🔹روضه_ویژۀ هفتم صفر شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام
🔹بانوای :سید مهدی میرداماد
🏴🏴🏴
طاقت نداشتم بشود روضه بازتر
بسم الله ....
منم روضه ام همین باشه به اون شاعر و روضه خون مادر ما فرمود:چرا برای حسنم شعر نمیگی،وصال،مگه حسن پسر من نیست؟!! چرا براش روضه نمیخونی،
یه جوری گریه کنیم امروز که این خانم که پرونده این دو ماه ما دستشه دلش به دست بیاد،بگه آفرین شما همه گریه کن های حسنمید، نگه بچم غریب مدینه گریه کن نداره ...
تنها جنازه ای که روز برداشتند جنازه این آقا بود،تو این پنج تن آل عبا؛پیغمبر و شبانه امیرالمؤمنین و شبانه مادر ما زهرا رو شبانه،یه امام حسن و روز برداشتن امان امان ......"
رسیدن کنار قبر پیغمبر،صدا زد نمیزارم اینجا دفن کنید،این بدن و ببرید"حالا همه ایستادن ابی عبدالله،قمر بنی هاشم، (فقط خواهش میکنم تو این روضه حواست به عباس باشها،اگه خیلی کار داری میگما) عباس دست به شمشیر بزد ابی عبدالله دستشو گرفت رو کرد گفت: یه روزی سوار شتر میشی،میای به جنگ ولی خدا،نکنه میخوای یه روز سوار فیل بشی بیای به جنگ خدا،با برادرم چیکار داری میخوام کنار قبر جدم دفنش کنم
صداشو بلند کرد گفت ایستادید داره به من جسارت میکنه،تاریخ و برات بگم صدای ناله ات نمیتونه تو سینه بمونه"
نوشتن چهل نفر تیر انداز دورش حلقه زدن ...." همه تابوت و هدف گرفتن ...." کاری کردن بدن دوباره غرق خون شد ..." آخ،آخ حضرت به قمر بنی هاشم فرمود راضی نیستم نوک شمشیری به هم بخوره،خونی جاری بشه این بغض گلوی حسین و فشار داد؛عباسم بیا بریم،بیا بریم بدن داداشمو کنار بقیع دفن کنیم ..."
بعضی ها نوشتن رفتن دوباره غسل دادن دوباره کفن کردن،چون کفن پاره پاره شد ... بدن و دفن کردن برگشتن،نگاه کردن دیدن زینب دم در ایستاده ...." مضطرب و نگرانه،تا نگاش به برادراش افتا دید همه سرو رو خاکی و آشفته، اومد جلو دید عباس داره بلند بلند گریه میکنه ...." پسر ام البنین و بغل کرد .... برادر،چی شده داداش ؟!! وقتی میرفتی
اینجوری نبودی چی شده برگشتن حالت منقلبه ؟!! صدا زد زینب ، چهل تا تیر انداز بدن داداشم رو تیر باران کردن، کاشکی این تیرها به من میخورد زینب ،
من بایستم ببینم چهل تا تیر انداز بدن و تیر باران کنن،کاش من و تیر باران می کردن ...." میخوام بگم دعاش مستجاب شد عباس ....."
نه چهل نفر ،چهار هزار نفر ،جوری عباس و زدن .........
ای حسین ....... جان ..........
فایل صوتی 👇👇👇
#سینه زنی سنگین _ویژۀ هفتم صفر شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام
#بانوای : حاج مهدی رسولی
🏴🏴🏴
تو بیکران آسمونی بالاتر از فهم زمینی
(حالا دیگه همه میدونن آقا معز المومنینی)2
بمیرم من که محرم بجز غم نداری
بمیرم من رو زخمات یه مرحم نداری
بمیرم که توی خونه محرم نداری ...
صحن چشام شده پر از ستاره
باز میخونم با دل پاره پاره
سینه زنا (حسن حرم ندار)3
آه و واویلا غریب زهرا ...
قربون اون که تو رواقش خاکی میشه بار کبوتر
همه میگن حسین غریبه حسن شده از حسین غریبتر
غریب اون که قبرش یه زائر ندار
غریب اون که حتی مجاور ندار
غریب اون که غم از مزارش میبار ...
