eitaa logo
یادمان شهداء
105 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
6.4هزار ویدیو
29 فایل
@ منتظر نظرات سازنده شما دوستان هستیم.@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهدا در نزد خدا برابرند 🔹️سخنان زیبا، شنیدنی و تکان دهنده در مورد شهدای خدمت که تا حالا نشنیده اید.. با ما همراه شوید👇 ☫ تبیین مسائل روز👇 @drhosseinrezazadeh
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
‏لذات دنیا به طرفة العینی می‌گذرد، دنیا سریع می‌گذرد. زندگی و حیات آنجاست، برای آنجا مراقبت کنید! | حضرت آیت‌الله بهجت رحمت‌الله‌علیه | @Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فوری ✍عقیم شدن پسران و مردان ایرانی با خوردن این یارو...!!؟؟ این آدامس رو به هیچ وجه مصرف نکنید.....!؟؟؟🤣🤣 ملت ایران بخونید چه بلایی داره سرتون میاد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢با خدا باش سوارِ پهپاد گران قیمت آمریکایی شو😎🔥 ☄پس از انهدام یک فروند پهپاد پیشرفته MQ-9رزمندگان یمنی با لاشه نسبیتا سالم 😂
این همه داوطلب از جناح اصلاح طلب و اعتدالی رو تو این دوره اصلا ساده نگیرید. بدهی‌ها صاف شده، خزانه پُره، نقدینگی کنترل شده، روابط خارجی در بالاترین سطح اقتداره. الان اوضاع مملکت مثل یه اسب سر حال‌ و قبراق می‌مونه که این جماعت برای سواری گرفتن ازش دندون تیز کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کریمی قدوسی، روحانی و لاریجانی را خائن خواند. 🔹بلند بگید: لاریجانی 🔹بازم بگید: لاریجانی و روحانی @jahadetabiinvasavaderesanehei 🔴 اینجا دریچه ای برای افزایش سواد رسانه ای و بصیرت افزایی می باشد ❌حتی المقدور با لینک ارسال شود
💥 از صلوات در شب جمعه برای اموات غافل نشویم 🌹علامه طباطبایی: یک صلوات تبدیل به چنان نوری در عالم برزخ برای مردگان می شود که آنها را از گرفتاریهای آن عالم نجات میدهد. 🌺 شب جمعه است تا می توانید برای اموات صلوات بفرستید. 🤲 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✅ثواب ارسال این پست را به امواتتون هدیه کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷ســــلام عزیزان 🍃صبحتان به طراوت باران 🌷دلتان‌ به ‌پـاکـی 🍃نسیم صبحگـاهــی 🌷خوشه های افکارتان 🍃سبــز و پــایــدار 🌷لحظه‌هاتان ‌زیبا و 🍃بارش بوسه های خـدا 🌷پای تمام ‌آرزوهاتون 🍃صبح جمعه تون بخیر ‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🌷سلام برخدای مهربان 🌿سلام برمحمد 🌷سلام برجانشین محمد 🌿سلام بردوستان مهربانم 🌷روزتان علی پسند ‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
: ✨✨🌷 ✍️ نظر در آینه صورت انسان را نشان دهد و نظر در دفترِ حکماء ، حقیقت و باطن روح انسانی را پدیدار گرداند . 📗 ۲۹۱ 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
إلهی، حسن که بدین اندازه حسن است، حسن آفرین چون باشد؟ (فتبارکَ الله أحسنُ الخالِقین) فراز ۳۷۲ @shakhehtoba
