اَنار نیوز🎙
#طرح_تحول وضعیت گروههای #طرح_تحول تا به این لحظه👇 1⃣ژانر فانتزی، ماجراجویی، تاریخی. (2 عضو دارد✅)
#مصاحبه🎙
♨️مصاحبه با سرکار خانوم 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼♡ سرگروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی، یکی از گروههای #طرح_تحول را در ادامه میخوانید👇🍃
🔵سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمیگردونه یا نه؟!
🔴سلام. بنظرم طرح خیلی خیلی خوبیه! و واقعا فکر بکری بود. اینکه بخوام بگم ایا باغانار مثل قبل میشه یا نه رو اللهاعلم ولی قطعا کمی از اون انحراف مسیر خارج میشه و بیشتر تو فضای نوشتن قرار میگیره و رسالت خودش رو ادا میکنه.
🔵چی شد که سرگروه شدید و تا الان چقدر از کار جلو رفته و آیا از این روند راضی هستید؟!
🔴اولش کمی حس استیصال داشتم که بخوام این مسئولیت و قبول کنم. نیمی از وجودم میگفت قبول نکنم و نیمی دیگر میگفت میتونم توش موفق باشم و اون درسها و مطالبی که تو این مدتی که در باغ بودم رو یادگرفتم؛ با بقیه در اشتراک بزارم.
پس دلم و زدم به دریا و سرگروه شدم. ماشاءالله هم تعداد اعضا حد نصابه هم اعضای فعال و دغدغه مندی هستن. روند گروه اینطوریه که هر دو روز یکبار حالا یک جلسه آموزش داریم و بعد تمدین مرتبط در گروه ارسال میشه و اعضا تا زمان معینی تمرینات و در گروه بارگذاری میکنن. خدارو شکر اعضا تمرینات رو سر فرصت ارسال میکنن و خیلی منظبت هستن. هم اینکه سعی کردیم بیشتر آموزشات رو درحین نقد روی متون اعضا پیدا کنیم اینطوری بیشتر براشون جا میافته که منظور چیه. انشاءالله که بتونیم یک داستان خوبی رو تحویل بدیم. یک نکته دیگه؛ فعلا داریم مقدمات چالش کتابخوانی رو توی گروه فراهم میکنیم که اصل دیگه نویسندگی که مطالعه کتابه هم انجام بشه.
🔵از سوابق کار گروهیتون بگید و اینکه مزایا و معایب کار گروهی چیه؟! هم به عنوان سرگروه، هم به عنوان عضو عادی گروه.
🔴حقیقتا یادم نمیاد. حداقلش اینه که توی نویسندگی گروهی، هرکدوم از اعضا یک انگیزهای دارن برای به پایان رسوندن طرح. حالا اون صمیمیتی که تشکیل میشه به کنار.
و یک مزیت دیگهای که این طرح داره اینه که شاید توی گروه به اون بزرگی فرد نتونه به خوبی دیدی بشه اما تو گروههای چند نفره بیشتر میتونه اون استعداد نهفته خودش رو بیدار کنه و دیده بشه. البته اون صمیمیتی که بوجود میاد به کنار.
🔵اگه به کسانی که هنوز تردید دارن که توی این طرح شرکت کنن یا نه، چی میگید و چهجوری قانعشون میکنید؟!
🔴ترس رو کنار بزارن. گروهی نوشتن جه بسا آسونتر از نوشتن فردیه. وقتی گاهی وسط نوشتن گیر میکنید؛ همین که کسی یا کسانی باشن که اون گره رو باز کنن خودش خیلی حرفه. اینکه میتونید در کنار همدیگه ایراد نوشتنتون رو راحت پیدا کنید؛ خیلی باعث رشد و پیشرفت میشه. فوق اینکه قلم خوبی نداشته باشن؛ اینه که تو ایده پردازی میتونن کمک کنن و درکل این فرصت و از خودشون دریغ نکنن؛ شاید دیگه پیش نیاد.
🔵و در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
🔴من دقیقا ۲۳ شهریور ۹۹ بود که یک پیام دعوت از یه اساتید باغ برام ارسال شد. برام جالب اومد و عضو گروه شدم، مثل الان اعضا اینقدر زیاد نبودن. کلا دو روز گذشته بود از تشکیل گروه. تازه عضوگیری شروع شده بود. چون تعداد کم بود و گروه هم پر از استاد و اعضا کم بودن. متنت و که میفرستادی خیلی دیده میشد. استاد ارمین، لطافت، ابراهیمی، حیدر جهان کهن و ...و کلی استاد دیگه که پشت سر هم عضو میشدن. اولین متنم و فرستادم و بازخورد خوبی گرفتم و اساتید حسی که تو متنم بود و تحسین کردن. منم تشویق شدم که وارد این عرصه بشم. دومین تمرینی که انجام دادم مربوط بود به یک مرد خشمگین را توصیف کنید. از اونجایی که اون موقع رمان زرد زیاد میخوندم. ریاکشن اعضا شد یا خدای باغ انار! دو سه هفته گذشت حوصلم سر رفت لف دادم(ایموجی خنده با شرم) یک ماه گذشت. دو ماه گذشت از لف دادنم. تو یکی از کانالای ایتا (نون و القلم) رمان تاریکخانه خانم شقایق آزره رو میخوندم. ایشون گفتن میخوان یه کلاس بزارن و هنرجو تربیت کنن منم خوشحال شدم و درخواست عضویت دادم. که یکهو دیدم بلههه. گروهشون زیر نظر باغ اناره. حس کردم خدا یه جوری به لطایف و الحیلی من و میخواست بکشونه تو این گروه. عضو شدم یکم موندیم استاد آزره گفتن فرصت نمیکنن ادامه بدن و ما بار و بندیلمون و بستیم و عضو گروه استاد ایرجی شدیم. یکم موندیم استاد ایرجیام کم به گروه سر میزدن منم از اونجایی که تعریف استاد موسوی و شنیده بودم و شاگرداشون اکثرا به یه جایی رسیدن به لفظی سمپاد گروه ها بودن، منم درخواست عضویت تو اون گروه و دادم و رسیدم به اینجایی که هستم.
🔵خیلی ممنون از اینکه وقت گذاشتید. براتون آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم.
🔴ممنون و همچنین.
💢مصاحبهگر: اَحَف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اَنار نیوز🎙
#مصاحبه🎙 ♨️مصاحبه با سرکار خانوم 𝓱𝓪𝓭𝓲𝓼♡ سرگروه ژانر جنایی، معمایی، امنیتی، یکی از گروههای #طرح_تحو
#مصاحبه🎙
♨️مصاحبه با سرکار خانوم •𝑟𝑒𝑦ℎ𝑎𝑛• سرگروه ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی، یکی از گروههای #طرح_تحول را در ادامه میخوانید👇🍃
🟢سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمیگردونه یا نه؟!
🟡به نام خدا. سلام و خداقوت خدمت شما و همه دست اندر کاران این طرح فوقالعاده. امیدوارم حال شماهم خوب باشه. باید خدمتتون عرض کنم که اونچه رو که من از طرح تحول فهمیدم به معنای واقعی کلمه اگر به اون بها داده بشه هم مارو به رشد میرسونه و هم باعث مهارت ورزی میشه و این خودش یک چالشه که باعث میشه ما به مهارت برسیم. بله بنظر من طرح تحول مقدمه بسیار خوبیست برای اینکه شور و اشتیاق رو کم کم به باغ برگردونه.