از آسمون اشکِ عزا می باره
زهرا میگه با دلِ پاره پاره
سینه زنا (حسن حرم ندار)3
آه و واویلا غریب زهرا ...
داره تو رو میکشه کم کم بغضی که داری توی سینه
(نمیره از خاطرت آقا جسارتِ اهل مدینه)2
چی دیدی که یه شبه موهات سفید شد
دلت دیگه از این دنیا نا امید شد
همه میگن حسن تو کوچه شهید شد ..
ای وای موندن اثر ندار
برا مرغی که بال و پر ندار
از درد تو ببین خبر ندار
آه و واویلا غریب زهرا ...
فایل صوتی 👇👇👇
🎤:روضه_ هفتم صفر شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام
🏴🏴🏴
الان بقیع یه دونه زائر نداره ... الان یه نفر نیست تو بقیع به امام حسن سلام بده .. همۀ مفاتیحُ زیر و رو کنی امام حسن یه زیارت نامه نداره که اگه یه وقت بقیع رفتی بتونی برا امام حسن زیارتنامه بخوانی ..
خیلی امام حسن مظلومِ ... الان اگه بری حرم حضرت عبدالعظیم میگن شش پشتش به امام حسن میرسه الان چقدر زائر داره .. چقد اونجا زیارتنامه میخونن .. شبا بری اصلاً این حرم غرقِ نورِ .. اما شب بری بقیع یه شمع بالا قبرِ امام حسن روشن نیست .. روز بری یه سایبان ندارد .. یه زائر به اون سلام نمی کند ...
جوونا ، خانما ، آقایون هر جا هم برید واعظا ، مداحا میگن حسین غریبه ... اما همین الان شما کربلا باشی امام حسین چقدر زائر داره ؟.. چند روز دیگه اربعین میشه ، ببینید یه برادر بیست میلیون زائر داره یه برادر یه دونه زائر نداره ... این آقا این همه زائر داره . این همه عاشق داره .. اما بقیع یه نفر نیست یه سلام به حسن ابن علی بده ... این امام حسین این همه زائر داره .. این بارگاهِ عظیم رو داره ..
یه زنی خدا بهش داده بود مثه رباب ... همین اربعین که اومد کربلابعضی ها میگن یک سال کربلا موند ... از امام زین العابدین اجازه گرفت گفت من برام همسرم عزاداری نکردم ، اشک نریختم .. من از مادرش فاطمه خجالت می کشم ، اجازه بدید من یه سال اینجا بمونم سوگ نگه دارم ، عزاداری کنم .. میگن انقد میومد زیرِ آفتاب ناله میرد و گریه می کرد ، تمامِ صورتش پوست انداخته بود ... بنی اسد گفتن بابا این عروسِ فاطمه ست ، یادگاریِ ، امانتِ ؛ یه سایبان درست کردن ازش خواهش کردن که زیرِ آفتاب نشین بیا زیرِ این سایه بان .. یه بار زیرِ سایه بان نرفت .. بنی اسد گفتن سایه بان که هست ، گفت اخه پسرِ فاطمه که زیرِ سایه بان نرفت ...
گفت سه روز و سه شب انقده آفتاب به این بدن تابید ... این یه همسر ... اما امام حسن یه همسر داره جعده (لعنت الله) ... امام روزه دار بود جگرشُ پاره پاره کرد ... روزه دار چقد تشنه میشه ؟ .. میگن همین کوزه رو برداشت آب رو سر کشید صدا زد کنیزا بگین زینبم بیاد ... جگرش پاره پاره شد .. امام حسین سربازایی داشت جلوش ایستادن حضرت نماز بخونه ، اما امام حسن داشت نماز می خوند سربازاش اومدن سجاده رو از زیرِ پاش کشیدن .. با صورت زمین خورد ... با خنجر رانِ پایِ حضرت رو مجروح کردن ... حضرت بینِ لشگرش که می اومد زره می پوشید ، زیرِ عبا زره می پوشید ترورش نکنند ... اما می خوام بگم ، کاشک به همین اکتفا می کردن و بدنِ مطهرش رو تیر باران نمی کردن ...
