🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از #ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#ابحر_ابن_کعب لعنت الله علیه
ابحر بن کعب، ابجر بن کعب، بحر بن کعب بن عبیدالله (عبدالله) گفته اند از قبیله تیم بن ثعلبه بن عکابه بود.
جنایات او:
شرکت در قتل حضرت عبدالله علیه السلام فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام آن زمانی که در روز عاشورا، اصحاب و یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و لشگر دشمن، آن حضرت را محاصره کرد، عبدالله که پسری نابالغ بود، (مورخین در مورد سن او اختلاف نظر دارند. برخی او را کودک و نابالغ و بعضی او را جوان گفته اند) از خیمه اش بیرون دوید و در میان لشگر دشمن خودش را کنار عمویش رساند.
حضرت زینب سلام الله علیها که نگران او شده بود دنبالش دوید تا از رفتنش جلوگیری کند و از آن سوی امام علیه السلام هم ندا داد که خواهرم زینب! عبدالله را نگاه دار تا به میدان نیاید و هدف تیر و تیغ سپاه عمر سعد نشود.
ولی حضرت زینب سلام الله علیها، نتوانست او را منصرف کند!!
عبدالله گفت:
به خدا قسم از عمویم حسین علیه السلام، جدا نمی شوم.
همین زمان بود که بحر بن کعب با شمشیر بر امام حسین علیه السلام حمله کرد و عبدالله دستش را سپر آن حضرت نمود و گفت:
ای فرزند زن ناپاک! آیا عمویم را می کشی؟
بحر شمشیرش را فرود آورد و دست آن نوجوان را قطع نمود، به طوری که به پوست آویزان ماند.
عبدالله فریاد زد:
یا ابتاه، یا عماه (ای پدر، ای عمو)
امام حسین علیه السلام او را گرفت و به سینه اش چسباند و برایش دعا و به دشمنانش نفرین کرد.
لحظاتی بعد، او به دست ملعونی دیگر بنام (حرمله) به شهادت رسید.
(بعضی مقاتل، قاتل او را خود بحر بن کعب و برخی شخص دیگری گفته اند)
جنایت دیگر او در روز عاشورا، بعد از شهادت سالار شهیدان (حسین بن علی علیه السلام) بود که با عده ای غارتگر به تمام لباس و اموال او هجوم بردند و این ملعون، سراویل (شلوار و جامه زیر) و لباس آن حضرت را از بدن مبارکش بیرون آورد و به سرقت برد و امام علیه السلام را برهنه کرد.
در حالی که آن حضرت قبل از پوشیدن، آن لباس را پاره پاره کرده بود تا هیچ کس به آن رغبت نکند.
توجه کنید به نقلی
ابراهیم اشتر از کعب پرسید در روز عاشورا چه کردی؟
او گفت:
مقنعه را از سر زینب سلام الله علیها کشیدم و گوشوارهایش را از گوشش گرفته و کشیدم تا آن که گوشش پاره شد.
ابراهیم گفت:
وای بر تو زینب سلام الله علیها بر تو چه فرمود؟
گفت:
خدا دست و پاهایت را قطع کند و خدا تو را قبل از آخرت تو را به آتش دنیا بسوزاند.
سرنوشت او:
تمام مورخین گفته اند که بعد از این واقعه، هر دو دست بحر بن کعب، مبتلا به مرض شد، بطوری که در تابستان که گرمای هوا شدت می کرد، هر دو دست او مانند چوب خشک می شد و در زمستان که سرما زیاد می شد، از آنها آب و خون (خونابه) می ریخت تا زمانی که به هلاکت رسید.
به روایتی از «نفس المهموم»، پاهای او فلج شد و از حرکت افتاد و او زمین گیر شد.
گویند که «بنی السراویل»، عده ای در شام (سوریه) هستند و از آن جهت به این نام مشهورند که اجدادشان، شلوار و لباس امام حسین علیه السلام را به غارت بردند. (لعنة الله علیه)
پس از دستگیری وی توسط ابراهیم فرمانده دلیر سپاه مختار وی را نزد مختار برده مختار دست و پاهایش را قطع کرد و چشمهایش را از حدقه در آورد و او را در آتش سوزاند.
بر #مالک_بن_یسر تا قیامت لعنت
بر #حصین_بن_تمیم تا قیامت لعنت
بر #ابحر_ابن_کعب تا قیامت لعنت
📚نفسالمهموم
📚ترجمه کامل ابن اثیر
📚تاریخ طبری
📚منتهیالامال
📚ابصار العین
📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر
✨یا علی✨
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#مالک_بن_یسر لعنت الله علیه
او در قبیله «کنده» بود و نامش به گونه های مختلفی چون: مالک بن نسر، نسیر کندی، مالک بن نسر بدی [کندی] و مالک بن بشیر دیده شده است.