🟢چی شد که سرگروه شدید و تا الان چقدر از کار جلو رفته؟!
🟡راستش جناب مهندس که هم عضو اجرایی و هم ناظر هستن، در گروه ها پیشنهاد دادن در گروه کوچک ترین فرد هر کسی که هست سر گروه بشه تا بزرگان و اساتید گروه به سرگروه مشاوره که میدن باعث رشد هم بزرگواران و هم سرگروه بشه چون ضمن اینکه قلم قرار هست رشد کنه از بُعد فرهنگی و اجتماعی و... نیز رشد حاصل بشه و بعد اینکه همه عزیزان سنشون رو فرمودن معلوم شد من کوچولو ترین فرد اون جمع هستم و اینگونه گشت که سرگروه شدم. البته با موافقت تمام بزرگواران. تا الان خداروشکر پیشرفت خوبی داشتیم. بزرگواران خیلی زحمت میکشن تا یه کار فوق العاده در موعد مقرر ارائه بدیم.
🟢از سوابق کار گروهیتون بگید و اینکه مزایا و معایب کار گروهی چیه؟! هم به عنوان سرگروه، هم به عنوان عضو عادی گروه.
🟡بنده قبل از اینکه در طرح تحول شرکت کنم، در گروه محرم ۱۴۰۳ شرکت کردم و در کنار عزیزان کار بسیار جذابی رو شروع کردیم و خوشحالم از اینکه همراه دوستان هستم و حتما منتظر قسمت های بعدی داستان باشید. از مزایای کار گروهی بخوام بگم یکیش اینکه واقعا انسان رشد پیدا میکنه یعنی هم تواضع هم ادب هم انتقاد پذیری و... رو یاد میگیره. و یکی از معایب کار رو بخوام براتون بگم اینه که دیر و زود برنامه ها اتفاق می افته یعنی گاهی وقتا سر زمانی که کار باید ارسال بشه ارسال نمیشه و فکر میکنم گاها ازون دغدغه کاسته میشه و شور و اشتیاق خودش رو از دست میده.
🟢اگه به کسانی که هنوز تردید دارن که توی این طرح شرکت کنن یا نه، چی میگید و چهجوری قانعشون میکنید؟!
🟡من به عنوان یک فرد که دارم در این طرح شرکت میکنم چه به عنوان یک فرد عادی و چه سرگروه به این نتیجه رسیدم در طرح تحول با چالش هایی که داره برگزار میشه میتونیم به رشد و مهارت قابل توجهی دست پیدا کنیم. اگر میخوایم رشد کنیم باید دچار چالش بشیم و این طرح اون چالش رو ایجاد کرده و باعث رشد میشه و این رشد یعنی محک خوردن قلم ، خوب نوشتن و...
🟢در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
🟡ریحانه هستم یک بذر کوچک در باغ. محصل هستم و در رشته معارف تحصیل میکنم. حدود دو یا سه سالی هست وارد باغ شدم اما زیر آبی بودم اما الان حدود یه ساله که اومدم روی آب و نویسندگی رو تا حدودی به صورت جدی از راهنمایی آغاز کردم.
🟢خیلی ممنون از اینکه وقت گذاشتید. براتون آرزوی موفقیت و سلامتی میکنم.
🟡خواهش میکنم ، همچنین.
💢مصاحبهگر: اَحَف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
♨️مصاحبه با سرکار خانوم سراب.میم، یکی از نویسندگان ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی مربوط به #طرح_تحول را در ادامه میخوانید👇🍃
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اَنار نیوز🎙
#مصاحبه🎙 ♨️مصاحبه با سرکار خانوم سراب.میم، یکی از نویسندگان ژانر مذهبی، خانوادگی، اجتماعی مربوط به
#مصاحبه🎙
⚪️سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمیگردونه یا نه؟!
⚫️سلام خدمت دوستان. ان شاءالله بهره کافی رو از ایام عزاداری اهلبیت برده باشید. به طور کلی طرح و برنامهای خوبیه. ولی همیشه یه طرح و برنامه خوب نمیتونه ما رو به مقصود برسونه اگه همکاری لازم رو با هم نداشته باشیم. امیدوارم کنار همدیگه بتونیم کارهای خوبی تولید کنیم. ان شاءالله بقیه دوستان بزرگوار هم بیان و یاری برسونن.
⚪️دربارهی داستان باند پرواز که قراره از اربعین حسینی پخش بشه، برامون بگید. از کِی شروع شد و تا الان چقدر از کار پیش رفته و آیا نگارشش تموم شده یا نه؟!
⚫️همون روزهای اولی که گروه ایجاد شد و دور هم جمع شدیم، ایده های خام ارائه شد و چون قرار بود اولین پخش داستان با گروه مذهبی، اجتماعی و خانوادگی باشه. سعی کردیم خیلی سریع به توافق برسیم و ایده و پیرنگ اولیه رو سرو سامان بدیم.
⚪️چهجوری این داستان نوشته شده؟! چند نفر توی این کار دخیل بودن و اینکه اگه میشه، خلاصهای از این داستان رو برامون بگید.
⚫️بعد از اینکه پیرنگ رو قطعی کردیم، قرار گروه بر این شد هر کس یه گوشه از کار رو دست بگیره و بنویسه و به خاطر اینکه قلم ها یک دست بشه، آخر کار یه نفر کار ویرایش و ویراست رو برعهده بگیره. ۷ نفر توی کار سهم داشتند و درباره خلاصه...داستان درباره پسری هست که بخاطر قولی که داده وارد یه سفر میشه که زندگیش رو تغییر میده.
⚪️نقش شما توی این داستان چیه و اینکه از تجربهها و مزایا و معایب کار و نوشتن داستان گروهی برامون بگید. اینکه در کل گروهی نویسی خوبه یا نه؟!
⚫️نقشی توی خود داستان نداشتم...ولی توی نوشتنش نقش داشتم. مرتب کردن پیرنگ و نوشتن یه بخش کوچیک از داستان به عهده من بود که امیدوارم هم دوستان همگروهی هم خوانندههای محترم راضی باشن. خب من قبلا هم تجربه گروهی نویسی داشتم. مزیت اصلیش اینه که میشه نقض های یکدیگر رو کامل کنیم. مثلا یکی ایدههای خوبی داره و دیگری پیرنگ ها و دیالوگهای خوبی مینویسه که شاید بقیه نتواند مثل اون بنویسند. عیبی هم که داره اینه گاهی ممکنه نظرمون با نظر گروه یکسان نشه و یکمی اختلاف پیش بیاد. ولی اختلافاتش هم بعدا خاطره میشه و از دلش یه داستان دیگه خارج میشه.
⚪️در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
⚫️در حال حاضر طلبه سطح ۲ حوزه علمیه خراسان هستم. کارشناسی علوم قرآن و حدیث خوندم. ۱۵ ساله بودم که نوشتن رو شروع کردم الان تقریبا ۱۱ ساله... و همون سال اول تأسیس باغ انار به این مجموعه پیوستم.
