8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ بازدید رئیسجمهور و رئیس مجلس از نمایشگاه پیشگامان پیشرفت
🔹رئیسجمهور با حضور در حسینیه امام خمینی از نمایشگاه پیشگامان پیشرفت که به معرفی برخی دستاوردها و توانمندیهای بخش خصوصی اختصاص دارد، بازدید کرد.
🔹در ادامه رئیس مجلس هم از بخشهای مختلف این نمایشگاه دیدن کرد.
#شرطوفاق_سیاستهاینظاموسندهفتم
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☄ آتش و یخبندان در ایالتهای آمریکا
🔥 پس از آغاز مجدد آتشسوزیهای دیوانهوار در کالیفرنیا، اکنون طوفان بیسابقه برفی چندین ایالت از جمله واشنگتن و نیویورک را درنوردید و فاجعهای دیگر بوجود آورد، همچنین موجی از یخبندان شدید میشیگان آمریکا را درنوردید
آتشسوزیهای وحشتناک و مهارنشدنی کالیفرنیا نیز همچنان ادامه دارد
نام: موسى بن جعفر.
تاریخ ولادت: هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.
محل تولد: ابواء (منطقهاى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب علیهم السلام.
نام مادر: حمیده مصفّاة. نامهاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مىداد. و دربارهاش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.
تاریخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون الرشید به آن حضرت خورانیده شد.
محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.
همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه.
فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.
رنجها و غمهاى امام موسى بن جعفر بعد از فاجعه کربلا، دردناکتر و شدیدتر از سایر ائمه علیهم السلام بود. هارون الرشید همواره در کمین ایشان بود، امّا نمىتوانست به آن حضرت آسیبى برساند. شاید او از ترس این که مبادا سپاهیانش در صف یاران آن حضرت درآیند، از فرستادن آنان براى دستگیرى و شهید کردن امام خوددارى مىورزید، زیرا پنهانکاریى که افراد مکتبى در اقدامات خود ملزم بدان بودند، موجب شده بود که دستگاه حاکمه حتّى به نزدیکترین افراد خود اعتماد نکند. این على بنیقطین وزیر هارون الرشید و آن یکى جعفر بن محمّد بن اشعث وزیر دیگر هارون است که هر دو شیعه بودند همچنین بزرگترین والیان و کارگزاران هارون در زمره هواخواهان اهلبیت علیهم السلام بودند. از این رو بود که هارون خود شخصاً به مدینه رفت تا امام کاظم را دستگیر کند. نیروهاى مخصوص هارون به اضافه سپاهى از شعرا و علماى دربارى و مشاوران، او را در این سفر همراهى مىکردند و میلیونها درهم و دینار از اموالى که از مردم به چپاول برده بود، با خود حمل مىکرد و به عنوان حقالسکوت به اطرافیان خود در این سفر بذل و بخشش مىنمود. و در این میان به رؤساى قبایل و بزرگان و چهرههاى سرشناس مخالف توجه و رسیدگى بیشترى نشان مىداد.
هنگامى که همه شرایط براى هارون آماده شد، شخصاً به اجراى بند پایانى طرح توطئهگرانه خویش پرداخت. او به مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت. شاید حضور او مصادف با فرارسیدن وقت نماز بوده که مردم و طبعاً امام موسى بن جعفر علیهماالسلام براى اداى نماز در مسجد حضور داشتهاند. هارون به سوى قبر پیامبر صلى الله علیه و آله جلو آمد و گفت: السلام علیک یا رسول اللَّه! اى پسر عمو.هارون در واقع مىخواست با این کار شرعى بودن جانشینى خود را اثبات کند و آن را علتى درست براى زندانى کردن امام کاظم جلوه دهد.اما امام این فرصت را از او گرفت و صفها را شکافت و به طرف قبر پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و به آن قبر شریف روى کرد و در میان حیرت و خاموشى مردم بانگ برآورد:السلام علیک یا رسول اللَّه! السلام علیک یا جدّاه!امام کاظم با این بیان مىخواست بگوید: اى حاکم ستمگر اگر رسول خدا پسر عموى توست و تو مىخواهى بنابر این پیوند نسبى، شرعى بودن حکومت خود را اثبات کنى باید بدانى که من بدو نزدیکترم و آن حضرتجدّ من است. بنابر این من از تو به جانشینى و خلافت آن بزرگوار شایستهترم!