جنایاتش:
روز دهم محرم (عاشورا) آخرین لحظات حیات امام حسین علیه السلام که هر کدام از سپاه کوفه از سویی به آن حضرت حمله می کردند، این ملعون (مالک بن نسیر) با عجله آمد و امام حسین علیه السلام را دشنام داد و با شمشیر بر سر حضرتش زد و امام حسین علیه السلام «برنس» یا «قلنوه» بر سر داشت (این همان کلاه بلندی است که در جنگها بر سر می گذارند) کلاه پاره شد و شمشیر به سر مبارک اصابت کرد، خون جاری و کلاه پر از خون شد.
سیدالشهداء علیه السلام، او را نفرین کرد و فرمودند:
به دست راست خود نخوری و نیاشامی و خداوند تو را با ستمکاران محشور کند.
حضرت آن کلاه را انداخت و با دستمالی زخم سر را بست و کلاه دیگری بر سر گذاشت و عمامه بست مالک خبیث آمد و آن کلاه را (که گفته اند از خز بوده) با خود به سرقت برد.
وقتی به منزل رفت و آن کلاه را از خون می شست، زنش به او گفت:
در خانه من جامه پسر دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را که دزدیده ای آورده ای؟ بیرون بر!
دوستانش می گفتند:
این مرد همیشه فقیر و بیچاره بود تا مرد!
سرنوشت او:
سرانجام این جانی خبیث، سال 66 ه ق، زمانی که مختار ثقفی به خون خواهی شهیدان کربلا و حسین بن علی علیه السلام قیام کرد، به دستور مختار دستگیر شد.
مختار مأمورانی را به دنبال او و دیگر قتله کربلا فرستاد و مأموران، او (مالک بن نسیر) و عبدالله بن اسید جهنی و حمل بن مالک محاربی را، در منطقه قادسیه دستگیر کردند و هنگام شب نزد مختار به کوفه آوردند.
مختار بر سر آنان فریاد زد:
ای دشمنان خدا و قرآن و پیامبر و خاندان وی، حسین بن علی علیه السلام کجاست؟
آنها گفتند:
خدا تو را رحمت کند، ما را بر خلاف رضایت مان به جنگ او فرستادند، بر ما منت گذار و ما را مکش.
مختار گفت:
چرا شما امام حسین علیه السلام را کشتید؟
سپس به مالک بن نسیر گفت:
آیا تو برنس (کلاه جنگی) آن امام را برداشتی؟
عبدالله بن کامل که از فرماندهان مختار که آنجا حاضر بود گفت:
آری، او بود.
مختار دستور داد تا دست و پای او را بریدند و گفت:
او را به این حال بگذارید آن قدر به خود بپیچد تا هلاک شود؛ آنها چنین کردند.
آن قدر از دست و پایش خون رفت و به خود پیچید تا مرد و به آتش دوزخ واصل شد.
بر مالک بن یسر تا قیامت لعنت
✨یا علی✨
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#عمر_ابن_سعد_وقاص لعنت الله علیه
پدرش:
سعد بن ابی وقاص از طایفه بنی زهره و قریش بود و با مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خویشاوندی قبیلهای داشت. مدت سه سال حاکم کوفه شد و از اعضای شورای شش نفرهای بود که برای تعیین خلیفه از جانب عمر انتخاب شده بودند.
مورخان سال تولد عمر بن سعد را سال مرگ عمر بن خطاب و یا در دوران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دانستهاند. عمر بن سعد بعد از کشته شدن عثمان، پدرش را تشویق کرد تا ادعای خلافت کند، اما پدرش این پیشنهاد را رد کرد. او از جمله اشراف کوفه بود که علیه حجر بن عدی گواهی داد و این گواهی زمینهساز شهادت حجر به دست معاویه شد.
جنایاتش:
عمر بن سعد از طرف ابن زیاد مأموریت یافت که حسین پسر علی علیه السلام و همراهانش را به قتل برساند. عمر پسر سعد، کاروان حسین را از آب رودخانه محروم کرد. مذاکرات عمر پسر سعد با امام حسین علیه السلام به نتیجه نرسید و وی حاضر به بیعت با یزید نشد. لشکر عمر سعد در ۱۰ محرم ۶۱ هجری به حسین و خانوادهاش حمله کرد و بیش از هفتاد تن از یارانش را کشت صبح عاشورا بعد از آن كه وساطتها، درخواستها و مواعظ، سودى نبخشید و وقوع جنگ حتمى شد عمر سعد جلو آمد و اولین تیر را به سوى لشكر حسینى پرتاب كرد و گفت:
نزد عبیداللّه گواهى دهید مـن اول كسى بودم كه تیر را پرتاب كردم. آنگاه، باران تیرها به طرف سپاه حسینى سرازیر شد.
