#جوانمردی !
♻️چقدر برایمان #شیرین و دلپذیر بود اگر رهبر مثل یک #قهرمان وارد می شد و دستور می داد که #بنزین به #قیمت_قبل برگردد !
😊مثلا می گفت اینکار به مردم فشار می آورد و باید جلوی آن گرفته شود !
👈🏽 اگر جلوی این #تصمیم سران قوا را می گرفت آنوقت چه #عزتی را در چشم مردم برای خود می خرید !
😒در عوض روحانی و لاریجانی را در چشم مردم #خوار و خفیف می کرد !
😡واقعا حقشان بود !
👈🏽مگر همینها نبودند که وقتی تصمیماتی همچون #برجامشان غلط از کار درآمد به گردن رهبری انداختند و پای خودشان را کنار کشیدند !؟
😡مگر همینها نبودند که بارها برای پیش بردن کارهای #ناصوابشان در اداره کشور به رهبری دروغ بستند !؟
😡مگر بیشتر مصیبتها و گرفتاری های امروز کشور را اشتباهات عمدی و سهوی همینها رقم نزده !؟
✋🏻خب الان فرصت مناسبی بود که همه آن #نامردی ها را پاسخ دهد !
👈🏽از اینها مهمتر نکته دیگری بود که از چشم همه پنهان ماند !
😊فرصت مناسبی بود که #اشتباه آن ۲۳ میلیون رای دهنده را به رخشان بکشد !
👈🏽مردمی که در آن مقطع زمانی به #نصیحت رهبرشان در #انتخاب درست توجهی نکردند !
😉حالا فرصت مناسبی بود که به آنها گوشزد کند این نتیجه انتخاب نادرستتان بود !
☝🏼اما این #پیرـفرزانه تقریبا همه را #غافلگیر کرد !
👈🏽به نظرم شما هم تا کنون تماشای #جوانمردی را در این سطح تجربه نکرده بودید !
👈🏽او مسئولیت یک #جراحی _بزرگ و پر خطر را در اقتصاد کشور به گردن گرفت !
👈جراحی #دردناکی که صدای همه ملت را درآورد !
👈🏽او می توانست با یک #حرکت_نمایشی در این شرایط #محبوبیت کم نظیری را برای خودش دست و پا کند !
😊از جنس همین رفتاری که خیلی از دولتمردان به آن #عادت کرده اند !
👈🏽دستشان را دزدکی تا آرنج در جیب مردم فرو می کنند و از آن سو چندرغاز به حسابشان می ریزند انگار که از ارث پدرشان به مردم می دهند با کلی منت و نمایش و مانور تبلیغاتی و قهرمان بازی !
☝🏼اما این مرد الهی مرد عمل است !
👈🏽در هنگامه ای که بعضی از #مدعیان دروغین ادعا کردند حاضرند #قربانی ملت و کشور شوند !!!
👈در حالی که امثال روحانی و لاریجانی که مسبب این وضعیت هستند خودشان را از چشم ملت پنهان کردند!!!
👈🏽در شرایطی که همه مدعیان دروغین فدائی ملت ! جازده اند !
👈و در شرایطی که مردم در اوج #غضب و عصبانیت بودند او آمد و خودش را قربانی کرد !
🔘آنهم نه قربانی #تصمیمات سران قوا !!!
👌که خودش را قربانی #مصلحت کشور کرد !!
☝🏼حتی کارشناسان خبره سیاسی هم از تحلیل این حرکت آقای رهبری جا ماندند !!!
✋🏻قصد ندارم وارد بحث کارشناسی گرانی بنزین شوم !
👈الان حرفم چیز دیگری است !
👈بحث بر سر #جوانمردی است !
👈🏽اصلا نقل #مردی و #نامردی هم نیست !
😏که حیف است با بر شمردن #نامردی بعضی ها از ارزش رفتار جوانمردانه حضرت سید علی بکاهم !
☝🏼امروز خواستم فقط از #جوانمردی رهبری مظلوم و مقتدر بگویم که حالا حالاها مانده تا او را بشناسیم
🔵والدین گرامی برای فرزندان خود وقت بگذارید ، برای دختران ویژه تر!
🖋استاد سید علیرضا واعظ موسوی
🔸️خانواده های محترم به دخترانتون توجه کنید.
مادر عزیز، با دختر خود با محبت حرف بزنید. حرف ها در مورد مسایل روزمره و مورد علاقه دختر شما باشه. نه اینکه بنشینید و مدام نصیحت کنید!!! نصیحت ها جز افزایش شکاف بین نسلی، ثمر دیگری ندارد!
عشق مادرانه، بزرگترین پشتیبان قلبی دختر است.
#مشاور #مشاوره #دختر #مادر #توجه #حرف_زدن #نصیحت #شکاف_نسلی #عشق_مادرانه #محبت #پشتیبان #علایق #وقت_گذاشتن
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
ماجرای یک #دیدار در #روستای_ایرا؛
#نصیحت #علامه_حسنزاده_آملی به نادر طالبزاده
♦️مهندس نوري آقاي #طالب_زاده را معرفي ميکند و ميگويد که براي حضرت مسيح(ع) سريال ساخته. آقاي طالبزاده هم توضيح ميدهد که براي ساختش از قرآن و انجيل برنابا استفاده کرده. علامه احسنتي ميگويد. مهندس نوري ميگويد "قرار است فيلم شما را هم بسازند!" علامه ميگويد: "نخير، من آدم خطرناکي هستم. اجازه نميدهم!" حرف مهندس نوري هم شوخي بود.
