کوچکی دنیا و برزخ در برابر قیامت:
این آیه (۴۶ نازعات)، بیانگر این واقعیت است که تا قیامت زمان زیادی باقی نیست. آری، به قدری عمر کوتاه دنیا به سرعت میگذرد و دوران برزخ نیز سریع طی میشود که هنگام قیام قیامت، انسانها فکر میکنند که تمام این دوران چند ساعتی بیش نبوده است. این امر، هم ذاتاً صحیح است که عمر دنیا بسیار کوتاه و زودگذر است هم در مقایسه با قیامت که تمام عمر جهان در مقایسه با آن لحظهای بیش نیست. در بعضی از آیات قرآن آمده است که در قیامت هنگامی که مجرمان درباره مقدار توقفشان در عالم برزخ یا دنیا گفتگو میکنند، بعضی به بعضی دیگر میگویند: «شما تنها ۱۰ شبانه روز (در دنیا و عالم برزخ) توقف کردهاید»؛ ولی آنها که بهتر فکر میکنند, میگویند: «شما تنها به اندازه یک روز درنگ کردهاید» (طه-۱۰۳ و ۱۰۴). در جای دیگر، از مجرمان نقل شده است که وقتی قیامت برپا میشود، مجرمان سوگند یاد میکنند که جز یک ساعت توقف نداشته اند(روم-۵۵). تفاوت این تعبیرها به خاطر آن است که آنها میخواهند کوتاهی این مدت را به طور تقریبی بیان کنند هر کدام احساس خود را با تعبیری باز میگوید. البته همه در یک نکته مشترک است و آن کوتاهی عمر این جهان در برابر عمر قیامت است؛ مطلبی که باید انسان را تکان دهد و از خواب غفلت بیدار کند.
تفسیر آیه ۴۶ سوره نازعات
برگرفته از کتاب قرآن حکیم و شرح آیات منتخب ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
مرد جوان فقیر و گرسنهای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و به گروهی از ماهیگیران و سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود.
با خود گفت: کاش من هم یک عالمه از این ماهیها داشتم. آنوقت آنها را میفروختم و لباس و غذا میخریدم.
یکی از ماهیگیران پاسخ داد: اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی، به تو میدهم. این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت. در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود، ماهیها مرتب طعمه را گاز میزدند و یکی پس از دیگری به دام میافتادند. طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسنتر وقتی برگشت، گفت: همه ماهیها را بردار و برو. اما میخواهم نصیحتی به تو بکنم؛ دفعه بعد که محتاج بودی وقت خودت را با خیالبافی تلف نکن.
قلاب خودت را بنداز تا زندگیات تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهیداشتن تور ما را پر از ماهی نمیکند.
و پیامبر [درقیامت] می گوید: پروردگارا! همانا قوم من این قرآن را متروک گذاشتند!
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
آیه 30 سوره فرقان
پندهای یک پدر به پسرش
۱. منتظر هیچ دستی در هیچجای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند).
۲. زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند بهراحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش).
۳. به کسانی که پشتسرت حرف میزنند بیاعتنا باش، آنها جایشان همانجاست، دقیقا پشتسرت (گذشت داشته باش).
۴. گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد. اصرار به برگشتنش نکن. پشیمان خواهی شد. خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن.
۵. عمر من ۸۰سال است ولی مثل ۸ دقیقه گذشت و دارد به پایان میرسد. در این دقیقههای کم کسی را از خودت ناراحت نکن.
۶. قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشتههایت را پیش خدا گلایه کنی، نظری به پایین بینداز و داشتههایت را شاکر باش.