انجمن های دیگه هم عضو بودم ولی چون افکارم باهاشون درتضاد بود. نمیتونستم دووم بیارم و احساس تعلق خاصی به این انجمن نویسندگی دارم. وهیچ وقت فکر نکردم که گروه ترک کنم. و امیدوارم با یاری خدا، رمان های خوب و دل اهل بیت شاد کن از نویسندگان این گروه بخونم.
⚪️خیلی ممنون از اینکه وقتتون رو برای این مصاحبه گذاشتید.
💢مصاحبهگر: اَحَف✍
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اَنار نیوز🎙
#اطلاع_رسانی💢 #طرح_تحول💥 داستان باند پرواز به پایان رسید✅ داستان #باند_پرواز که اولین اثر #طرح_تحو
#مصاحبه🎙
🟣سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برمیگردونه یا نه؟!
🟠سلام و احترام متشکرم. بعد از این مدت رکودی که در باغ بود به نظرم تکون خوبی به فعالیت ها میده و باعث تولیدات داستانی بیشتری میشه. از قبل نمی دونم منظورتون دقیقا چه زمانی هست. اما ان شاالله فعالیت های طرح تحول پایدار باشه و داستان های خوبی نوشته بشه.
🟣دربارهی داستان باند پرواز برامون بگید. قصهی اصلی این داستان چی بود و چی رو میخواستید توی داستان نشون بدید؟!
🟠قصه ی اصلی، در مورد نوجوان پولدار و کم اعتقادی بود که تقریبا به اجبار خانواده و رودربایستی از معلمش در مسیر پیاده روی اربعین قرار می گیره و با اتفاقاتی که براش می افته، پاسخ بعضی شبهات و سوالات ذهنی اش رو در این مسیر می گیره. یکی از اهداف این داستان، نشون دادن حال و هوا، زیبایی های مشایه و ارادت مردم عراق به زوار امام حسین (ع) بود.
🟣چهجوری این داستان نوشته شد؟! چند نفر توی این کار دخیل بودن و چقدر زمان برد نوشتن این داستان؟!
🟠این داستان هفت نویسنده داشت.
مراحل داستان نویسی: در مرحله اول، پیرنگ اصلی داستان توسط یکی از اعضا نوشته شد. مرحله دوم، پیرنگ قسمت بندی شد. مرحله سوم، هر کدوم از اعضا هر تعداد قسمتی که تونستن بنویسن رو تقبل کردن و به این صورت متن اولیه داستان آماده شد. مرحله چهارم، ویرایش نهایی رو یکی از اعضا انجام میداد و باقی دوستان نظراتشون رو در مورد متن عنوان می کردن. و بعد از ویرایش چند باره، متن نهایی به همراه تزیینات هر قسمت آماده میشد. اولین پیشنهاد ها برای طرح اولیه ی داستان از هشت مرداد در گروه داده شد و کار ویرایش قسمت پایانی داستان تا همین امشب، یعنی ۱۸ شهریور ادامه داشت و روز پایانی نگارش داستان بود.
🟣بازخوردهای داستان چطور بود و آیا مطابق انتظار بود یا نه؟! و اینکه لطفاً از شیرینی و سختیهای کار و نوشتن گروهی هم برامون بگید و نقش شما توی آماده کردن این داستان چی بود و آیا رشدی صورت گرفت؟!
🟠حقیقتا به اول کار خیلی به فکر بازخورد ها نبودم و از اینکه در یک جمع بتونم با همفکری دیگران داستانی رو بنویسم برام خوشایند بود.
اما بعد از انتشار هم الحمدلله بازخورد هایی رو چه به صورت تعریف از کار، انتقاد و پیشنهاد دریافت کردیم. در بین بازخورد ها، بعضاً سوالات خوبی از روند داستان پرسیده میشد که ممکن بود از چشم نویسنده ها پنهان مونده باشه یا چون خودمون یک سری چیز ها برامون حل شده بود در متن نیاورده بودیم و سعی میشد در قسمت های بعدی به پاسخش اشاره بشه.
سوال جالبی هست. خیلی وقت ها که برای سریالی می دیدم که دو یا چند نویسنده داره، با خودم فکر می کردم این ها چه طور با هم کنار میان در نوشتن. اما این تجربه، آموزه های جالبی رو برام داشت. اینکه یک جاهایی از نظر خودت باید کوتاه بیای. یک جاهایی نظرت در کار اعمال میشه و احساس رضایت می کنی از نظرت و یک جاهایی هم فکر دیگران به کمک قلمت میاد و اون رو تکمیل می کنه. گاهی هم وقت نداری یک قسمت رو بنویسی یا ویرایش بزنی که در این صورت، افراد دیگه ای هستن که کار روی زمین نمونه. کلا به نظرم نویسندگی به صورت گروهی، محاسن بیشتری داره نسبت به معایبش. این نظر شخصی منه نه اینکه لزوما اتفاقی در گروه ما افتاده باشه. و اون نظر اینه که شاید خوب باشه، شخصی به عنوان سرگروه با تجربه، در بعضی جاها که اختلاف نظر پیش میاد، نظر نهایی رو بده که کسی ناراحت نشه. شاید کارگردان های فیلمنامه های دارای چند نویسنده هم همین مسئولیت رو داشته باشن!
نقش من: دو قسمت از متن اولیه داستان رو نوشتم و در ویرایش قسمت های دیگه هم تا جایی که تونستم کمک کردم.
در مورد رشد، نمی تونم کاملا رد کنم یا تایید کنم. اما بدیهیه هر چقدر بیشتر بنویسم رشد بیشتری صورت می گیره.
🟣در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
و اگه بخوایید توی یه جمله، #طرح_تحول رو به بقیه معرفی کنید، چی میگید؟!
🟠دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه و معلم هستم. تاریخ ورود به باغ انار رو نمی دونم اما اولین کلاسی که در باغ شرکت کردم، کلاس خانم صادقی(هیام)، کوچه انار، بود.
طرح تحول: تجربه ی هم نویسی با نویسنده های دیگه.
💢مصاحبهگر: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
🔸سلام و عرض ادب. امیدوارم حالتون خوب باشه. قبل از هرچیز بگید که آیا این داستان بالاخره کامل نوشته شد و دیگه شاهد توقف پخشش نیستیم؟!
🔹سلام و برگ و همچنین. بله. خیالتون راحت. بالاخره نگارش کل داستان تموم شد و انشاءالله این بار دیگه تا آخرش داستان پخش و به اتمام میرسه.
🔸خب خداروشکر. دوبار تا الان وقفه افتاده توی داستان. میشه زمان این دو وقفه و همچنین دلیلش رو بگید؟!
🔹خب اولین بار داستان نوروز 1402 پخش شد و تا اردیبهشت هم ادامه داشت. اما به دلیل نگارش نصفه و نیمهی اون، از اواسط اردیبهشت بود دیگه قسمتی نداشتیم که پخش کنیم. این نداشتن تا زمستون ادامه داشت و اونجا تصمیم گرفتیم که ادامش رو بنویسیم و از نوروز 1403، دوباره از اول داستان رو پخش کنیم. این کارم انجام شد و تا شهادت رئیس جمهور هم پخش کردیم. ولی از اون شب به بعد دیگه قسمتی پخش نکردیم. چون هم عزای عمومی بود، هم استقبال اعضا خیلی کم شده بود و دیگه دل و دماغی نداشتیم. از طرفی هم قسمتای کمی در اختیار داشتیم و دیگه نخواستیم دوباره پخش کنیم و بعد بگیم باز قسمتامون تموم شد. واسه همین دیگه پخشش رو متوقف کردیم و تا همین یکی دو ماه پیش هم خبری از ادامش نبود.