♦️گروه فرهنگی مشرق - پنجشنبه گذشته فرصتي دست داد تا با نادر طالبزاده و جواد رمضاننژاد راهي منطقهاي شويم که بهقول آقاي طالبزاده آب و هوايش ما را هم عارف و فيلسوف و منجم و رياضيدان و فقيه ميکند! روستاي ايرا زادگاه استاد علامه آيتالله حسنزاده آملي است؛ دو هزار و ۱۶۰ متر بالاتر از سطح دريا و دقيقا روبروي جبهه جنوبي دماوند. بين اين روستا و دماوند، دره هراز است.
♦️ايرا را از آن سوي دره هراز -از رينه و آبگرم لاريجان و از فراز ديو سپيد پايدربند- زياد ديده بودم. حالا اولين بار بود که از ايرا، آن سوي دره را ميديدم: رينه و قله دماوند را. سفر، غافلگيرانه بود. از فرصت مسير استفاده ميکنم. سؤالاتم را مرور ميکنم که اگر شد، بپرسم. سعي ميکنم که سؤالاتم بهاندازه کافي مهم باشد! آنقدر مهم که بشود بهخاطرش وقت علامه را گرفت. جلوي خانه علامه که ميرسيم، دو برادر هم منتظر ما ايستادهاند. نامشان يادم نيست. با جواد سلام و عليک ميکنند. يکيشان گلکار خانه علامه در آمل است.
♦️کنار ورودي خانه، اتاقي هست که از بيرون هم در دارد. آرامگاه همسر علامه است که چند سال پيش مرحوم شده. مردم دِه -خانمها بويژه- منتظر فرصتاند که در باز شود و فاتحهاي بخوانند.
♦️منتظريم که در خانه به روي ما باز شود. دوربين آوردهايم تا اگر اجازه دادند، ببريم. چند دقيقه بعد، مهندس نوري -داماد علامه- در را باز ميکند. تا دوربين را ميبيند، از همان دور اشاره ميکند که نه! داماد ديگر علامه، آقاي دکتر باقر لاريجاني است؛ برادر علي و صادق و محمدجواد لاريجاني و رئيس دانشگاه علوم پزشکي تهران. مهندس نوري خودش را وقف علامه کرده. هم بهنوعي منشي ايشان است؛ هم راننده و دست آخر داماد! دو سال پيش هم که اولين بار علامه را در مراسم تشييع آيتالله بهجت ديده بودم، همين مهندس نوري همراه علامه بود و ايشان را آورده بود.
♦️وارد خانه که ميشويم، صفاي خانه ما را ميگيرد؛ صفاي معنوياش مانده. به سمت راست خانه هدايت ميشويم؛ جايي که علامه دم در ورودياش منتظر ماست. "تابستاني آمدهايد! اينجا سرد است." اين، اولين جملهاي است که علامه حسنزاده آملي بعد از سلام به ما ميگويد.
♦️وارد اتاق ميشويم. علامه و آقاي طالبزاده روي صندلي مينشينند. ما ترجيح ميدهيم روي زمين -اما نزديکتر- بنشينيم. از همان لحظه است که صفاي علامه حواس ما را از صفاي بيرون پرت ميکند. به ما که دو زانو نشستهايم، ميگويد راحت بنشينيد. ميگويم راحتيم. ميگويد: حرف گوش کن و چهار زانو بنشين! ميگوييم چشم
♦️شوخيهاي علامه شروع ميشود؛ شوخيهايي که اصلا نگذاشت فضاي ديدار جدي شود و نگذاشت سؤالات مهمام(!) را بپرسم؛ شوخيهايي که قرار نبود قهقهاي بلند کند. اما حتي يک لحظه لبخند را از لب مهمانان برنداشت و از دايره اخلاق هم فراتر نرفت.
♦️ميپرسد: "براي پذيرايي چيزي داريم؟" مهندس نوري ميگويد: "بله، چاي و ميوه و شيريني." ميگويد: "چاي بزرگ بياوريد که زودتر پر شوند!"
♦️از يکيکمان ميپرسد که از کجا آمدهايم و اهل کجاييم. جواد که ميگويد اصالتاً بابلي است، علامه ميگويد: پس همشهري هستيم. ميگويم: آقا، بابليها و آمليها که از قديم باهم مشکل داشتند! ميگويد نه؛ تو ذهنت مشکل دارد که فکر ميکني ما باهم مشکل داريم!
مهندس نوري آقاي طالبزاده را معرفي ميکند و ميگويد که براي حضرت مسيح(ع) سريال ساخته. آقاي طالبزاده هم توضيح ميدهد که براي ساختش از قرآن و انجيل برنابا استفاده کرده. علامه احسنتي ميگويد. مهندس نوري ميگويد "قرار است فيلم شما را هم بسازند!" علامه ميگويد: "نخير، من آدم خطرناکي هستم. اجازه نميدهم!" حرف مهندس نوري هم شوخي بود.
علامه خوشامد ميگويد و ميپرسد: چي شد که گذارتان به اين طرفها افتاد؟! دامادشان به شوخي ميگويد: آقاجون، بيکار بودند! علامه ميگويد "نه، اينطور نيست. از بين اينهمه خانه، چي شد که در اين خانه را زديد!؟ حتما بين ما و شما تجانسي هست."
تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۲
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