچه افتاد ، شوکه شد
🌸 و با تعجب گفت :
🇮🇷 این کیه آقا جعفر ؟
🇮🇷 اینجا چکار می کنه ؟
🌸 جعفر گفت :
🌹 نمی دونم عزیزم ،
🌹 حتما یکی اونو اینجا گذاشته و رفته
🌹 بی زحمت ، شما مواظب این بچه باش
🌹 اگه می تونی ساکتش کن
🌹 تا من برم ببینم
🌹 کسی این دور و ورا هست یا نه
🌸 جعفر ، چند کوچه اطراف محله خود را دوید
🌸 و به هر کسی که می رسید
🌸 از آنها ، در مورد بچه گم شده ، می پرسید ؛
🌸 اما هیچ کس ، هیچ اطلاعی از بچه نداشت .
🌸 بچه ، همچنان گریه می کرد
🌸 زهرا ، هر کاری کرد که بچه ساکت شود
🌸 موفق نشد
🌸 با قاشق کوچک ، به او آب داد .
🌸 اما بچه ، سرش را می چرخاند .
🌸 و قاشق را نمی گرفت .
🌸 زهرا ، شیر پاستوریزه برایش گرم کرد
🌸 و سعی کرد تا با قاشق ، در دهانش بگذارد
🌸 اما باز بچه ، مقاومت می کرد
🌸 و چیزی نمی خورد .
🌸 جعفر ، با تعجب وارد خانه شد .
🌸 و به زهرا گفت :
🌹 همه جارو گشتم ، اما کسی نبود .
🌸 زهرا ، از شدت گریه های بچه ،
🌸 ناراحت و گریان شده بود .
🌸 جعفر گفت :
🌹 چی شده خانمی ؟ چرا گریه می کنی ؟
🌹 چرا این بچه هنوز داره گریه می کنه ؟
🌸 زهرا با چشمانی گریان به جعفر گفت :
🇮🇷 آقا جعفر !
🇮🇷 هر کاری کردم ساکت نمیشه
🇮🇷 گریه هاش قلبمو به درد آورد
🇮🇷 تو رو خدا برو براش شیر خشک و شیشه بیار
🌸 جعفر گفت :
🌹 چشم عزیزم ! ولی از کجا ؟
🌹 نصف شبه ، همه جا تعطیله .
🌸 زهرا با گریه گفت :
🇮🇷 تو رو خدا یه کاری بکن
🌸 جعفر گفت :
🌹 باشه عزیزم
🌹 همین الآن به سرعت میرم می گیرم
🌹 فقط خواهشا ، خودتو ناراحت نکن
🌸 جعفر ، بیرون رفت
🌸 یک طرف خیابان ایستاد ،
🌸 ماشین دربست گرفت
🌸 و به طرف داروخانه شبانه روزی رفت
☀️ ادامه دارد ... ☀️
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
42.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی محمد رسول الله
🇮🇷 قسمت سوم
@amoomolla
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی #فیلم #سریال #سینمایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای کیخان
🇮🇷 علمی ، تخیلی ، هیجانی ، کارآگاهی
🇮🇷 قسمت ۲۱
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی #فیلم #سریال #سینمایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 کارتون زیبای مثل نامه
🇮🇷 قسمت ۲۰ : دو خواستگار
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی #فیلم #سریال #سینمایی
محتوای تربیت کودک
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷 ☀️ ۱. آخرین پیامبر خدا ؟! ☀️ ۲. نام پدر حضرت محمد ؟! ☀️ ۳. نام مادر
پاسخ :
☀️ ۱. آخرین پیامبر خدا ؟!
👈 حضرت محمد صلی الله علیه و آله
☀️ ۲. نام پدر حضرت محمد ؟!
👈 عبدالله
☀️ ۳. نام مادر حضرت محمد ؟!
👈 آمنه
☀️ ۴. کوه معروف حضرت محمد ؟!
👈 کوه نور
🌷 معما و چیستان مذهبی 🌷
☀️ ۱. معجزه جاودان پیامبر اکرم ؟!
☀️ ۲. روز و ماه تولد پیامبر اکرم ؟!
☀️ ۳. سال تولد پیامبر اکرم ؟!
☀️ ۴. محل تولد پیامبر اکرم ؟!
💥 بچه مهندسای آینده ، بسم الله 💥
🔮 @amoomolla
🌷 آموزش انگلیسی مذهبی 🌷
🇮🇷 Faithful
🌸 تلفظ 👈 فَیض فُل
🌸 ترجمه : مؤمن ، با ایمان ، با وفا
🇮🇷 i am Faithful
🇮🇷 تلفظ : آی اَم فَیض فُل
🇮🇷 ترجمه : من با ایمان هستم .
