29.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سرود زیبای نسل مقدم
حتما ببینید!
شکر خدا که زیر این پرچم از برکت خون شهیدامون
هم انقلابی شد، هم ایرانی، دار و ندار و دین و دنیامون
ای خاک، ای میراث اجدادی، از دامن تو، دست دشمن دور
از شوکت تو، چشم ما روشن از قدرت تو، چشم دشمن کور
با سعی و صبر و باور و ایمان، علم و عمل در اختیار ماست
پهباد اوج قدرت ما و، موشک نماد اقتدار ماست
فرمانده کل قوا، آقای عالم، فرمود دوران بزن در رو تمومه
با ذکر یا حیدر مدد، در راه مهدی، اطاعت از حکم جهادش آرزومه
سرباز و سردار و شهید ما، برخواسته از بین این مردم
خدمت گذار ملتیم و هست، برگردن ما دِین این مردم
نه با شعار وعده با قدرت، سایه جنگ از سر ما کم شد
از لطف تهرانی مقدم ها، هر خونه ای خط مقدم شد
در گوشاگوش جهان امروز، پیچیده نام نامیِ ایران
پاینده بود و هست و خواهد بود، جمهوری اسلامی ایران
خیلِ ابابیل و ما سجیل، میریم پیکار با سپاه فیل
آغاز جنگ علیه ما یعنی، پایان آمریکا و اسرائیل
فرمانده کل قوا، آقای عالم، فرمود دوران بزن در رو، تمومه
با ذکر یا حیدر مدد، در راه مهدی، اطاعت از حکم جهادش آرزومه
🔴 برکت توسل به نام امام زمان ارواحنا فداه
🔹حجتالاسلام شیخ جعفر ناصری:
🟡 انسان در هر تنگنا و مشکلی بیفتد، اگر بتواند «یا صاحب الزمان» را درست بگوید، #امام_زمان علیه السلام به فریاد او میرسند.
یک نفر نقل می کرد: دو جوان مدت زیادی در مکه، معتکف شدند که یکی از آنها شیعه و دیگری اهل سنت بود. آن دو نفر با همدیگر رفیق می شوند. شب ها روی پشت بام میخوابیدند و گاهی برای تهیه غذای سادهای بیرون میرفتند و بقیه اوقاتشان را در مسجد الحرام، مشغول به عبادت خود بودند.
روزی مشغول به طواف بودند که پای جوان شیعه پیچ میخورد و دستش به لباس احرام یکی از عربها اصابت می کند. آن عرب، فریاد میزند: سارق سارق. شرطهها آن جوان را دستگیر می کنند و به حجر اسماعیل می برند تا مسئول آنها بیاید و او را ببرد. در همین هنگام، اذان مغرب می شود. آن جوان شیعه با صدای بلند می گوید: «یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان».
مسئول شرطهها می رسد؛ اما چون نمازگزاران آماده نماز جماعت شده بودند، تصمیم می گیرند آن جوان را بعد از نماز ببرند. آنها ناگهان دیدند یک نفر با آرامش و با قدمهای محکم، بدون توجه به اطراف آمد به طوری که نظر همه را جلب کرد. سپس دست آن جوان را گرفت و او را در پیش چشمان شرطهها از جمعیت بیرون برد.
شرطهها به مسئول خود می گویند: او کیست؟ آن مسئول می گوید: نمیدانم؛ اما یک بار دیگر هم یک قضیهای اتفاق افتاد و من او را دیدم که همین کار را انجام داد؛ ولی ما اصلاً نتوانستیم حرف بزنیم.
باسلام خدمت جهادگران عزیز و بزرگوار💚
✅ با یاری خداوند متعال درنظر داریم به مناسبت میلاد حضرت حجت بن الحسن (عج) با برقراری پذیرایی و فرهنگی در مسیر پیاده روی " مسجد مقدس جمکران"، پذیرایی شیرینی در جهت عاشقان و دلدادگان حضرت باشیم.
♦️هر عزیزی می تواند حتی با مبلغ ۲۰ هزار تومان سهیم شود.
🌺شکوه هرچه بیشتر این حرکت معنوی با مشارکت شما میسر خواهد بود.
♦️6273817010194037 به به نام: ولایت حاج قاسم سلیمانی
♦️آیدی جهت هماهنگی مشارکت در شیرینی:
@Miss4_rahimi_1400
♦️آدرس کانال جهت اطلاع رسانی و هماهنگی های لازم جهادگران؛
https://eitaa.com/joinchat/2825388114C6f54efbea3
#ولایت_حاج_قاسم_سلیمانی
#یا_مهدی_ادرکنی
#نیمه_شعبان💚
#یوسف_زهرا_میآید
#ناحیه_حیدر_کرار_پرند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️
6⃣روز مانده تا ولادت حضرت صاحب الزّمان (عج)
🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊❤️🎊
💚برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام زمان عج صلوات
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
🦋اللهم عجل لولیک الفرج🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخنرانی
💠فلسفه زیبای نماز💠
⬅️حیفه این سخنرانیو از دست بدین فوق العاده زیباست👌
استاد رائفی پور🎙
#فلسفه_نماز
#از_او_بگوییم
💠امام زمان علیه السلام ما را میبینند!