ماجرای یک در ؛ به نادر طالب‌زاده ♦️مهندس نوري آقاي را معرفي مي‌کند و مي‌گويد که براي حضرت مسيح(ع) سريال ساخته. آقاي طالب‌زاده هم توضيح مي‌دهد که براي ساختش از قرآن و انجيل برنابا استفاده کرده. علامه احسنتي مي‌گويد. مهندس نوري مي‌گويد "قرار است فيلم شما را هم بسازند!" علامه مي‌گويد: "نخير، من آدم خطرناکي هستم. اجازه نمي‌دهم!" حرف مهندس نوري هم شوخي بود. ♦️گروه فرهنگی مشرق - پنجشنبه گذشته فرصتي دست داد تا با نادر طالب‌زاده و جواد رمضان‌نژاد راهي منطقه‌اي شويم که به‌قول آقاي طالب‌زاده آب و هوايش ما را هم عارف و فيلسوف و منجم و رياضي‌دان و فقيه مي‌کند! روستاي ايرا زادگاه استاد علامه آيت‌الله حسن‌زاده آملي است؛ دو هزار و ۱۶۰ متر بالاتر از سطح دريا و دقيقا روبروي جبهه جنوبي دماوند. بين اين روستا و دماوند، دره هراز است. ♦️ايرا را از آن سوي دره هراز -از رينه و آبگرم لاريجان و از فراز ديو سپيد پاي‌دربند- زياد ديده بودم. حالا اولين بار بود که از ايرا، آن سوي دره را مي‌ديدم: رينه و قله دماوند را. سفر، غافلگيرانه بود. از فرصت مسير استفاده مي‌کنم. سؤالاتم را مرور مي‌کنم که اگر شد، بپرسم. سعي مي‌کنم که سؤالاتم به‌اندازه کافي مهم باشد! آنقدر مهم که بشود به‌خاطرش وقت علامه را گرفت. جلوي خانه علامه که مي‌رسيم، دو برادر هم منتظر ما ايستاده‌اند. نامشان يادم نيست. با جواد سلام و عليک مي‌کنند. يکي‌شان گلکار خانه علامه در آمل است. ♦️کنار ورودي خانه، اتاقي هست که از بيرون هم در دارد. آرامگاه همسر علامه است که چند سال پيش مرحوم شده. مردم دِه -خانمها بويژه- منتظر فرصت‌اند که در باز شود و فاتحه‌اي بخوانند. ♦️منتظريم که در خانه به روي ما باز شود. دوربين آورده‌ايم تا اگر اجازه دادند، ببريم. چند دقيقه بعد، مهندس نوري -داماد علامه- در را باز مي‌کند. تا دوربين را مي‌بيند، از همان دور اشاره مي‌کند که نه! داماد ديگر علامه، آقاي دکتر باقر لاريجاني است؛ برادر علي و صادق و محمدجواد لاريجاني و رئيس دانشگاه علوم پزشکي تهران. مهندس نوري خودش را وقف علامه کرده. هم به‌نوعي منشي ايشان است؛ هم راننده و دست آخر داماد! دو سال پيش هم که اولين بار علامه را در مراسم تشييع آيت‌الله بهجت ديده بودم، همين مهندس نوري همراه علامه بود و ايشان را آورده بود. ♦️وارد خانه که مي‌شويم، صفاي خانه ما را مي‌گيرد؛ صفاي معنوي‌اش مانده. به سمت راست خانه هدايت مي‌شويم؛ جايي که علامه دم در ورودي‌اش منتظر ماست. "تابستاني آمده‌ايد! اينجا سرد است." اين، اولين جمله‌اي است که علامه حسن‌زاده آملي بعد از سلام به ما مي‌گويد. ♦️وارد اتاق مي‌شويم. علامه و آقاي طالب‌زاده روي صندلي مي‌نشينند. ما ترجيح مي‌دهيم روي زمين -اما نزديکتر- بنشينيم. از همان لحظه است که صفاي علامه حواس ما را از صفاي بيرون پرت مي‌کند. به ما که دو زانو نشسته‌ايم، مي‌گويد راحت بنشينيد. مي‌گويم راحتيم. مي‌گويد: حرف گوش کن و چهار زانو بنشين! مي‌گوييم چشم ♦️شوخي‌هاي علامه شروع مي‌شود؛ شوخي‌هايي که اصلا نگذاشت فضاي ديدار جدي شود و نگذاشت سؤالات مهم‌ام(!) را بپرسم؛ شوخي‌هايي که قرار نبود قهقه‌اي بلند کند. اما حتي يک لحظه لبخند را از لب مهمانان برنداشت و از دايره اخلاق هم فراتر نرفت. ♦️مي‌پرسد: "براي پذيرايي چيزي داريم؟" مهندس نوري مي‌گويد: "بله، چاي و ميوه و شيريني." مي‌گويد: "چاي بزرگ بياوريد که زودتر پر شوند!" ♦️از يک‌يکمان مي‌پرسد که از کجا آمده‌ايم و اهل کجاييم. جواد که