28.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥خانمهای محجبه ،کم حجاب و حتی بی حجاب فرقی نمیکند و یا حتی اقایون این کلیپ را اصلا از دست ندهید.
💥نشر کلیپ با شما 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مداحی
چند روزیه خانومم نمازتو نشسته خوندی...🙂
دل علی روهی سوزوندی😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
مگه یادش میره خاطرات تو کوچه رو...💔🥀
امان از دل حسن🖤
┄┄┅┅┅❅🌱❅┅┅┅┄┄
🔻لطفا با دقت مطالعه کنید
✍نقل شده دو نفر از شیعیان در گذرگاهی از بغداد به مجلس بزرگی رسیدند.
🗯پرسیدند:
این مجلس متعلّق به کیست؟
گفتند:
مجلس درس امام اعظم ابوحنیفه است.
راوی حکایت می گوید:
رفیق من که اسمش فضل بن حسن بود و مردی متعصّب در مذهب شیعه و در عین حال آدمی با اطلاع از مبانی مذهب بود، گفت:
من میروم و با این مرد مباحثه می کنم و تا او را ملزم و مجاب نکنم از این مکان نمیروم.
وارد مجلس شدیم و نشستیم و در یک فرصت مناسب، فضل از جا برخاست و گفت:
من برادری دارم که رافضی است (یعنی شیعه است.) و من هر چه میخواهم به او بفهمانم که ابوبکر بعد از پیامبر ص، افضل امّت و خلیفۀ بر حق بوده است قبول نمی کند و میگوید:
☀️#علیبنابیطالبعلیهالسلام، افضل و خلیفۀ به حق است.
شما یک دلیل قاطعی به من یاد بدهید که به او بفهمانم و او را به راه راست بیاورم.
▫️ابوحنیفه گفت:
به برادرت بگو بهترین و روشن ترین دلیل اینست که پیامبر ص، همواره در میدان های جنگ، آن دو بزرگوار (ابوبکر و عمر) را کنار خود می نشاند و علی را مقابل نیزه و شمشیر دشمن می فرستاد! و این نشان میدهد، که آن دو نفر، محبوب پیامبر بوده اند و چون آن حضرت می خواسته که آنها بعد از خودش جانشین باشند آنها را حفظ میکرد.
و چون علی را دوست نداشت، طردش میکرد و به میدان می فرستاد تا کشته شود و این بهترین دلیل بر افضلیت ابوبکر و عمر است.
فضل گفت:
بله من این را به برادرم میگویم ولی او از قرآن به من جواب میدهد که خداوند فرموده:
«خداوند، مجاهدین را بر قاعدین و نشستگان برتری داده و اجری بزرگ برای آنان آماده است.»
و به حکم این آیه، علی چون مجاهد بوده افضل از ابوبکر و عمر است، که قاعد بوده اند.
▫️ابوحنیفه گفت:
به او بگو از این بهتر میخواهی که ابوبکر و عمر، قبرشان کنار قبر پیامبر ص و چسبیده به قبر آن حضرت است؛ در حالی که قبر علی از قبر پیامبر دور افتاده و در عراق است!
فضل گفت:
بله این را هم به برادرم میگویم، امّا او میگوید:
آن ها غاصبانه در کنار پیامبر اکرم ﷺ علیه وآله، دفن شده اند!
برای این که خداوند فرموده است:
«ای مؤمنان بدون اذن و اجازۀ پیامبر، داخل خانه اش نشوید…»
و میدانیم، که رسول اکرم ﷺ در خانۀ خودش دفن شده و آن دو نفر بدون اذن در خانۀ آن حضرت دفن شده اند و محل دفن ایشان غصبی است.
▫️ابوحنیفه که سخت ناراحت شده بود، تأمّلی کرد و سپس با لحنی تند گفت:
به این برادر خبیثت بگو:
آنها غاصبانه در خانه ی پیامبر دفن نشده اند! بلکه عایشه و حفصه که دختران آن دو بزرگوار و همسران پیامبر بودند و از وی مهریه طلبکار بودند، پدران شان را در مهریه ی خودشان دفن کردند!
فضل گفت:
بله من این مطلب را هم به برادرم گفته ام ولی او باز آیه ای برای من میخواند و میگوید:
پیامبر ص به همسرانش بدهکار نبوده است.
برای اینکه خداوند فرموده است:
«ای پیامبر ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم»
طبق این آیه، پیامبر مهریۀ زن هایش را داده بود و وقتی که از دنیا رفت به زن هایش بدهکار نبوده است.
▫️ابوحنیفه اندکی تأمّل کرد و گفت:
به این برادرت بگو درست است که همسران پیامبر ﷺ مهریّه طلبکار نبوده اند، اما سهم الارث که از ما تَرَک پیامبر ص داشته اند و ماتَرَک (یعنی آنچه پیامبر بعد از مرگش از خود باقی گذاشت.) نیز همین خانه اش بود و شرعاً سهمی هم از آن خانه به همسرانش میرسد و چون عایشه و حفصه وارث پیامبر بوده اند، پدران شان را در سهم الارث خودشان دفن کرده اند و بنابراین، غصبی در کار نبوده است!
