🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
با مردم آنگونه معاشرت کنید که اگر مردید بر شما اشک بریزند و اگر زنده ماندید، با اشتیاق به سوی شما آیند.
📚نهجالبلاغه ، حکمت۱٠
➥@ansuiemarg_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اولین مکانی که در دنیا اموات به آن توجه دارند کجاست؟!
🎙#استاد_عالی
➥@ansuiemarg_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 قطرهای از دریای نور
🔸وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُّؤَجَّلًا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَن يُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِي الشَّاكِرِينَ
🔹و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن خدا و آن در کتابی زمانبندی شده است. هر کس خواهان پاداش دنیوی باشد به او میدهیم و هر کس خواهان پاداش حیات جاوید باشد باز به او میدهیم و به زودی شکر کنندگان را پاداش خواهیم داد.
✍سوره آلعمران ، آیه۱۴۵
موسسه پیامبر مهر و رحمت(ص)
➥@ansuiemarg_ir
🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت سیزدهم
🔻سفر دوباره آغاز شد، در دو طرف راه همه #سبزه و گل و آبهای جاری بود و هوا چنان معطر بود که به وصف نمی آمد تا از شهر خارج شديم انگار خوبیهای #شهر ما را تا آنجا مشایعت نموده بودند.
🔻پس از آن دوباره راه باریک و پر #سنگلاخ شد و از میان دره میگذشت و آن دره به طرف راست و چپ پیچ میخورد. اگر #مسافرین دیگر در جلوی ما نبودند راه را گم می کردیم زیرا که راههایی به طرف دست #چپ از این راه جدا میشد.
🔻در یکی از پیچ های دره #سیاهان وارد راه ما شدند. چشم من که به سیاه افتاد بس که دیدارش شوم بود پایم به سنگی خورد و #مجروح شد و لنگ لنگان به سختی راه میرفتم. مسافرینی که در راه بودند جلو افتادند و دور شدند و من #عقب ماندم. تا رسیدیم به سر دوراهی که یک راه به دست چپ جدا میشد و من #متحیر ماندم که از کدام راه بروم که سیاهک خود را به من رساند و گفت چرا ایستادهای؟ به دست چپ #اشاره کرد و گفت راه این است و خودش چند قدمی به آن راه رفت، به من گفت بیا و من نرفتم بلکه از آن راه دیگر رفتم و دیگر میدانستم راه #درست در مخالفت با آنان است. و سیاه هر چه اصرار نمود با او نرفتم زیرا که #تجربهها کرده بودم.
🔻چیزی نگذشت که آن دره تمام شد و زمین مسطح و #چمنزار بود و منزل سوم پیدا شد. (وعده وصل چون شود نزدیک آتش شوق #شعله ور گردد) هادی طبق وعده اش باید در اینجا منتظر من باشد و در رفتن سرعت نمودم و آقای #جهالت هم از من مأیوس شده به من نرسید. چیزی نگذشت که رسیدم به در دروازه شهر (منزل سوم)
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز میباشد.
➥ @ansuiemarg_ir
⭕️ سزای حرف های بیهوده
یک روز بعد از نماز صبح همانگونه که در سجاده نشسته بودم و مشغول مناجات ذکر پروردگار متعال بودم ، مکاشفه ای برای من اتفاق افتاد. در مکاشفه دیدم لبهای من را با نخ و سوزن می دوزند و بسیار هم درد و رنج دارد، بعد به من گفتند این باطن عمل و سزای کسی است که زبانش را از حرفهای بیهوده نگه نمیدارد.
✍علامه حسن زاده (ره)
➥@ansuiemarg_ir
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
امام باقر علیه السلام:
خود را در دنیا چنان منزل ده که گویی ساعتی در آن منزل داری و سپس از آن کوچ میکنی
🔹بحارالانوار ج۷۵ ص۱۶۵
➥@ansuiemarg_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳گذر زمان در برزخ چگونه است؟
🎙#استاد_محمدی
➥@ansuiemarg_ir
💎 پاداش نیّتِ بی عمل!
🔸صفحات #دفتر اعمالم را که ورق میزدم وقتی عملی بسیار ارزشمند بود آن عمل درشت در بالای #صفحه نوشته شده بود. در یکی از صفحات به صورت بسیار بزرگ نوشته شده بود «کمک به یک خانواده فقیر». راستش را بخواهید من هر چه فکر کردم به یاد نیاوردم که به آن خانواده #کمک کرده باشم! یعنی دوست داشتم اما توان مالی نداشتم که به آنها کمک کنم.
🔸آن #خانواده را میشناختم آنها در همسایگی ما بودند و اوضاع مالی خوبی نداشتند. خیلی دلم میخواست به آنها #کمک کنم برای همین یک روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم به دو نفر از اعضای #فامیل که وضع مالی خوبی داشتند مراجعه کردم من شرح حال آن خانواده را گفتم و اینکه چقدر در #مشکلات هستند اما آنها اعتنایی نکردند. اما عجیب بود که در نامه عمل من کمک به آن خانواده #فقیر ثبت شده بود!