مي‌گويد اصالتاً بابلي است، علامه مي‌گويد: پس همشهري هستيم. مي‌گويم: آقا، بابلي‌ها و آملي‌ها که از قديم باهم مشکل داشتند! مي‌گويد نه؛ تو ذهنت مشکل دارد که فکر مي‌کني ما باهم مشکل داريم! مهندس نوري آقاي طالب‌زاده را معرفي مي‌کند و مي‌گويد که براي حضرت مسيح(ع) سريال ساخته. آقاي طالب‌زاده هم توضيح مي‌دهد که براي ساختش از قرآن و انجيل برنابا استفاده کرده. علامه احسنتي مي‌گويد. مهندس نوري مي‌گويد "قرار است فيلم شما را هم بسازند!" علامه مي‌گويد: "نخير، من آدم خطرناکي هستم. اجازه نمي‌دهم!" حرف مهندس نوري هم شوخي بود. علامه خوشامد مي‌گويد و مي‌پرسد: چي شد که گذارتان به اين طرفها افتاد؟! دامادشان به شوخي مي‌گويد: آقاجون، بيکار بودند! علامه مي‌گويد "نه، اينطور نيست. از بين اينهمه خانه، چي شد که در اين خانه را زديد!؟ حتما بين ما و شما تجانسي هست." تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۲ 🌹کانال شاخه طوبی 🌹 👇👇👇 @shakhehtoba https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a 💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢
🔴ماجرای یک در قسمت دوم از شغل من و جواد و دو ميهمان ديگر هم مي‌پرسد. رو مي‌کند به حاج‌نادر (به‌قول جواد) و مي‌گويد: "حيف که طلبه نشدي! آدم ناقلايي هستي!" صداي خنده بلند مي‌شود. يکي از جمع مي‌گويد: يعني ناقلاها بايد طلبه شوند!؟ چند دقيقه بعد از من مي‌پرسد: "يک چيزي بگويم، جسارت نيست؟" دلهره ورم مي‌دارد. مي‌گويم "نه، بفرماييد". مي‌گويد: "حيف که طلبه نشدي!" دوباره لبخندي بر لبها مي‌نشيند.نفسي مي‌کشم و مي‌گويم "البته طلبه‌زاده‌ام. پدربزرگم هم روحاني بوده‌اند". متبسم مي‌گويد: "ولي طلبه بودن پدر و پدربزرگت به تو ربطي ندارد". از پدرم مي‌پرسد که کجا هستند. فاميلم را مي‌پرسد و بعدش اسمم را. وقتي مي‌گويم، مي‌گويد: "قدسي فاميل بزرگي است. اما اسمت (ياسر) به بزرگي فاميلت نيست. مثلا محمد خوب بود." مي‌گويم که نام پدرم محمد است. کمي بعد، با جواد هم همان جمله را تکرار مي‌کند که: "حيف شد طلبه نشدي!" آقاي طالب‌زاده مي‌گويد: نصيحتي بفرماييد. علامه مي‌گويد: "چه نصيحتي؟ بگويم که عبادت خدا بکنيد و معصيت نکنيد!؟" ياد آيت‌الله بهجت مي‌افتم که هربار ازش نصيحت مي‌خواستند، مي‌گفت: آنچه را که مي‌دانيد، عمل کنيد؛ ندانسته‌ها را ياد مي‌گيريد. هفتمين «هزار و يك كلمه» علامه حسن زاده آملي به بازار آمد. ♦️ميزبان ۸۳ساله هر دو سه دقيقه مي‌گويد: "خيلي لطف کرديد؛ صفا آورديد. از بين اينهمه خانه، در اين خانه را زديد. حتما بين ما قرابتي هست." از پيري‌اش مي‌گويد. و آن جمله حکيمانه را بازگو مي‌کند که: "در جواني فکر مي‌کردم شير اگر پير هم بود، شير است. وقتي پير شدم، فهميدم پير اگر شير هم بود، پير است!" نصيحت مي‌کند که قدر جواني را بدانيم. ♦️مرتب، ميوه و شيريني تعارفمان مي‌کند. به من که سيب را با چاقو بريده‌ام، مي‌گويد:"مگر دندان نداري که سيب را گاز نمي‌زني!؟" دوباره و دوباره مي‌گويد که باز هم ميوه و شيريني ميل کنيد. اشاره مي‌کند که ديس سيب را به سمتش ببريم. چند سيب بر مي‌دارد و به ما مي‌دهد. يکي از حاضران از علامه مي‌خواهد که به سيبها دعايي بخوانند تا براي خانم حامله‌اي ببرد. علامه مي‌پرسد: کي هست ايشان؟ مي‌گويد خانمم. علامه مي‌گويد: "پس چرا مي‌گويي خانم حامله‌اي!؟ بگو خانمم." جمع، سيبها را برمي‌گردانند تا به همه‌اش دعا بخوانند. علامه ديس سيب را مي‌گيرد و شروع مي‌کند خواندن و تکرار کردن. به‌نظرم مي‌گفت: "بسم‌الله رب". تمام که شد، به همه سيبها فوت کرد و داد دستمان. به بعضي‌ها دو تا رسيد. بعد مي‌گويد: به عدد حروف بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم اگر بسم‌الله بخوانيد و فوت کنيد، خوب است. ♦️در بين، دو سه بار هم جملاتي مي‌گويد که از خودمان خوشمان مي‌آيد. مي‌گوييم: "ان شاء الله، الحمد لله". با خودم مي‌گويم: "يعني باور کنم؟" علامه مي‌گويد: "من اهل تملق نيستم". ♦️دو بار به من اشاره مي‌کند و مي‌گويد: "سرت را بيار نزديک". با خوف و رجا سرم را پيش مي‌برم. "آيا سرّي را با من در ميان خواهد گذاشت؟ يا قرار است تذکري اخلاقي به خودم بدهد؟" اينها توي کمتر از يک ثانيه از ذهنم گذشت. سرم را که نزديک مي‌برم، خودکارم را از جيب پيراهنم بر مي‌دارد و به خودم بر مي‌گرداند! مي‌گويد: "اين، هديه من به شما!" صداي خنده جمع بلند مي‌شود به شوخي آيت‌الله. ♦️وقتي صحبت از رفع زحمت مي‌شود، مي‌گويد: "نخير،زحمت نيست. اگر هم خواستيد بمانيد، پايين، رستوران هست. مي‌گوييم غذا بياورند. البته هر کسي دُنگ خودش را مي‌دهد!" وقتي بلند مي‌شويم، او هم بلند مي‌شود که ما را بدرقه کند. خواهش مي‌کنيم که زحمت نکشد. مي‌گويد: "مي‌خواهم مطمئن شوم که مي‌رويد!"به‌اندازه استحباب، تا روي ايوان مي‌آيد. ♦️از خانه که بيرون مي‌آييم، تجمع خانمهاي روستا را جلوي در مي‌بينيم که منتظرند در آرامگاه همسر علامه باز شود و بروند فاتحه بخوانند. ♦️از ايرا که به‌سمت جاده و دره هراز سرازير مي‌شويم، داريم فضاي ديدار و صحبتها و شوخي‌هاي علامه را تفسير مي‌کنيم؛ مخصوصا آن جملاتي را که خوشمان آمده بود! يکي‌مان مي‌گويد: "يعني علامه اينها را از روي علم مي‌گفت يا از روي تعارف؟" يکي مي‌گويد: "خودش گفت که اهل تملق نيست." جواد تعريف مي‌کند يکي از مسئولين که ريش انبوهي دارد، چندي قبل، پيش علامه آمده بود. علامه ريشش را گرفته بود و پرسيده بود: "علمت هم به‌اندازه ريشت هست!؟" با همه اينها مي‌دانستيم که آن يکي دو جمله تملق نيست؛ اما همه حقيقت هم نيست؛ شايد يک خوش‌بيني مؤمنانه است. ♦️با خودم فکر مي‌کنم چگونه مي‌شود کسي ساعتي لبخند بر لبان ديگران بنشاند؛ بدون آنکه يک نفر برنجد يا يک کلمه زشت توي حرفها باشد.کمتر از نيم ساعت بعد، به پيشنهاد من، از آن سوي دره سر درآورديم؛ از رينه و آبگرم لاريجان. حالا از وراي مادّيت به ايرا نگاه مي‌کرديم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🔘ســـلام 🕊روزتـــون 🔘پر از خیر و برکت. 🍃🌸🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از دعاهای ناب
31.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگترین توفیق دولت سیزدهم ؛ زنده کردن امید و اعتماد در مردم
هدایت شده از دعاهای ناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مخبر: خیلی اوقات شهید رئیسی از برخی مسائل ناراحت می‌شد اما سخنی نمی‌گفت چون معتقد بود ممکن است موجب ناراحتی رهبر انقلاب شود