دلها بسوزد برایِ اون آقایی که وقتی آوردن کنارِ بقیع این بدن رو گذاشتن زمین این تشییع کننده ها جمع شده بودن یکی یکی این تیرها رو از بدن حضرت خارج می کردن ... بعضیا میگن تا هفتاد تا تیر از این بدن خارح کردن ... امام حسین هی صدا می زد غارت زده کسی نیست که اموالش رو غارت کرده باشند ، غارت زده منم که داداشی مثه تو رو اینحور دارم به خاک می سپارم دیگه عطر استعمال نمی کنم .. دیگه محاسنم رو خضاب نمی کنم ....
فایل صوتی 👇👇👇
🏴سبک زمینه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
#زمینه_امام_مجتبی_علیه السلام
#پاره_پاره_دلم
🏴بند اول
پاره پاره دلم
لخته خون حاصلم مادر مادر مادر
ببین که محرمم
آخر شد قاتلم مادر مادر مادر
عمریه که پیر کوچه هام
تیره شده روزگاره من
داره میشه راحت حسنت
اومده سر انتظاره من
سهم تو شد گوش پاره
سهم حسن شد نظاره
بهم میکردی اشاره
تو کوچه دستت گرفتم
تو گفتی و من شنفتم
به بابا چیزی نگفتم
(ای وای امون از غریبی)
🏴بند دوم
سیر از زمونه ام
بر لب پیمونه ام مادر مادر مادر
مادر ببین که من
غریب خونه ام مادر مادر مادر
میبینی بهارم و خزون
بیا که به دل تویی حبیب
از روزی که توی کوچه ها
افتادی بهم میگن غریب
تا حالا طاقت آوردم
کاشکی همونجا میمردم
جای تو سیلی میخوردم
کبود میشد صورت من
کمون میشد قامت من
تموم میشد حسرت من
(ای وای امون از غریبی)
🏴بند سوم
مادر تو خونمه
الان مهمونمه زینب زینب زینب
طشتی برام بیار
به لب این جونمه زینب زینب زینب
داری میبینی تو لخته خون
گریه نکن اینجا خواهرم
اشک چش تو بذار واسه
کرب و بلا و برادرم
میبینی صد پاره پیکر
تو خاک و خون جسم بی سر
رو نیزه راس برادر
میری اسارت به شام و
میخوری سنگ از رو بام و
میبینی بزم حرام و
(ای وای امون از غریبی)
#شاعر:
کربلایی امیرحسین سلطانی
سبک نوحه 👇👇👇
شمس:
#شهادت _امام_حسن_مجتبی_علیه السلام
🏴🏴
روضه خوان خسته نباشی مادر
روضه خواندی ز شه بی کفنم
شصت روز است حسین می گویی
امشبی روضه بخوان از حسنم
روضه خوان روضه غربت سخت است
هیچکس با حسنم یار نبود
خانه هم امن نبوده بر او
همسرش یار وفادار نبود
جعده زهری به حسن خورانده
که از آن فتنه و شر می ریزد
روی تشتی که برایش بردند
لخته خون، پاره جگر می ریزد
روضه خوان روضه بخوان از حسنم
جگرش گرچه به زهر آغشته
پسرم غیرتی و مادری است
داغ کوچه حسنم را کشته
صورت من که از آن کوچه تنگ
تا دم مرگ فقط نیلی ماند
توی ذهن حسن مظلومم
تا ابد خاطره سیلی ماند
حسنم هیچ نرفت از یادش
آتش و دود چه غوغا می کرد
در که افتاد روی پهلوی ام
محسنم داشت تقلّا می کرد
#شاعر:
امیر_عظیمی
🎤روضه_ ویژۀ شب جمعه و ایام اسارت خاندان آل الله
#بانوای :سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴🏴
می خوام فریاد بزنی امشب بلند بلند برا ارباب گریه کنی .. پیغمبر سفارش کردن به دخترشون که نگران نباش. (می خوای بی بی رو از نگرانی در بیاری؟ آی نوکرِ امام حسین می خوای بی بی رو از نگرانی در بیاری؟) پیغمبر فرموده باشن : دخترم از امتِ من یه عده ای میان اونا برا حسینت بلند بلند گریه می کنن ...
رفته بودم سر بازار لباسی بخرم ...
