📗 داستان کوتاه من و دوستم
🌸 بچه که بودم ،
🌸 وقتی کار اشتباهی می کردم ،
🌸 پدرم با مهربانی می گفت :
☘ اشکالی نداره ، حالا فکر کن
☘ چیکار کنیم تا درست بشه ؟!
🌸 برعکس من ، یه دوستی دارم
🌸 که وقتی اشتباهی می کنه ،
🌸 پدرش بهش میگه :
🍃 خاک برسرت
🍃 یه کار درست نمی تونی انجام بدی
🌸 امروز هر دوی ما ،
🌸 بزرگسال و بالغ شدیم .
🌸 وقتی اتفاق بدی می افته
🌸 اولین فکری که به ذهنم میرسه
🌸 اینه که "خب چیکار کنم؟"
🌸 و با حداقل اضطراب و عصبانیت ،
🌸 مشکل رو حل میکنم .
🌸 اما دوست من ،
🌸 با مواجه با اتفاقات بد و مشکلات ،
🌸 عصبانی میشه و میگه :
🍃 خاک بر سر من که نمی تونم
🍃 یه کار درست انجام بدم ،
🍃 آخه من چرا اینقدر بدبختم ؟
✅ پدر و مادرای عزیزم !
🐥 حرفهای شما ، رفتار شما ،
🐥 و احساسی که به فرزندان می دهید
🐥 تبدیل به صدای درونی آنها می شود .
📚 @dastan_o_roman
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_کوتاه #من_و_دوستم
#اعتماد_به_نفس
#آداب_حرف_زدن