هارون الرشید این گونه عازم مدینه شد تا بزرگترین مخالف حکومت غاصبانه خویش را دستگیر کند. اینک ببینیم هارون براى رسیدن به این مقصود چه کرد:
اول: هارون چند روزى نشست. مردم به دیدنش مىآمدند و او هم به آنها حاتم بخشى مىکرد تا آنجا که شکمهاى برخى از مخالفان را که مخالفت آنان با حکومت جنبه شخصى و براى رسیدن به منافع خاصىبود، سیر کرد.
دوم: عدهاى را مأموریت داد تا در شهرها بگردند و بر ضدّ مخالفان حکومت تبلیغات به راه اندازند. او همچنین شاعران و مزدوران دربارى را تشویق کرد که در ستایش او شعر بسرایند و بر حرمت محاربه با هارون فتوا دهند.
سوم: هارون قدرت خود را پیش دیدگان مردم مدینه به نمایش گذارد تا کسى اندیشه مبارزه با او را در سر نپروراند.
چهارم: هنگامى که همه شرایط براى هارون آماده ش
د، شخصاً به اجراى بند پایانى طرح توطئهگرانه خویش پرداخت. او به مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفت. شاید حضور او مصادف با فرارسیدن وقت نماز بوده که مردم و طبعاً امام موسى بن جعفر علیهماالسلام براى اداى نماز در مسجد حضور داشتهاند. هارون به سوى قبر پیامبر صلى الله علیه و آله جلو آمد و گفت: السلام علیک یا رسول اللَّه! اى پسر عمو.
هارون در واقع مىخواست با این کار شرعى بودن جانشینى خود را اثبات کند و آن را علتى درست براى زندانى کردن امام کاظم جلوه دهد.
اما امام این فرصت را از او گرفت و صفها را شکافت و به طرف قبر پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و به آن قبر شریف روى کرد و در میان حیرت و خاموشى مردم بانگ برآورد:
السلام علیک یا رسول اللَّه! السلام علیک یا جدّاه!
امام کاظم با این بیان مىخواست بگوید: اى حاکم ستمگر اگر رسول خدا پسر عموى توست و تو مىخواهى بنابر این پیوند نسبى، شرعى بودن حکومت خود را اثبات کنى باید بدانى که من بدو نزدیکترم و آن حضرتجدّ من است. بنابر این من از تو به جانشینى و خلافت آن بزرگوار شایستهترم!
هارون مقصود امام را دریافت و در حالى که مىکوشید تصمیم خود را براى دستگیرى امام کاظم توجیه کند، گفت:
اى رسول خدا من از تو درباره کارى که قصد انجام آن را دارم پوزش مىخواهم. من قصد دارم موسى بن جعفر را به زندان بیفکنم. چون او مىخواهد میان امت تو اختلاف و تفرقه ایجاد کند و خون آنها را بریزد.
چون روز بعد فرارسید، هارون فضل بن ربیع را مأمور دستگیرى امام کاظم کرد. فضل بر آن حضرت که در جایگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به نماز ایستاده بود، درآمد و دستور داد او را دستگیر کنند و زندانى نمایند.(1)
سپس دو محمل ترتیب داد که اطراف آنها پوشیده بود. ایشان را در یکى از آنها جاى داد و آن دو محمل را روى استر بسته بر هر یک عدهاى را گماشت. یکى را به طرف بصره و دیگرى را به سوى کوفه روانه کرد تا بدینوسیله مردم ندانند امام را به کجا مىبرند. امام کاظم علیه السلام در هودجى بود که به سمت بصره مىرفت. هارون به فرستاده خود دستور داد که آن حضرت را به عیسى بن جعفر منصور که والى وى در بصره بود، تسلیم کند. عیسى یک سال آن حضرت را در نزد خود زندانى کرد. سپس عیسى نامهاى به هارون نوشت که موسى بن جعفر را از من بگیر و به هر که مىخواهى بسپار وگرنه من او را آزاد خواهم کرد. من بسیار کوشیدم تا دلیلى و بهانهاى براى دستگیرى او پیدا کنم، اما نتوانستم حتى من گوش دادم تا ببینیم که آیا او در دعاهاى خود بر من یا تو نفرین مىفرستد، اما دیدم که او فقط براى خودش دعا مىکند و از خداوند رحمت و مغفرت مىطلبد!