🔸و دوباره نگارشش رو شروع کردید برای بار سوم. درسته؟!
🔹بله. از مرداد ماه بود که خودم تنهایی، سعی کردم ادامهاش رو بنویسم و هروقت که تموم شد، پخش مجددش رو شروع کنم. به خودم گفتم مرگ یه بار، شیون هم یه بار. باید این بارم تمومش کنم و این بارِ سنگین رو از روی دوشم بردارم که خب خداروشکر بالاخره موفق شدم.
🔸این یعنی الان نگارش داستان تموم شده و آمادهی پخشه. درسته؟! و اینکه نحوهی پخش چهجوریه؟! دوباره از اول یا ادامهی داستان؟! شبی چند قسمته و ممنون میشم توضیحاتی راجع به این قضایا بدید.
🔹بله. خداروشکر نگارش داستان امشب تموم شد و فقط کارای ویراستاری و تدوینش مونده که اونم انجام میشه. تا الان 87 قسمت پخش شده و از فرداشب ادامش پخش میشه. با این تفاوت که قبلاً به خاطر کمبود قسمت، شبی یه قسمت پخش میشد؛ ولی الان چون داستان حاضره و کنداکتور باغ هم از داستانای #طرح_تحول پر شده، از فرداشب شبی دو قسمت پخش خواهد شد. یعنی فرداشب قسمتهای 87 و 88 پخش میشه و همینجور هرشب دو قسمت ادامه پیدا میکنه تا به انتها برسه.
🔸کلاً این داستان چند قسمته و با این وضعیت، خلاصهای از داستان رو تا اونجایی که پخش شده بگید تا مخاطبین در جریان داستان قرار بگیرن.
🔹خب ببینید همینطور که گفتم، این داستان هنوز کامل تدوین نشده و مشخص نیست دقیقاً چند قسمته. ولی خب اگه حدودی بگم، شاید به 140 یا حتی 150 قسمت هم برسه که با توجه به دوقسمت دوقسمت پخش شدنش، شاید حدوداً یک ماه پخشش طول بکشه. خلاصهی این داستانم تا اینجا این بوده که عمران و یاد، اصلاً نمرده بودن و با ماجراهایی به باغ برمیگردن. البته یاد دچار فراموشی شده و همچنین به اتهام حمل مواد مخدر، تحت تعقیبه. اعضا تلاش میکنن که اول حافظهی یاد رو برگردونن. بعدشم مسببین اصلی اتفاقاتی که واسه عمران و یاد افتاد رو پیدا کنن و یک جورایی انتقام بگیرن. در کنارش اتفاقات فرعی مثل زایمان بانو شبنم، عاشق شدن رجینا به همجنس، سربازی احف و...هم پیگیری میشه.
🔸توی بازهی دوم پخش، قرعهکشی برای مخاطبین هم میذاشتید. آیا اون روند همچنان ادامه داره یا متوقف میشه؟!
🔹بله. قرعهکشی همچنان ادامه داره و پیگیری میشه و اعضا میتونن با خوندن داستان و دادن نظرات، انتقادات و پیشنهادات، هم ما رو کمک کنن، هم یه شانسی برای خودشون جمع کنن و توی قرعهکشیهای هفتگی و ماهانهی ما شرکت کنن. همچنین شانسهای اعضا از قبل سرجاشه و میتونن با نظر دادن، اونا رو افزایش بدن.
🔸ممنون از شما. اگر حرفی مونده، بفرمایید.
🔹حرفی نیست. امیدوارم اعضا از ادامهی داستان راضی باشن و بخونن و نظر بدن. همچنین مطمئن باشن که سوپرایزهایی در ادامهی داستان براشون داریم که شاید حتی فکرش رو هم نکنن. انشاءالله دوستان از شوخیهایی که باهاشون توی داستان شده هم ناراحت نشن و ما رو ببخشن. هم از این بابت و هم از اینکه بارها داستان متوقف شده و ما اونا رو منتظر گذاشتیم. موفق باشید و یا حق🌹
💢مصاحبه کننده و شونده: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWS 🎙
#مصاحبه🎙
🟢سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. لطفاً دربارهی داستان باغنار2 برامون بگید. قصهی اصلی این داستان چیه و ایدهی اولیهش رو چه کسی داد و آیا اینجور داستانا که مختص به قشر خاصی از خوانندگانه، نوشتنش سخته و اصلاً میارزه یا نه؟!
🟡سلام به شما و همه دنبال کنندگان باغنار و کسایی که این مصاحبه رو میخونن. همونطور که میدونید باغنار2 ادامه داستان باغنار1 هست که توسط جناب فرخ و خانمها شبنم و دخترمحی نوشته شد و فکر میکنم سال 1400 بود که به صورت آنلاین منتشر شد. ایده اصلی باغنار2 هم توسط خود جناب فرخ مطرح شد که ماجراهای باغ بعد از مرگ مشکوک استاد واقفی یاد رو پیگیری میکنه.
در ابتدا جناب فرخ، خانمها شبنم، بهرامی و دخترمحی تیم نویسندگان رو تشکیل دادن، فکر میکنم سال 1401 بود، بعد من به این تیم اضافه شدم و خانم ساداتی(دخترمحی) بنا به دلایلی از همکاری معذور شدن. من فکر نمیکنم هیچ داستانی رو بشه به قشر خاصی از خواننده محدود کرد. اتفاقا این هنر نویسنده هست که هرچند موضوع داستان خاص و محدود به عدهای خاص باشه، مخاطب بیشتری جذب کنه.
🟢چهجوری این داستان نوشته شد؟! چند نفر توی این کار دخیل بودن و چقدر زمان برد نوشتن این داستان؟! همچنین در مورد وقفههای داستان هم اگه میشه، توضیحی بدید.
🟡پیرنگ توسط جناب فرخ نوشته شد و هرکدوم ما بخشی از اون رو مینوشتیم و داخل گروه ارسال میکردیم و توسط جناب احف تدوین و ویرایش میشد. درمورد وقفههایی که باعث شد نگارش باغنار2 دو حدود سه سال طول بکشه، میتونم به مشغلههایی که هرکدوم از ما داشتیم. مناسبتهایی مثل محرم، ایام فاطمیه و بدون تعارف، گاهی به انحطاط رفتن انگیزه و اراده تیم نویسندگی و به اصطلاح خوابیدن کار اشاره کنم.
🟢بازخوردهای داستان چطور بوده و آیا مطابق انتظار بوده تا الان یا نه؟! و اینکه لطفاً از شیرینی و سختیهای کار و نوشتن گروهی هم برامون بگید و نقش شما توی آماده کردن این داستان چی بود و آیا رشدی صورت گرفت؟!