@amoomolla
#انگلیسی_مذهبی
🌹 شعر کودکانه حضرت محمد 🌹
⚜ پیامبرم محمد
⚜ در آسمانها احمد
⚜ عبد الله پدر او
⚜ آمنه مادر او
⚜ خدیجه همسر او
⚜ فاطمه دختر او
⚜ دایه ی او حلیمه
⚜ با اخلاق کریمه
⚜ صل علی محمد
⚜ صلوات بر محمد
🔮 @amoomolla
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️
☀️☀️☀️ قسمت سوم ☀️☀️☀️
🌸 بچه ، گریان و بی تاب ،
🌸 به سینه زهرا نگاه می کرد .
🌸 گریه های زهرا شدیدتر شد .
🌸 و با حسرت به بچه نگاه می کرد .
🌸 زهرا با گریه به بچه می گفت :
🇮🇷 آروم باش عزیزم
🇮🇷 تو رو خدا گریه نکن
🇮🇷 الآن عمو میاد برات شیشه میاره
🌸 اما بچه ، دستش را روی سینه زهرا می زند
🌸 و گریه و زاری می کند
🌸 زهرا از دیدن این صحنه دلش آتیش گرفت
🌸 و از خدا خواست تا کمکش کند
🌸 جعفر با عجله وارد خانه شد
🌸 به طرف آشپزخانه رفت
🌸 و مشغول آماده کردن شیشه شیر شد
🌸 صدای گریه های زهرا ،
🌸 که داشت با بچه حرف می زد ،
🌸 تا آشپزخانه می رسید .
🌸 چشمان جعفر نیز ، پر از اشک شدند .
🌸 به سرعت شیشه را آماده کرد و برای زهرا برد
🌸 اما باز بچه ، شیشه را قبول نکرد
🌸 جعفر ، بچه را گرفت .
🌸 و سعی کرد تا هم او را آرام کند ،
🌸 و هم شیشه را در دهان او بگذارد .
🌸 همه تلاش خود را کرد
🌸 اما عاقبت نه آرام شد و نه شیشه را گرفت .
🌸 بچه مدام ، به سینه زهرا نگاه می کند .
🌸 زهرا ، دوباره بچه را گرفت .
🌸 و با گریه گفت :
🇮🇷 آخه تو چی می خوای بچه ؟!
🇮🇷 چرا ساکت نمی شی ؟!
🇮🇷 چرا دلمو به درد میاری ؟!
🇮🇷 چرا اذیتم می کنی ؟!
🇮🇷 بس کن دیگه
🇮🇷 تو رو خدا بس کن دیگه
🌸 دست بچه ، همچنان روی سینه زهرا بود
🌸 ناگهان ،
🌸 زهرا احساس سنگینی در سینه اش کرد
🌸 حس کرد ، که از سینه او ،
🌸 شیر دارد خارج می شود .
🌸 بچه را روی سینه اش گذاشت
🌸 بچه ، با عجله ، پستان زهرا را در دهان گرفت
🌸 سپس آرام شد و شروع به مکیدن کرد .
🌸 گریه های زهرا بیشتر شد و بُغضش ترکید
🌸 همان بُغضی که سالها ،
🌸 به خاطر نداشتن بچه ،
🌸 در گلویش جمع شده بود .
🌸 و برای اولین بار ، احساس مادر شدن کرد
🌸 و با گریه و خوشحالی ، به جعفر گفت :
🇮🇷 آقا جعفر می بینی ؟! من مادر شدم
🇮🇷 من دارم به بچه ام شیر میدم .
🌸 جعفر با تعجب گفت :
🌹 چی داری میگی زن ، مگه شوخیت گرفته ؟!
🌹 تو واقعاً داری به بچه شیر میدی ؟!
🌸 زهرا با چشم گریان و لب خندان گفت :
🇮🇷 آره ، احساسش می کنم
🌸 جعفر گفت :
🌹 آخه چطور ممکنه ؟!
🌹 مگه تو شیر داری ؟!
☀️ ادامه دارد ... ☀️
✍ نویسنده : حامد طرفی
🔮 @amoomolla
36.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 فیلم سینمایی محمد رسول الله
🇮🇷 قسمت آخر
🔮 @amoomolla
#کارتون #انیمیشن #پویانمایی #فیلم #سریال #سینمایی