فضل گفت:
بله من این را هم به برادرم گفته ام ولی او میگوید:
شما مگر نمیگویید:
پیامبر ارث نمیگذارد و حدیث نقل میکنید که پیامبر ص فرمود:
«ما پیامبران اصلاً ارث نمیگذاریم و هر چه از ما باقی مانده، صدقه است.»
پس عایشه و حفصه سهم الارث نداشتهاند، به همان دلیلی که حضرت فاطمه س از فدک محروم شدند و گفتند:
پیامبر ارث نمی گذارد، آن دو همسر نیز نباید ارث ببرند.
آیا دختر از پدر ارث نمی برد، اما همسر از شوهر ارث میبرد؟
حالا بر فرض بپذیریم که آنها سهم الارث داشته اند، مگر نه اینست که میّت اگر فرزند داشته باشد، سهم الارث زوجه اش یک هشتم ماتَرَک می شود، در این جا تمام ماتَرَک که یک حجره (اتاق) بوده، وقتی تقسیم بر ٨ شود، یک قسمت از آن ۸ قسمت تقسیم می شود، میان همسران پیامبر، که ۹ نفر بوده اند! و در نتیجه، سهم هر یک از عایشه و حفصه، به قدر یک وجب هم نمیشود!
پس چگونه آن ۲ هیکل بزرگ، در یک وجب زمین جا شده اند؟!
🔸سخن به اینجا که رسید، ابوحنیفه از کوره در رفت و با لحنی خشم آلود، فریاد کشید:
این مرد را بیرون کنید!
این خودش رافضی است و قطعاً برادر هم ندارد.
🔴به عشق مولا نشر بدید
🔆مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
زهرا
تو میروی و...
😭💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این خانمها در دنیا با کلاس ترین ،مدرن ترین ،به روز ترین و با شخصیت ترین خانمها هستند .
✅بفرست برای رفیق چادریت تا افتخار کنه به خودش ☺️
#حجاب
ایستادم به نوک پنجهی پا اما حیف..
دستش از روی سرم رد شدُ بر مادر خورد..💔
#غریب_مادر_حسن ❤️🩹
28.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_مداحی
اتقد غم مردمو خوردی ای مادر غمخوار 😢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
راه را گم کرده ام
میشود برایم مادری کنی..؟🥺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
اگه چند روز دیگه می موندی ۱۹سالت میشد عزیزم... 😭
میتوانید نَخوانید❌
امروز صبح
حس و حال عجیبی داشتم
تک و تنها نشسته بودم روی صندلیام، ته ته کلاس
ظاهرا حواسم پی درس بود و باطناً، انگار کسی قلبم را در مشتش گرفته بود و میفشرد.
نمیدانستم چرا ولی بی دلیل دلتنگ بودم. شده بودم مانند جوجه کبوتری که گربه وحشی ولگرد، مادرش را از او ربوده بود و او در فراق مادر عزیزش بال بال میزد.
اواخر زنگ ریاضی، آرام به تمرین های حل نشده دفتر ریاضیام زل زده بودم. اصلا نفهمیدم که دبیر ریاضی کی آمدند بالای سرم. نگاه مهربانشان اولین چیزی بود که احساس کردم. با لبخند مصنوعی پاسخ نگاهشان را دادم. با آرامش پرسیدند:
_ چیزی شده؟ چرا تنهایی؟
و من با حالتی که تماما دروغگوییام را آشکار کردهبود، پاسخ دادم:
_نه خانم...این حرفیه، خیالتون راحت چیز خواستی نیست...
دبیر ریاضی چندبار سوالشان را تکرار کردند و پاسخ من، همان پاسخ تکراری و مسخره بود
وقتی دیدند که حرفی از لای لبهای من درز پیدا نمیکند، اشارهای به دفترم کردند و گفتند:
_بنویس
و من دوباره خیره اعداد دفترم شدم. حتی عدد های بازیگوش هم دلشان به حالِ زارم سوخته بود و ساکت و آرام نشسته بودند پای درد و دلم.
در دل برایشان روضه میخواندم و با جوهر آبی خودکار، برایشان اشک میکشیدم.
زنگ که خورد. با احتیاط از جا بلند شدم و به سالن مدرسه رفتم. تازه داشتم اندکی از فکر و خیالهای دردناکم دور میشدم که با یاد آوری سوال دبیر ریاضیام، قلبم چنان تیری کشید که در جا میخکوب شدم.
*
زنگ های تفریح، طول و عرض مدرسه را بی دلیل طی میکردم؛ منتظر بودم کسی چیزی به من بگوید، ولی انگار این خواسته خیلی بزرگی بود. خیلیها حتی جواب حرف که هیچ، سلامم را هم نمیدادند.