🟡خب نه حقیقتا چندان مطلوب نبود بازخوردها و انتظار بیشتری میرفت، ولی خب پیش میاد دیگه. درمورد سختیها و شیرینیهای کار هم، برای من زمانهایی که پارتهای مشخص شده رو مینوشتم و مورد تشویق استاد واقفی واقع میشد و یا میدیدم که مثل یه تیکه از پازل با کل داستان جور میشه خیلی ذوق زده میشدم. قطعا رشد و پیشرفت در نتیجه تمرین اتفاق میفته و این هم برای ما یه موقعیت بسیار خوب برای تمرینِ نوشتن و دستورزی بود.
🟢خودتون باغنار 1 رو خوندید؟! و اینکه چگونه وارد پروژهی باغنار 2 شدید؟!
🟡بله خوندم. البته وقتی که به صورت آنلاین منتشر میشد هنوز وارد باغ انار نشده بودم و بعدا مطالعه کردم. من داستانی رو تحت عنوان #غدیر_برگی2 مینوشتم که متاسفانه به سرانجام نرسید. به سبب همون داستان از من دعوت به همکاری برای نگارش باغنار2 شد.
🟢و در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
و اگه بخوایید توی یه جمله، #طرح_تحول رو به بقیه معرفی کنید، چی میگید و چه چیزی باعث میشه که شما هم به این طرح بپیوندید؟!
🟡بهم نورسان یا نورسا میگن. قدیمیهای باغ بهتر میشناسن بنده رو که خب خیلیهاشون هم دیگه نیستن توی باغ انار. یاد اون روزا بخیر بخیر واقعا. فکر میکنم عید غدیر سال 1400 بود که اتفاقی وارد باغ شدم. البته نه با این عنوان. الان هم مدتی هست سعادت فعالیت رو توی باغ ندارم متاسفانه. به همین موجب زیاد در جریان #طرح_تحول نیستم. ولی اگر درست متوجه شده باشم، فعالیتی مثل تیم نویسندگی باغنار2 درش انجام میشه.
برای کسانی که واقعا طالب نوشتن هستن و بهتر از قبل شدن و رشد در این عرصه و نه صرفا مونولوگ گویی و چیدن کلمات کنار هم، از این بستر بهره ببرن و داستان بنویسن و بنویسن و بنویسن!
🟢ممنون و تشکر از وقتی که گذاشتید.
🟡خواهش میکنم.
💢مصاحبهگر: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اَنار نیوز🎙
🍃🔥از تیزر داستان #نُحاس رونمایی شد🔥🍃 🆔 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344 🆔 @ANAR_NEW
#مصاحبه🎙
⚪️سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برگردونده یا نه؟!
⚫️سلام و ادب. ممنون از شما. به نظرم طرح بسیار خوبیه از جهت رونق دادن به باغ و فعالیت نویسندههای نوقلم و خوشقلم. اینکه در ژانرهای مختلف بچهها رو به تلاش واداشته و مشارکت، قابل تقدیره.
⚪️دربارهی داستان #نحاس برامون بگید. قصهی اصلی این داستان چی بود و چی رو میخواستید توی داستان نشون بدید؟!
همچنین علت انتخاب اسم نحاس برای این داستان چی بود؟!
⚫️قصهی اصلی چون ما دههی فاطمیه رو در پیش داشتیم، در مورد حضرت زهرا و بخصوص نحوهی شهادتشون بود. و خب بعد ما اون رو سعی کردیم در قالب زندگی یک زن معاصر بیان کنیم. و بهائیت هم به عنوان عنصر مهمی که در جامعه وجود داره و باهاش دستوپنجه نرم میکنیم رو هم سعی کردیم بهش بپردازیم و علت انتخاب اسم نحاس هم همین بود. در واقع دو علت داشت. نحاس به معنی دود و یا شعلههای قرمزرنگ دودآلود هست. و دیگه اینکه نحسی بهائیت رو هم میخواستیم با این اسم نشون بدیم.
⚪️چهجوری این داستان نوشته شد؟! چند نفر توی این کار دخیل بودن و چقدر زمان برد نوشتن این داستان؟!
⚫️در گروه ژانر مذهبی، خب ایدههایی مطرح شد. من دو تا ایده دادم که یکیش مورد موافقت قرار گرفت و بعد از بررسی و مشورت، طرح نحاس کمکم شکل گرفت. پیرنگش توسط سرکار خانم سلیمانی، نوشته شد و دو سه نفر از دوستان هم برای ورودی داستان، متنی رو نوشتن و متن من انتخاب شد. برای این کار، هفت هشت نفر از دوستان نویسنده، سرکار خانم رستمی به عنوان مدیر گروه و البته با همکاری سرکار خانم صادقی، استاد هیام، که به عنوان استاد راهنما حضور پیدا کردن برای این کار زحمت کشیدند. مشورت دادند. ویرایش کردند که من همینجا از تکتکشون تشکر میکنم. نوشتنش هم تقریباً یک ماه و نیم زمان برد.
⚪️بازخوردهای داستان چطور بود و آیا مطابق انتظار بود یا نه؟! و اینکه لطفاً از شیرینی و سختیهای کار و نوشتن گروهی هم برامون بگید و نقش شما توی آماده کردن این داستان چی بود؟!
⚫️بازخوردها اونی که انتظار داشتیم نبود. شاید چون هیجان داستان کم بود یا قلم من ایراد داشت، به هر حال توقع داشتیم حداقل تعریف هم نشه، نقد کنن داستان رو. اینکه ما فقط بنویسیم و در کانال گذاشته بشه بله باعث رشد قلم نویسنده خواهد شد، ولی نقد و نظر هم میتونه ایرادات و نقایص یک قلم و یک داستان رو روشنتر بکنه و کمک کنه به پیشرفت نویسندگان.
نویسندگی که کلاً شیرینه با تمام سختیهاش. اینکه متأهل باشی، خانهداری کنی، بچهداری و البته خانمهای شاغل که کارشون دو برابر هم میشه، خب سخته؛ ولی دنیای نویسندگی اونقدر جذابیت و ارزش داره که بخوای بهخاطرش این سختیها رو تحمل کنی. گروهی نوشتن و ویرایش کردن ولی خیلی سختتره به نظر من. اینکه قلمها با هم متفاوته، دیدگاهها فرق میکنه، و حتی سلیقهها، به نظر من کار رو خیلی مشکلتر میکنه. ولی در کنارش میتونید از نکاتی که گفته میشه، اطلاعات همگروهیها و نظراتشون استفاده کنید. در واقع یاد بگیرید. اطلاعات کسب کنید. من هم در کنار دوستان نویسنده خیلی چیزها یاد گرفتم.
⚪️در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
و اگه بخوایید توی یه جمله، #طرح_تحول رو به بقیه معرفی کنید، چی میگید؟!
⚫️من والا از همون ابتدای کار باغ انار، عضوش شدم. در واقع جزو قدیمیهای باغ محسوب میشم. ابتدا در کلاسهای استاد هیام شرکت کردم و بعد هم در کلاسهای استاد واقفی.
اوایل دلنوشته مینوشتم و خاطره. بعد که با باغ انار آشنا شدم دیگه مسیر اصلیم مشخص شد. چند داستان کوتاه نوشتم و یک رمان.
خانه دارم. دارای یک فرزند. دو سال البته مدیریت بازرگانی خوندم ولی به خاطر بعضی مسائل، نشد ادامهی تحصیل بدم.