هارون پس از دریافت این نامه، کسى را براى تحویل گرفتن امام موسى الکاظم روانه بصره کرد و او را روزگارى دراز در بغداد، در نزد فضل بن ربیع، زندانى کرد. هارون خواست به دست فضل آن امام را به شهادت برساند، اما فضل از اجراى خواسته هارون خوددارى ورزید، در نتیجه هارون دستور داد که آن حضرت را به فضل بن یحیى تسلیم کند و از فضل خواست تا کار امام را یکسره سازد، اما فضل هم زیر بار این فرمان نرفت. از طرفى به هارون که در آن هنگام در "رقه" بود، خبر رسید که امام موسى کاظم در خانه فضل به خوشى و آسودگى روزگار مىگذارند. از این رو هارون "مسرور" خادم را با نامههائى روانه بغداد کرد و به وى دستور داد که یکسره به خانه فضل بن یحیى درآید و درباره وضع آن حضرت تحقیق کند و چنانچه دید همانگونه که به وى خبر دادهاند، نامهاى را به عباس بنمحمد بسپارد و به او امر کن تا آن را به اجرا گذارد و نامه دیگرى به سندى بن شاهک بدهد و به او بگوید که فرمان عباس بنمحمد را به جاى آورد.(2)
این ماجرا را از اینجا به بعد از یکى از روایات تاریخى پى مىگیریم:
این خبر به گوش یحیى بن خالد (پدر فضل) رسید. او بىدرنگ سوار بر مرکب خویش شد و نزد هارون آمد و از درى جز آن در که معمولاً مردم از آن وارد قصر مىشدند، پیش هارون رفت و بدون آن که هارون متوجه شود از پشت سر او داخل شد و گفت: اى امیرالمؤمنین به سخنان من گوش فرا ده. هارون هراسان به وى گوش سپرد. یحیى گفت: فضل جوان است، اما من نقشه تو را عملى مىکنم.
چهره هارون از شنیدن این سخن از هم شکفت و به مردم روى کرد و گفت: فضل مرا در کارى نافرمانى کرد و من او را لعنت فرستادم اینک او توبه کرده و به فرمان من در آمده است پس شما هم او را دوست بدارید.
حاضران گفتند: ما هر کس را که تو دوست بدارى دوست مىداریم و هر کس را که دشمن بخوانى ما نیز او را دشمن مىخوانیم!! و اینک فضل را دوست داریم.
یحیىبنخالد از نزد هارون بیرون آمد و شخصاً با نامهاى به بغداد رفت. مردم از ورود ناگهانى یحیى شگفتزده شدند. شایعاتى درباره ورود ناگهانى یحیى گفته مىشد، اما یحیى چنین وانمود کرد که براى سر و سامان دادن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤همراه با زائران زمزمه کنیم....
🏴 فرازی از زیارت حضرت #امام_کاظم علیهالسلام در مراسم روز شهادت امام کاظم در حرم مطهر رضوی
💔
حرف آخر...
او را در زندان خیلی شکنجه کردند تا اینکه به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، متوسل شده و به زندان دیگری منتقل می شود.
او به پیروی از امام موسی کاظم (علیه السلام) ، زندان و شکنجه را برای اسلام ، به جان خرید اما سازش را نپذیرفت .
می گفت ، امام کاظم (ع) برای همه ما می تواند الگو باشد که اگر نیاز باشد باید برای اسلام چندین سال زندانی بکشد.....
حجت الاسلام شهید#عبدالله_میثمی
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روضهی شهادت باب الحوائج حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📆 جلسه درس خارج فقه. ۱۳۹۵/۲/۱۴