برخی مرا میراندند و برخی دیگر، بود و نبودم برایشان فرقی نداشت. دیگر بمانند آنهایی که زخم زبانها و نگاههای ترحم آمیزشان، نمک میپاشید روی زخم عمیق وجودم.
احساس میکردم با همه آدمهای مدرسه غربیهام. انگار که من، از کره دیگری آمدهام و دارم بدون اجازه اکسیژن سیارهشان را مصرف میکنم.
قطرات اشک داشتند برای چکیدن بر پرده چشمانم حمله میکردند و من، لجبازانه جلویشان قد علم کرده بودم با اینکه میدانستم حریفشان نمیشوم. سعی داشتم به زور به خودم بِقَبولانم که اشکهایم ممکن است کسی را نگران و ناراحت کند؛ چه کسیاش را نمیدانستم دیگر...
دنبال شانهای امن میگشتم، اما انگار کوه محکم زندگیام فرو ریخته بود...
بی پناه شده بودم انگار...
*
اما حالا
در تاریکی خانه کز کردم گوشهای دنج و به احساس امروزم فکر میکنم. خاطرات صبح، مثل خواب دردناکی از جلوی چشمانم عبور میکنند. تازه دارم میفهمم که امروز بر دل و جانم چه گذشته.
امروز، اندکی، تنها اندکی غربت کشیده بودم که آن هم، برخیاش واقعی بود و برخیاش خداکند توهم بوده باشد.
اما صبر کنید
روضه تازه از اینجا شروع میشود:
از این پس امیرالمونین، نه در یک مدرسه چهارصد نفری، بلکه در یک مدینه غریب میشود.
از این به بعد، علی میماند و زخم زبانها.
علی میماند و نگاه های پر از ترحم چند آدم به ظاهر دوست.
علی میماند و تنهایی...
دیگر کسی نیست که جواب سلام علی را بدهد.
دیگر کسی نیست که به حرف دلش گوش کند.
دیگر کسی نیست که حال بدش را درک کند.
دیگر کسی نیست که تسلای دلش باشد.
دیگر کسی نیست که موهای زینبجانش را شانه کند.
دیگر کسی نیست که مراقب حسنجانش باشد.
دیگر کسی نیست که نگذارد حسینجانش تشنه بماند.
دیگر نیست همدمی که درکش کند و ترکش نکند.
دیگر نیست کسی که پاک کند اشکهای مردانهاش را.
دیگر
دیگر
دیگر...
شاید بگویید خب این چه ربطی داشت به داستان و روزمرگی مسخرهات!
ولی میدانید؛ احساس میکنم غربت امروزم بی دلیل نبوده است، شاید، فقط شاید قرار بود امروز قطرهای، فقط قطرهای، از اقیانوس پر از دردِ دنیایِ بدونِ فاطمهِ علی را تجربه کنم.
اینهمه بر درد و بلای مادرمان فاطمه گریستیم باز هم کم است، اما گاهی فراموش میکنیم که علی بی فاطمه چه میکشد...
شاید دل من،امروز برای فاطمه علی گرفته بود...
*
یعنی علی، بین آنهمه به ظاهر مسلمان و شیعه، آنقدر غریب و بی پناه بود که به چاه پناه ببرد؟
ای وای از ما که امام زمانمان طرد شده و به بیابان پناه برده است.
درس فاطمیه همین است، امیرالمونینِ زمانه مبادا تنها و غریب بماند...
#فاطمیه
#خاطرهای_از_من
@an_soye_khakrizha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_مداحی
تصاویر هوش مصنوعی از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها😭😭
تا سرفه میکنم بدنـم درد میکند
زینب مرا نبوس، بدنم درد میکند
از من نخواه باتو کنم درد دل علـی
تاحرف میزنم بدنم درد میکند علـی
انا لله و انا الیه راجعون💔
امروز و امشب بلند گریه کنید
بزارید همه عالم بدونن مادر ما جوون از دنیا رفته😭
التماس دعا😥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_انگیزشی ✅
بالا پائین شدن های مکرر درزندگی که ماازش ناراحت میشیم
باعثه سرعت ورشدمون میشه که ازش خبرنداریم
هرچی پائین ترسقوط کنی محکم ترمیری بالا
🖇 #تلنگر 🌱
اِ؎ اِنـــــسآنـــــ ؛
یــــٰـادت بٰاشد۔۔!
أگر وٰارد دوزَخ شُد؎،
أز" تَلخـــے ؏َـــــذاب"
بِہ خـــُـᰔـدا شِڪآیـــــت نَڪن۔۔!⛔️
اینهَمـــــآن ؛
" شــیرینے گُنـــــٰاهے"
أستڪہ دَردنیـــ❀ــآ،
أزآن لــِـــذّتمےبُرد؎ ..!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
بنظر شما مهاجران ایرانی ازمهاجرت راضی هستن..؟ 🤔