🔴 گرفتاری پیرمرد نیکوکار در آخرت!
🔻به جایی رسیدم که شبیه به یک بیابان بود، یکباره این #فامیل هشتاد ساله پولدار را که کار خیر هم بسیار میکرد در مقابلم دیدم ناراحت و مضطرب راه میرفت. جلو رفتم و #سلام کردم و پرسیدم چه خبر؟ خوب هستید؟ با نگرانی مرا نگاه کرد و گفت نه جانم گرفتارم توی معاملات دقت نکردم باید زودتر از این #وضعیت خارج میشدم اما گرفتارم.
🔻میتوانی برایم کاری بکنی؟ گفتم بفرمایید چشم. سرش را بالا آورد و گفت: من معامله ای برای #خرید یک مغازه در بازار انجام دادم قرارداد را طوری تنظیم کردم که به ضرر فروشنده و به نفع من بود و #فروشنده متوجه نشد الان آمده ام اینجا و میبینم که بابت آن معامله ۴۰۰ میلیون بدهکارم. بعد نشانه هایی داد که فقط #پسر بزرگش خبر داشت و به من گفت: «به پسرم بگو این مبلغ را برایم بدهند تا از گرفتاری نجات پیدا کنم.» به او قول دادم که اگر برگشتم هر #کاری میتوانم برایش انجام دهم.
🔻با شوکی که در بیمارستان به من وارد کردند خداروشکر برگشتم. چند روز بعد با پسر همان #پیرمرد هشتاد ساله تماس گرفتم و ماجرا را گفتم ابتدا خیلی جدی نگرفت اما وقتی نشانه هایی که پدرش داد را بیان کردم #مجاب شد که حرفم درست است اما با این وجود کار خاصی انجام نداد. مدتی بعد با یکی از دخترهای این مرحوم #صحبت کردم و ماجرای تجربه ام را برایش تعریف کردم چند ماه گذشت. با خبر شدم که ایشان از سهم ارث خودش بدهی پدرش را #پرداخت نموده.
🔻درست در همان روزی که با فروشنده #تسویه حساب کرد یکی دیگر از بستگان این پیرمرد را در خواب دید که با خوشحالی گفته بود من امروز آزاد شدم.
📚 کتاب تقاص
➥@ansuiemarg_ir
🔻عاقبت پیرمرد مومن در عالم برزخ بخاطر یک آبروریزی کوچک!
🔸جوانی از اهالی #کردستان که در اثر یک سانحه رانندگی از دنیا رفته بود در تجربهای زیبا و مثال زدنی وارد برزخ میشود. او پس از عبور از دالان نور به جایی میرود که مانند باغها و قصرهای #بهشتی بوده و بیشتر بستگان مؤمن خودش را میبیند که در کنار چشمه سار زیبایی دور هم جمع شدهاند و از نعمتهای بهشتی لذت میبرند. کمی که با آنها #صحبت میکند متوجه میشود کمی دورتر میله هایی شبیه زندان قرار دارد!
🔸او یکی از بستگان خوب و مؤمن خودش را میبیند که مانند #زندانی ها پشت این میله ها قرار دارد به سراغش میرود و با تعجب میپرسد ما بسیاری از مسائل دینی را از تو آموختیم چرا شما اینجا قرار دارید؟! او هم میگوید من #گرفتار حق الناس هستم. البته پولی به کسی بدهکار نیستم من خیلی در مسائل مالی دقت میکردم اما یکبار در جمع دوستان که نشسته بودیم #آبروی انسان محترمی را بردم و شخصیت او را در جمع ضایع کردم.
🔸بعد به این جوان میگوید شما از این سفر بر میگردی، خواهش میکنم برو و از فلانی برای من #حلالیت بطلب تا من نیز آزاد شوم. این جوان پس از چندین روز بیهوشی به دنیا بر میگردد به سراغ همان شخص میرود ابتدا ماجرا را سؤال میکند وقتی #مطمئن میشود که صحیح بوده خبر آن شخص را میدهد و حلالیت می گیرد.
📕 کتاب بازگشت
➥@ansuiemarg_ir