طرح تحول رو تو یک جمله بخوام بگم، میگم برای متحولشدن صبور باشید. سخته ولی ممکنه.
⚪️ممنون و تشکر از وقتی که گذاشتید.
⚫️خواهش میکنم.
💢مصاحبهگر: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اَنار نیوز🎙
#اطلاع_رسانی💢 #طرح_تحول💥 داستان بازمانده به پایان رسید✅ داستان #بازمانده که سومین اثر #طرح_تحول به
#مصاحبه🎙
🟠سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برگردونده یا نه؟!
🟣سلام و عرض ادب. متشکرم. از نظر بندهی حقیر طرح تحول، برنامه و محرک خوبی برای نوشتن، نقد شدن و آموختنه. نگارش رمان به صورت گروهی، واقعا ایدهی خوبی بود و همینطور که مشخصه رونق خوبی به فضای باغ انار داده.
🟠دربارهی داستان #بازمانده برامون بگید. قصهی اصلی این داستان چی بود و چی رو میخواستید توی داستان نشون بدید؟!
همچنین علت انتخاب اسم #بازمانده برای این داستان چی بود؟!
🟣داستان حول محور دختری به اسم رها بود که در دورهی دانشجویی و در روز تولد رفیقِ چندین و چند سالهاش (نسیم) متهم به قتلش شد. به دلیل گرههای کوری که تو پروندهاش بود مجبور شد به بازپرس پروندهاش(پیمان احمدی) اعتماد کنه و بهش پناه بیاره! در ادامه... مرگ نسیم به سازمانی به اسم(گره مرگ) مربوط شد که همسر پیمان هم توسط اونها کشته شده بود! دلیل انتخاب اسم بازمانده، مرگ تمام شاهدان پروندهی رها بود. تلاشمون این بود که با این اسم، تنهایی و غربت نقش اصلی رو منتقل کنیم!
🟠چهجوری این داستان نوشته شد؟! چند نفر توی این کار دخیل بودن و چقدر زمان برد نوشتن این داستان؟!
🟣یک ایدهی سطحی مطرح شد. پیرنگش رو حدیث خانم که نویسندهی اصلی بودن و بنده و تعدادی از دوستان دیگه، نوشتیم. بعد که کار اصلی شروع شد، متاسفانه همکاریِ گروه به قدری کم شد که بنده و حدیث خانم مجبور شدیم وقت بیشتری بذاریم. پوستر داستان و تیزر رو هم به همین شکل خودمون طراحی کردیم. نوشتن داستان حدود چهار ماه زمان برد.
🟠بازخوردهای داستان چطور بود و آیا مطابق انتظار بود یا نه؟! یعنی اینکه مخاطبین ارتباط خوبی با این داستان که ژانر جنایی معمایی داشت، برقرار کردن؟!
🟣خوشبختانه نسبت به قلم ناتوانمون بازخورد خوبی داشتیم. فکر میکنم متفاوت بودن ژانر رمان در این قضیه بیتاثیر نبود!
البته بماند که استرسی که بابت آماده کردن پارتهای هرشب میکشیدیم باعث شده بود کیفیت داستان افت پیدا کنه! از این جهت، بنده به تعدادی از نظرات که ایرادات فنی میگرفتن کاملا حق میدم.
🟠و اینکه لطفاً از شیرینی و سختیهای کار و نوشتن گروهی هم برامون بگید و نقش شما توی آماده کردن این داستان چی بود؟! همچنین برای نویسنده شدن توی ژانر جنایی، چه چیزهایی لازمه و چه نکاتی رو باید رعایت کرد؟!
🟣دست به قلم شدن و ساختن یه دنیای خیالی، طعم و مزهی خاصی داره و سختیهاش در برابر شیرینی این کار، اونقدری به چشم نمیاد که بخوایم بهش فکر کنیم.
مشکل اصلی ما کم بودن نفرات بود. چون با دو نفر کار جلو رفت، بعضی وقتا ایدهها ته میکشید و چند روزی درگیر روند داستان میشدیم. گاهی هم مجبور بودیم به خاطر مسائلی پیرنگ رو از اساس تغییر بدیم.
کم بودن تعداد، سرعت کار رو بالا برد ولی از جهت کیفی اونقدرا هم مفید نبود.
نوشتن در ژانر جنایی لازمهی صبر فراوان، تحقیق و مشورت از افرادیه که به نوعی در رابطه با موضوعاتِ جنایی و حقوقی سررشته دارن. نکته مهمی که رعایتش لازمه، دقت به جزئیات داستان و ایجاد هیجانه!
🟠در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل؟! رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
و اگه بخوایید توی یه جمله، #طرح_تحول رو به بقیه معرفی کنید، چی میگید؟!
🟣بنده حدود چهارسالی میشه که وارد باغ انار شدم. از شش سال قبل هم، کم و بیش مینوشتم. رمان و دلنوشته و... البته با عضویت در باغ انار قلمم واقعا بهتر شد و این برای من مشهوده.
محصل هستم، در رشتهی ریاضی. شغلم به این شکله که در بعضی موسسات، آوا و تواشیح کار میکنم.
طرح تحول، طرحی برای رشد خلاقیت و قلم.
💢مصاحبهگر: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
اَنار نیوز🎙
#اطلاع_رسانی💢 #طرح_تحول💥 داستان انفرادی به پایان رسید✅ داستان #انفرادی که چهارمین اثر #طرح_تحول به
#مصاحبه🎙
🔵سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برگردونده یا نه؟!
🔴سلام و عرض احترام، دهه کرامت رو به همه اعضای گرامی و شما آقای احف تبریک عرض میکنم، در خصوص این سوال میتونم بگم، واقعا طرح تحول، آبی بود برای رشد ریشه های نوشته ها و البته نویسنده ها، و به نظرم باغ انار از بعد این طرح تحول رونق بسیار بالایی داشته و همچنین مشارکت اعضا از قبل بیشتر شده.
🔵دربارهی داستان #انفرادی برامون بگید. قصهی اصلی این داستان چی بود و چی رو میخواستید توی داستان نشون بدید؟!
همچنین علت انتخاب اسم #انفرادی برای این داستان چی بود؟!
🔴داستان انفرادی یه داستان خیلی خاص بود که ایده خانم سراب میم بود و با تایید بچه ها شروع شد به نوشتن، این داستان راجب یک پسری بود که به خاطر رفیقش جرم اون رو به گردن گرفت ولی در برابر این کار از همه طرف حتی خود دوستش طرد شد و.. که در داستان مشاهده کردین. خب ما برای نوشتن این داستان علاوه بر فداکاری های بدون منطق سینا میخواستیم نشون بدیم که رفاقت تا یه جایی باید پیش بره و نه اینقدر که زندگی خودت بهم بخوره.
در مورد علت اسم داستان، چون سینا بعد آزادی، همه طردش کرده بودن و هرجا میرفت دست نه به سینه اش میزدند، و تنهایی شروع به سروسامون دادن به وضعش رو شروع کرد با همفکری اعضا و البته چند پیشنهاد دیگه برای عنوان داستان همگی توافق کردیم که انفرادی بیشتر به اوضاع داستان و البته سینا میاد.