در آخرین لحظات پایانى حادثه كربلا كه سیدالشهدا علیه السلام در گودال قتلگاه افتاده بود، هر كس با هر وسیلهاى كه در اختیار داشت به امام حسین علیه السلام حمله مىكرد تا آن كه سنان تیرى را به طرف حضرت پرتاب كرد. تیر به گلوى حضرت قرار گرفت و از اسب بر زمین افتاد. عمر سعد به شخصى كه در سمت راستش ایستاده بود گفت از اسب پیاده شو و حسین را راحت كن. خولى جلو آمد ولى وحشت او را گرفت و برگشت تا این كه سنان بن انس نخعى سر مبارک حضرت را از تن جدا كرد. این جا خبر غیبی امیرالمؤمنین علیه السلام محقق شد كه: ای انس فرزندت قاتل فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.
ملاحظات:
بعد از پیشنهاد فرماندهى لشگر از طرف ابن زیاد به عمر بن سعد، وى در قبول این منصب با افرادى مشورت كرد از جمله با یكى از دوستان قدیمى پدرش به نام كامل.
كامل در پاسخ عمر بن سعد گفت: واى بر تو! مىخواهى حسین علیه السلام را بكشى؟ اگر تمام دنیا را به من بدهند كه یكى از امت پیامبر را بكشم، چنین نخواهم كرد، چه برسد به كشتن فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله.
عمر سعد گفت: اگر حسین را بكشم بر هفتاد هزار سرباز سواره، امیر خواهم بود. كامل وقتى دید كه به قتل امام حسین علیه السلام مصمم است از گذشته خبرى را به این صورت براى او نقل كرد: با پدرت سعد به سوى شام مسافرت مىرفتیم كه من به خاطر كند روى از آنان عقب افتادم و تشنه شدم. به دیر راهبى رسیدم و از اسب پیاده شدم و تقاضاى آب نمودم. راهب پرسید: آیا تو از این امتى هستى كه بعضى، بعض دیگر را مىكشند؟ گفتم: من از امت مرحومه هستم. راهب گفت: واى بر شما در روز قیامت از این كه فرزند پیامبرتان را بكشید و زنها و بچههایش را اسیر كنید. گفتم: آیا ما مرتكب این عمل مىشویم؟گفت: آرى، و در آن وقت، زمین و آسمان ضجه مىكند و قاتلش چندان در دنیا نمىماند تا شخصى خروج مىكند و انتقام او را مىگیرد. آنگاه راهب گفت: تو را با قاتل او آشنا مىبینم. گفتم: پناه بر خدا! كه من قاتل او باشم. گفت: اگر تو هم نباشى یكى از نزدیكان تو خواهد بود. عذاب قاتل حسین علیه السلام از فرعون و هامان بیشتر است، آن گاه در را بست.
كامل مىگوید سوار بر اسب شدم و به رفقا ملحق گردیدم، وقتى جریان را براى پدرت نقل كردم، گفت: راهب راست مىگوید. آنگاه پدرت گفت: او هم قبلا راهب را دیده و جریان را از او شنیده كه پسرش قاتل فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
سرنوشت او:
ابوعمره، فرمانده سپاه مختار به دستور مختار وارد خانه عمرسعد شد و او را میان رختخواب یافت عمرسعد چون قیافه خشمگین فرمانده سپاه مختار را دید به قصد او پی برد خواست از جایش بگریزد که لحاف به پایش پیچید و روی رختخواب افتاد. فرمانده به او مجالی نداد و سر از تنش جدا کرد و سر بریده را نزد مختار برد. جسد عمرسعد بعد از قتل، به زودی دچار کرم و تعفن گردید و مردم می آمدند و او می دیدند.
بر #مالک_بن_یسر تا قیامت لعنت
بر #حصین_بن_تمیم تا قیامت لعنت
بر #ابحر_ابن_کعب تا قیامت لعنت
بر #سنان_بن_انس_نخعی تا قیامت لعنت
بر #اسحاق_بن_حوبه_حضری تا قیامت لعنت
بر #حکیم_بن_طفیل_طایی_سنبسی تا قیامت لعنت
بر #عبیدالله_بن_زیاد ملعونِ ملعون تا قیامت لعنت