*یا الله یا الله .. ببینم حقشو ادا میکنی یا نه؟ ...*
رفته بودم سر بازار لباسی بخرم
یادم آمد تنِ عریانِ اباعبدالله ...
*آخ بمیرم برات ... دو بیت دیگه منو کمک کن با نفس خستم ولی تو همه جوره داد بزن میخوام شعر بخونم امشب روضه بخونم*
علتِ سوختنِ چوب در آتش این است
چوب ها خورده به دندانِ اباعبدالله
آه از شامِ غریبان ...
*(آه که بلدی بکشی؟) فرمود آه میکشی ثواب تسبیح داره ... اونایی که اشک ندارن بگن آه حسین ....*
آه از شام غریبان که به صحرا افتاد
شعله بر دامنِ طفلانِ اباعبدالله ...
شاعر: #رضا_رسول_زاده
*دلت آماده شده می خوام روضه بخونم .. بسم الله الرحمن الرحیم .. بریم در خونه ارباب*
ناله بزن با ناله از گودال لشکر را ببر
زینب بیا این شمرِبا پا رفته منبر را ببر ...
*جان .. جان .. بعضیا فهمیدن من چی میگما ...*
چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن
از زیر دست و پایِ این مردم برادر را ببر ...
*من دیگه نمیخوام مقدمه بچینم حرف آخرمُ میزنم یا الله ...*
این فرصتُ پیش آمده دیگر نمی آید به دست
دامن کشان دامن بیاور با خودت سر را ببر ...
ناله بزن ...
*خوب شد تاریک کردینا اون لحظه هم کربلا هوا تاریک شد دیگه زینب ندید .. اون لحظه ای که اسبا میومدن .. آی حسین ...*
ناله بزن فریاد کن اما همش بی فایده س
این شمر از این از اینجا نخواهد رفت مادر را ببر
ای لشکر بی آبرو اینگونه عریانش نکن
پیراهنش را بر زمین بگذار معجر را ببر
*امافیکم مسلم؟... یه نفر نیست بهش آب بده .. ای لشکر بی آبرو ... نهیب زد بی بی : اما فیکم مسلم؟... تا ابن سعد شنید روشو برگردوند. گفت آی نامرد ، مگه نمی بینی پسر پیغمبرِ ؟.. دارن اینطوری میکشن ....*
ای لشکر بی آبرو اینگونه عریانش نکن
پیراهنش را بر زمین بگذار معجر را ببر
*همه شعر یه طرف این یه بیت یه طرف*
انگشتری که ضربه خورده در نمی آید زدست
جایش النگوی منو این چند دختر را ببر ....
ای حسین ... یا اباعبدالله ...
من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام
*چرا میگه شلوغی ؟ .. چون داره می بینه یه عده از این طرف دارن میرن سمت خیمه ها .. یه عده دارن اسباشون نعل میزنن .. یه عده تو گودال ریختن .. یه عده سر بقیه پیکرا می خوان غنیمت جمع کنن ... زینب اون وسط مونده ... گفت داداش :*
من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام
از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر ...
پیش من نیزه ها کم آوردند
به خدا سر نمی دهم به کسی
غیرت اللهِ من خیالت جمع
من که معجر نمی دهم به کسی
دارم میرم داداش ... خیالت جمع من که معجر نمی دهم به کسی ...*
تو اگر که اجازه ای بدهی
خویش را پهلویت می اندازم
اگر این چنتا عقب بروند
چادرم را رویت می اندازم
چقدر می روند و می آیند
فرصت زخم بستن من نیست
آمدم درد دل کنم با تو
جا برایِ نشستن من نیست ...
گفت داداش :
جلویش را بگیر تا بلکه
دستم از رو سرم بلند شود
*آخه دست گذاشته بود رو سرش یا جدا یا رسول الله صلّى عليك ملائكة السماء هذا الحسين بالعرا مرمَّل بالدما مقطع الأعضا، وبناتك سبايا ... ای حسین ...*
جلویش را بگیر تا بلکه
دستم از رو سرم بلند شود
تو که شمر را نمیکنی بیرون
پس بگو مادرم بلند شود ...
ناله بزن بگو حسین ......
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
فایل صوتی 👇👇👇