🔵چهجوری این داستان نوشته شد؟! چند نفر توی این کار دخیل بودن و چقدر زمان برد نوشتن این داستان؟!
🔴این داستان همینطوری که گفتم با ایده خانم سراب میم شروع شد و از نوشتن پیرنگ، روال داستان به طور جدی آغاز شد، نوشتن اصلی به عهده یک نفر بود و ویرایش رو دونفر انجام میدادن و بقیه هم در طی نوشتن نظرات و انتقاداتی میکردن که داستان برای ویرایش بهتر بشه. نوشتن داستان زمان زیادی نبرد الحمدالله هر روز یه قسمتش نوشته میشد و از اواسط قسمت هر شبی که اون قسمت میخواست پخش بشه همون روز نوشته میشد و قبل از ارسال ویرایش هم صورت میگرفت.
🔵بازخوردهای داستان چطور بود و آیا مطابق انتظار بود یا نه؟! یعنی اینکه مخاطبین ارتباط خوبی با این داستان برقرار کردن؟!
🔴درمورد بازخورد ها خب هر نویسنده ای انتظار بازخورد زیادی داره، چون هرچقدر بازخورد کم باشه نویسنده فکر میکنه داستانش مورد قبول نبوده، اما با این حال خداروشکر بازخورد ها خوب بود و مخاطبین فعال این داستان رو پیگیری میکردن و نکات خوب و مهمی هم میگفتن که ان شاءالله بتونیم درنوشته های بعدی انجامش بدیم.
🔵به اعتقاد خیلی از مخاطبین، پایان این داستان باز بود. همچنین زمزمههایی برای نوشتن فصل دوم این رمان شنیده میشه. چقدر صحت داره این موضوع و آیا واقعاً برنامهای برای فصل دوم دارید؟!
🔴در رابطه با پایان باز این داستان باید بگم به دلیل زمان کم و مشغول بودن اعضا تصمیم بر این شد که پایان داستان همینجا باشه، اما در خصوص فصل دوم باید بگم احتمال نوشتن فصل دوم وجود داره و حتی برنامه هایی هم برای روند این فصل دوم تدارک دیده شده، دیگه ببینیم خدا چی میخواد.
🔵در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
و اگه بخوایید توی یه جمله، #طرح_تحول رو به بقیه معرفی کنید، چی میگید؟!
🔴در ارتباط با خودم، بله من محصل هستم، رشته انسانی میخونم و زیاد یادم نیست اواسط تابستان پارسال وارد باغ انار شدم به واسطه یکی از دوستان، چون خودم از قبل زیاد مینوشتم و علاقه به حضور در چنین گروهی داشتم ایشون به من این گروه رو معرفی کردن.
در اول مصاحبه هم گفتم، طرح تحول رویدادیست برای رشد ریشه های نویسنده.
💢مصاحبهگر: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
#قسمت1🎬
🟠سلام و برگ. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول از همه بگید که نظرتون راجع به #طرح_تحول چیه و به نظرتون اون رونق و مشارکت رو نسبت به قبل به باغ انار برگردونده یا نه؟!
🟣سلام و نور. همچنین... برای شما و تمام دوستان باغ انار و مخاطبین خودم آرزوی موفقیت دارم.
خب... نظر بنده حقیر ناظر به توقعیه که از طرح تحول میره. متاسفانه باغ انار به دلایلی بعد از اون همه شور و نشاط و موفقیت و جشنوارههای داستاننویسی مختلف مثل راز و یاس یا جشنوارههای گرافیکی و تربیت اساتید و نویسندگان یا گرافیستها و شاعران متعهد و کاربلد و برگزاری دهها کارگاه تخصصی... دچار یه دوره رکود شد.
انتظار میره طرح تحول بتونه این رکود رو بشکنه و اون فضای قبلی باغ انار رو بازسازی کنه. تا اینجا که میشه گفت حدودا موفق بوده. اما بین اون چیزی که هست و باید باشه فرسنگها فاصلهست. انشاءالله تعالی یک روز به دورانهای قبلی باغ انار برگردیم. البته؛ اون روز دیر نیست...
🟠دربارهی سفرنامهی #از_نور_تا_فارور برامون بگید. قصهی اصلی این سفرنامه چی بود و چی رو میخواستید نشون بدید؟!
همچنین علت انتخاب اسم #از_نور_تا_فارور برای این سفرنامه چی بود؟!
🟣خب. بذارید از اینجا شروع کنم. به مدرسه ما هر سال یه سهمیهای داده میشه برای راهیان نور که یک جا داده میشه به سال دهمها. من متاسفانه سال دهم با اینکه یه سهمیه بهم تعلق میگرفت نرفتم! سال یازدهم خواستم برم که نشد. برای همین مدیرمون جای اون سهمیه، اسممو نوشت برای اردوی جزیره فارور که البته نمره درس عربی هم بیتاثیر نبود. البته این اردو و بقیه اردوهایی اینچنینی که در جزایر خلیج فارس یا سواحل خاص نظامی برگزار میشن، راهیان نور دریایی هستن.
و میرسیم به قصه!
قصه یا داستان یا ماجرا اصلیترین عنصر از عناصر داستاننویسیه. اما از نور تا فارور سفرنامه بود. میشد که یکسری ماجراهای خیالی که در عالم واقع اتفاق نیفتاده بود رو نوشت و اثر خیلی بهتری(از لحاظ داستانی) ازش در آورد اما من دوست داشتم فعلا در حد یک روایت باشه از اون اردو. و هر چیزی که گفته شده همونیه که خواستم گفته شده باشه. برای همین از لحاظ داستانی یک حالت خامی داره. مثلا ضد قهرمان خاصی نداره...
البته؛ یقینا همین روزا شروع میکنم به بازنویسیش و تبدیلش به داستان. اونم طبق قواعد و عناصر داستانی و شاید آمادهی چاپ بشه؛ انشاءالله. باید ببینم خدا چی میخواد!
🟠چهجوری این سفرنامه نوشته شد؟! کسی کمکتون کرد از هرلحاظ توی این کار یا نه؟! چقدر زمان برد نوشتن این سفرنامه و در واقعیت، این سفر در چه ماه و سالی اتفاق افتاد؟!
🟣خب... بنا بر توصیههای استاد واقفی مبنی بر اینکه نویسنده باید در هر شرایطی بنویسه و تمرین بکنه و زیّ و ذهن داستانی داشته باشه، از همون لحظهای که ساکم رو برای اردو میبستم، آمادهی نوشتن بودم. علت ذکر دقیق جزئیات و توصیفات اینچنینی که الحمد لله به مذاق اکثر مخاطبین خوش اومد، همینه. در واقع جمله بندیهای خاص سفرنامه، دقیقا توی اردو از ذهن من گذشته. یعنی اگه همون موقع لب ساحل قلم دستم بود عینا همین شکلی مینوشتم...
سفر دقیقا در آذرماه ۱۴۰۳ اتفاق افتاد. ایام فاطمیه و شهادت حضرت مادر بود... به محض برگشتن، قسمت اول سفرنامه نوشته شد. و به مرور تا قسمت آخر تکمیل شد. یعنی به زبان داستانی، در نشستهای متراکم نوشته شده. از آذرماه پارسال تا مرداد امسال. برای همین میبینیم که قسمتهای آخرش بهتر از قسمتهای اولشه.