🔹موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است میگوید:
وقتی به همراه ایشان به دیوارهای طوس رسیدیم، صدای ناله و گریهی عدهای که جنازهای را تشییع میکردند توجهمان را جلب کرد. با تعجب دیدم که امام رضا علیه السلام به جانب جمعیت و جنازه رفتند. چند قدمی در تشییع او شرکت کردند و سپس در کنار قبر، مانند فرزندی که مادر را در آغوش میگیرد، جنازه را در بغل گرفتند، برایش طلب مغفرت کردند.
🔹مبهوت بودم و با خودم فکر میکردم که امام رضا علیه السلام اولین بار است که به این سرزمین پا میگذارند! پس چگونه است که این گونه رفتار میکنند؟
امام علیه السلام که تعجب من را دیده بودند فرمودند:«هر کس جنازهای از دوستان ما را تشییع کند، مثل روزی که از مادر متولد شده، گناهانش پاک میشود. »
🔹سپس امام علیه السلام، دست مبارک خود را روی سینهی جنازه گذاشتند و فرمودند:
« فلانی! تو را بشارت میدهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید! »
🔹عرض کردم: فدایت شوم، مگر این مرد را میشناسید؟
امام علیه السلام فرمود:
« موسی! مگر نمیدانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه میشود؟»
📚 بحارالانوار، ج۴۹، ص۹۸
📌اگر کسی در محضر بزرگی باشد، مراقبت و دقت خاصی را نسبت به اعمال و رفتار خود در نظر میگیرد و خیلی سنجیده و حساب شده کارهای خود را انجام میدهد. ما انسانها هر رفتاری که داریم باید بدانیم مطابق آیهی شریفهی «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون»*۱ «و بگو که هر عملی کنید خدا و رسول و مومنون [ائمه] آن عمل را مىبیند [و از آن آگاه میشوند]. امام عصر علیه السلام ما را می بینند؛ مراقب عملمان باشیم!
۱*سوره توبه/ ۱۰۵
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تا_همیشه_سلام
✨ وَ سَفِينَةِ النَّجَاةِ ...
▫️کشتی نجاتی تو و ما طوفانزدگانیم،
سلام ای کشتی نجات!
❤️ پنجشنبه روز ۳۴ چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج
⏳۶ روز مانده به نیمه شعبان
❤️🍃بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃❤️
✅داستان عجیب یکی از بچه هایی که برای جشن تکلیف مهمان حضرت آقا بودن
🦋داستان زهرا فرزند شهید مدافع حرم عبد المهدی کاظمی🦋
✍عبد المهدی قبل رفتنش بهم گفت وقتی من شهید شدم اگه رفتی دیدن رهبرم به ایشون بگو عبد المهدی گفت آقا جون یه جان نا قابل بیشتر نداشتم اینم دادم در راه #اطاعت از شما ....
🦋همش تو ذهنم بود و منتظر که کی نوبت ما میشه و مشرف به دیدار اقا میشیم....
چند سال گذشت و خبری نشد،ولی این خواسته عبد المهدی از ذهنم پاک نمیشد ..
یه روز یکی از دوستام زنگ زد گفت عازم حرم اربابم ،عازم نینوا...🕌
دلم پر کشید سمت حرم ،،بغضی گلو گیر داشتم
اشکم جاری بود همونجا گفتم اقا جان خودت کمک کن من بتونم خواسته عبد المهدی رو انجام بدم....
🦋یه نامه نوشتم کتبا از اقا امام حسین ع طلب کمک کردم و لیاقت حضور محضر آقا رو ازشون خواستم تا بگم حرف شهیدمو ...
نامه رو دادم دوستم و گفتم بندازش تو شیش گوشه ی ارباب💔
دوستم رفت و نامه رو انداخت و برگشت
خیلی از اون ماجرا نگذشته بود که باهامون تماس گرفتن و گفتن اماده بشین برای دیدار با رهبر انقلاب👌
شوکه شده بودم،،خوشحال ،،متعجب ،،راضی
ولی استرس داشتم ،، ذوق داشتم
لحظه شماری میکردم واسه اونروز...
به بچه هام گفتم و اماده شده بودیم واسه رفتن دل تو دل هیچ کدوممون نبود ،،اخه بچه ها همیشه حسرت این #دیدار رو داشتن ...
آرزوشون بود و الان اون ارزو براورده شده بود
حس غریبی بود
سر از پا نمیشناختیم مخصوصا #زهرا
ولی شب رفتنمون به دیدار ...
🦋 #زهرا دختر کوچیکه چشمش مشکل پیدا کرد
قرمز شد ،،چرک کرد،،آب و چرک شدید از چشمش سرازیر بود ...
همونجا تو مسیر بردمنون بیمارستان پانسمان و دارو ..
ولی افاقه نکرد ،،هیچ دارویی اثر نداشت
چشمش بد تر و بد تر شد و به شدت باد کرده بود
حتی دل نگاه کردن به چشمشم نداشتم
مونده بودم چرا...چرا امشب...چرا اینجا..چرا اینجوری شد....
🦋خلاصه با همین چشم مجروح حاضر شدیم تو اتاق مخصوص دیدار با #رهبر
نشستیم #آقا تشریف اوردن نشستن
بچه ها همشون رفتن نزدیک با اقا حرف زدن ایشون بغلشون کرد...
همه رفتن جز #زهرا😓
هر چقدر بهش اصرار کردم که پاشو برو جلو
نرفت...
گفت روم نمیشه با این صورت برم جلو #آقا
جلو بقیه😭❤️
نرفت تا اینکه .....
✅ادامه دارد.....