eitaa logo
آن سوی مرگ
102.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
1 فایل
🌱در این کانال می‌خواهیم یاد مرگ باشیم تا نسبت به دلبستگی‌های دنیا بی‌رغبت و در مسیر بندگی سبک‌بال و زنده‌دل شویم. سفارش ختم صلوات: @khatm_ansuiemarg تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1542980287Ce13ea53958
مشاهده در ایتا
دانلود
💎 پاداش نیّتِ بی عمل! 🔸صفحات اعمالم را که ورق میزدم وقتی عملی بسیار ارزشمند بود آن عمل درشت در بالای نوشته شده بود. در یکی از صفحات به صورت بسیار بزرگ نوشته شده بود «کمک به یک خانواده فقیر». راستش را بخواهید من هر چه فکر کردم به یاد نیاوردم که به آن خانواده کرده باشم! یعنی دوست داشتم اما توان مالی نداشتم که به آنها کمک کنم. 🔸آن را میشناختم آنها در همسایگی ما بودند و اوضاع مالی خوبی نداشتند. خیلی دلم میخواست به آنها کنم برای همین یک روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم به دو نفر از اعضای که وضع مالی خوبی داشتند مراجعه کردم من شرح حال آن خانواده را گفتم و اینکه چقدر در هستند اما آنها اعتنایی نکردند. اما عجیب بود که در نامه عمل من کمک به آن خانواده ثبت شده بود! 🔸به جوان پشت میز گفتم من که کاری برای آنها نکردم؟ او هم گفت تو این کار را داشتی و در این راه تلاش کردی اما به نتیجه نرسیدی برای همین نیت و حرکتی که کردی در عملت ثبت شده. بعد ها حدیث رسول گرامی اسلام در نهج‌الفصاحه ص۵۹۳ را دیدم: «خدای والا میفرماید: وقتی بنده من کار نیکی اراده کند و نکند یا نتواند انجام دهد آن را یک کار نیک برای وی ثبت میکنم.» 📚کتاب سه دقیقه در قیامت ➥@ansuiemarg_ir
🔴 گرفتاری پیرمرد نیکوکار در آخرت! 🔻به جایی رسیدم که شبیه به یک بیابان بود، یکباره این هشتاد ساله پولدار را که کار خیر هم بسیار می‌کرد در مقابلم دیدم ناراحت و مضطرب راه می‌رفت. جلو رفتم و کردم و پرسیدم چه خبر؟ خوب هستید؟ با نگرانی مرا نگاه کرد و گفت نه جانم گرفتارم توی معاملات دقت نکردم باید زودتر از این خارج می‌شدم اما گرفتارم. 🔻میتوانی برایم کاری بکنی؟ گفتم بفرمایید چشم. سرش را بالا آورد و گفت: من معامله ای برای یک مغازه در بازار انجام دادم قرارداد را طوری تنظیم کردم که به ضرر فروشنده و به نفع من بود و متوجه نشد الان آمده ام اینجا و میبینم که بابت آن معامله ۴۰۰ میلیون بدهکارم. بعد نشانه هایی داد که فقط بزرگش خبر داشت و به من گفت: «به پسرم بگو این مبلغ را برایم بدهند تا از گرفتاری نجات پیدا کنم.» به او قول دادم که اگر برگشتم هر می‌توانم برایش انجام دهم. 🔻با شوکی که در بیمارستان به من وارد کردند خداروشکر برگشتم. چند روز بعد با پسر همان هشتاد ساله تماس گرفتم و ماجرا را گفتم ابتدا خیلی جدی نگرفت اما وقتی نشانه هایی که پدرش داد را بیان کردم شد که حرفم درست است اما با این وجود کار خاصی انجام نداد. مدتی بعد با یکی از دخترهای این مرحوم کردم و ماجرای تجربه ام را برایش تعریف کردم چند ماه گذشت. با خبر شدم که ایشان از سهم ارث خودش بدهی پدرش را نموده. 🔻درست در همان روزی که با فروشنده حساب کرد یکی دیگر از بستگان این پیرمرد را در خواب دید که با خوشحالی گفته بود من امروز آزاد شدم. 📚 کتاب تقاص ➥@ansuiemarg_ir
🔴 آنچه مهم است، تلاش است 🔸در جریان سکته و تجربه نزدیک به ، به جایی رفتم و درب بزرگی برای من باز شد کمی جلو رفتم، در مقابل من کتاب قطوری قرار داشت در آنجا تمام اعمال ریز و درشت من با ثبت شده بود حتی کارهایی که فکر نمی کردم در پیشگاه خدا ارزشی داشته باشد ثبت شده بود. اما برخی کارها و من که فکر میکردم با ارزش باشد اصلاً ثبت نشده بود حتی هیچ اشاره ای به آنها نبود. 🔸مثلاً در تمام به خصوص خانواده همسرم می‌گویند که من بسیار خوش اخلاق هستم یا مثلاً من هیچ گاه لب به نزدم و فکر می‌کردم این هم در پیشگاه خدا خیلی ارزش داشته باشد. یا این که همه از صبور بودن و مهمان نواز بودن من می‌کنند. اما هیچ کدام از این اعمال و کارها را در پرونده خود ندیدم. 🔸آنجا در کنار من بود که از ابتدای عبور من از آن درب بزرگ کنارم حضور داشت. او اینگونه به من فهماند در اینجا را خواهی دید که به خاطر آن زحمت کشیده‌ای. صبور بودن و خلق خوش و دوری از نجاساتی مانند مشروبات از ابتدا در شما بوده و از طریق وراثت به تو منتقل شده بود. 🔸شما در خانواده این ویژگیها را اکتساب کرده بودی و زحمتی برای این کارها نکشیدی. شما اعمالی را در اینجا خواهی دید که برای آنها کشیده‌ای، کارهایی که خالصانه برای خدا انجام داده باشی برای تو محفوظ است و تو را خواهد داد. 📚 کتاب نسیمی از ملکوت ➥@ansuiemarg_ir