(یه توصیه بکنم به نویسندگان عزیز. سعی کنید حتی الامکان اثرتون رو، چه رمان و داستان چه داستان کوتاه و سفرنامه و... در یک نشست یا نشستهای محدود و معدود نزدیک به هم بنویسید. یکنواختی اثر خیلی مهمه. آقای امیرخانی یه جا میگفت من رمانهامو توی یک نشست مینویسم. یا اگه در یک نشست نباشه، موقع نوشتن، تمام رمان رو از ابتدا میخونم و بعد دست به نوشتن میبرم!)
و اینکه توی روند نوشتنش از کسی کمک نگرفتم...
🟠بازخوردهای سفرنامه چطور بود و آیا مطابق انتظار بود یا نه؟! یعنی اینکه مخاطبین ارتباط خوبی با این سفرنامه که تقریباً تمِ نظامی داشت، برقرار کردن؟!
🟣خب... بازخوردها خوب بود الحمد لله. البته انتقادات بسیار سازندهای هم داشت که واقعا دم منتقدین گرم!
مهمترین انتقاد، همون نکتهی استاد واقفی بود. که چرا کنش داستانی نداره. به عبارتی #داستان و به عبارت سادهتر تبدیل وضعیت به موقعیت انجام نشده که علتش همونطور که گفتم، مطابقتش با واقعیت بود. این انتقاد رو یکی از دوستان بنده هم به داستان وارد کردن که دستشونو میبوسم!
💢مصاحبهگر: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙
#مصاحبه🎙
#قسمت2🎬
🟠بازخوردهای سفرنامه چطور بود و آیا مطابق انتظار بود یا نه؟! یعنی اینکه مخاطبین ارتباط خوبی با این سفرنامه که تقریباً تمِ نظامی داشت، برقرار کردن؟!
🟣خب... بازخوردها خوب بود الحمد لله. البته انتقادات بسیار سازندهای هم داشت که واقعا دم منتقدین گرم!
مهمترین انتقاد، همون نکتهی استاد واقفی بود. که چرا کنش داستانی نداره. به عبارتی #داستان و به عبارت سادهتر تبدیل وضعیت به موقعیت انجام نشده که علتش همونطور که گفتم، مطابقتش با واقعیت بود. این انتقاد رو یکی از دوستان بنده هم به داستان وارد کردن که دستشونو میبوسم!
چون باعث شد کلی ایده برای تبدیل سفرنامه به یک رمان توی ذهنم جرقه بزنه.
اما یک نکته.
این اثر مخاطب عام داشت و مخاطب خاص. مخاطب عامش اعضای کانال بنده و مخاطبین باغ انار بودن که بازخوردشون مثبت بود و انتقاد منفی خاصی نداشتن و به شدت ارتباط گرفتن با اثر. مخاطب خاص اثر هم، استاد واقفی و یکی از دوستان بنده بودن که نقد مذکور رو وارد کردن و به نحو دیگهای کمک کردن...
🟠چیشد که سفرنامهتون رو در قالب #طرح_تحول به اشتراک گذاشتید و از اینکه صاحب اولین پروژهی تنهانویسِ #طرح_تحول هستید، چه حسی دارید؟!
🟣خب... من تا حالا اثر داستانیای که کامل و تا پایان نوشته شده باشه رو منتشر نکرده بودم... از طرفی این سفرنامه تقریبا تکمیل شده بود و مقارن شد با طرح تحول که دیدیم یک مدتی داستانی منتشر نکرده و احتمالا اگه همون رویه پیش میرفت، اعضا یک مقداری دلسرد میشدن و هدف طرح محقق نمیشد.(حداقل تصور بنده اینه که شاید درست باشه شاید هم نه.)
برای همین این توفیق نصیبم شد که #از_نور_تا_فارور رو به عنوان پنجمین اثر طرح تحول و اولین اثر فردیش منتشر کنم که مزایا و معایب خودش رو داره. مثلا از این حیث که یک نفر نویسندهست کار به شدت سریع پیش میره اما از اونجایی که فقط یک نفر داره مینویسه و از همفکری و قلم و مشورت بقیه محرومه، احتمال سیر نزولی بازدهی اثر بیشتر میشه.
به هر حال تجربه بسیار خوب و لذت بخشی بود. طرح تحول حد اقل برای بنده، یک تحول اساسی محسوب میشه. شاید در آینده متوجه بشیم چرا...
🟠در آخر اگر مایلید، کمی از خودتون بگید. محصلید یا شاغل. رشتهی تحصیلیتون چیه و از کِی وارد باغ انار و عرصهی نویسندگی شدید؟!
و اگه بخوایید توی یه جمله، #طرح_تحول رو به بقیه معرفی کنید، چی میگید؟!
🟣خب من مهدی پورمحمدی هستم که توی باغ انار و فضای مجازی بیشتر با تخلص مهدینار میشناسنم.
در حال حاضر محصلم. رشتهی تحصیلیم همونطور که مطلعید، علوم و معارف اسلامی هست و توی دبیرستان صدرا درس میخونم و سال آخرمه. البته علت انتخاب این رشته، یقینا مطالعات و دروس پیشحوزوی این رشته و تلمذ خدمت اساتید عزیزش و آمادگی هر چه بیشتر و کسب پیشزمینههای علمی و معنوی برای ورود به حوزه علمیه بوده و خواهد بود. البته علاقهم به علوم انسانی هم بیتاثیر نبوده...(از شیر که گرفتنم متوجه شدن آیندهم تو علوم انسانیه.)
شروع فعالیتم توی باغ انار بر میگرده به سال ۱۴۰۰ که به طور کاملا اتفاقی و معجزهآسا وارد باغ انار و بعد، عرصهی نوشتن شدم و به عبارتی مسیر زندگیم تغییر کرد. قبلتر از اون به هیچ عنوان فکر نمیکردم یه روز دست به قلم بشم. البته اینکه تا اون موقع طفل سیزده سالهای بیش نبودم هم بیتاثیر نیست! میشه گفت به محض ترک دورهی کودکی، شروع به نوشتن کردم. هذا من فضل ربی. امیدوارم یک روز بتونم در جهت رفع دغدغههای امام خامنهای در عرصه هنر و ادبیات و رسانه، شکر این توفیق الهی رو به جا بیارم.(یقینا رضایت آقا امام زمان روحی لتراب مقدمه الفدا در گروی رفع دغدغههای حضرت آقاست).
میرسیم به طرح تحول... فضای مجازی پر از رمانها و آثار زرد و بیارزش و بعضا اروتیکه. آثاری که هیچ محتوای خاصی ندارن و حتی از لحاط قالب و ساختار هم، توهین به رماننویسی و این همه نویسنده خوب و متعهد محسوب میشن!
باغ انار اما از همون ابتدای کارش، خلاف این رویه رو پیش گرفت. باغ انار پره از داستانهای مختلف که توسط نویسندههای نسبتا حرفهای و متعهد نوشته میشن. طرح تحول هم همینطوره. توصیه میکنم اگه کسی میخواد واقعا اثر ارزشمند بخونه که هم از داستان لذت ببره هم محتوای زرد به خوردش داده نشه، آثار طرح تحول رو از دست نده.
💢مصاحبهگر: احف🎤
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