🔸به جوان پشت میز گفتم من که کاری برای آنها نکردم؟ او هم گفت تو #نیت این کار را داشتی و در این راه تلاش کردی اما به نتیجه نرسیدی برای همین نیت و حرکتی که کردی در #نامه عملت ثبت شده. بعد ها حدیث رسول گرامی اسلام در نهجالفصاحه ص۵۹۳ را دیدم: «خدای والا میفرماید: وقتی بنده من کار نیکی اراده کند و نکند یا نتواند انجام دهد آن را یک کار نیک برای وی ثبت میکنم.»
📚کتاب سه دقیقه در قیامت
➥@ansuiemarg_ir
🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت چهاردهم
🔻چیزی نگذشت که رسیدم به منزل سوم و دم #دروازه شهر بالاخره هادی را دیدم و سلام کردم و مصافحه نمودیم. حیات تازهای به #وجودم رسیده بود. داخل شدیم به قصری که برای من مهیا شده بود. پس از استراحت و پذیرایی شدن، #هادی پرسید در این سه منزل چطور بر تو گذشت؟
🔻گفتم: الحمدلله خطراتی از طرف #جهالت بود آن هم بالاخره از ناحیه خودم بود که بی تو بودم و اگر تو بودی او با من این طور #گردن کلفتی نمیکرد و هر چه بود بالاخره به سلامتی گذشت و تو را دیدم و همه دردها دوا شد و همه #غمها از بین رفت.
🔻گفت: تا به حال چون من با تو نبودم او به مکر و #دروغ تو را از راه بیرون می کرد ولی بعد از این که من راه مکر و حیله او را به تو میگویم او به مکر و #حیله قویتری تو را از راه بیرون خواهد نمود و اسباب دفاعی تو در این منزل فقط عصا و سپری است و این کم است و امشب که شب #جمعه است برو نزد اهل بیت خود شاید که به یاد تو خیراتی از آنها #صادر شود و اسباب امنیت تو در این مسافرت بیشتر گردد.
🔻گفتم: من از آنها مأیوسم، زندهها مردههای خود را بزودی #فراموش میکنند و دلسرد میشوند. آن هفته اول که فراموش نکرده بودند و به اسم من کارهایی می کردند در واقع همان اسم بود و #باطن عملشان برای خودشان بود، حالا که همان اسم هم از یادشان رفته و من هیچ #امیدی به آنها ندارم. #هادی گفت: در هر صورت برخیز و نزد آنها برو چون پیغمبر به آنها گفته است: «از امواتتان به نیکی یاد کنید.» اگر از آنها مأیوسی از #خدا مأیوس نشو.
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز میباشد.
➥ @ansuiemarg_ir
هر شب [در عالم خواب] در عوالمی از بزرخ میرویم که هیچ اختیارش دست ما نیست... با این همه این گونه از مرگ غافل هستیم!
✍آیت الله بهجت ره
📚جرعه وصال، ص ۱۴۴
➥@ansuiemarg_ir
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
پیامبراکرمصلیاللهعلیهوآله:
⚠️به کوچکی گناه نگاه نکن؛ بلکه ببین چه کسی را نافرمانی میکنی!
🔹تحف العقول ج۱ ص۱۱
➥@ansuiemarg_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️میخوای فقیر نشی
همیشه به یاد این ۲ نفر باش
حتی بعد مرگشون!
➥@ansuiemarg_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 قطرهای از دریای نور
🔸وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ
🔹به راستی ما انسان را آفریدهایم، و چیزی را که نفسش به او وسوسه میکند میدانیم و ما از (شاه) رگ گردن به او نزدیکتریم.
✍سوره ق ، آیه ۱۶
➥@ansuiemarg_ir
🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت پانزدهم
🔻شب جمعه شد و به خانه ام رفتم، دیدم آن عزتی که #خانوادهام در زمان من داشتند فرود آمده و کسی به یاد آنها نیست و امور زندگیشان #مختل شده و بچه ها ژولیده و پژمرده شدهاند. دلم به حالشان سوخت و دعا کردم که خدایا بر اینها و بر من #رحم کن و همسرم نیز یادی از زمان آسودگی خود نموده و بر من رحمت فرستاد.
🔻برگشتم به نزد #هادی دیدم اسبی با زین چرم و لجام طلا در قصر بسته شده است از هادی پرسیدم این #اسب برای کیست؟ هادی تبسم نموده گفت همسرت برای تو فرستاده و این #رحمت حق است که به صورت اسب در آمده است و در این منازلی که #پیاده رفتن در آن خیلی سختی دارد بسیار به کار میآید.
🔻و دعای تو نیز درباره آنها مستجاب شده است و آنها بعد از این در #رفاه و آسایش خواهند بود. ببین یک رفتن تو چطور سبب خیرات شد برای خانواده ات. و در دنیا غالباً انسان ها غافلند از #مراوده و خبر داشتن از حال یکدیگر، تأکیدات بسیاری از پیغمبر در این موضوع وجود دارد؛ که اگر سه روز بگذرد و مومنین #حال یکدیگر را نپرسند رشته #اخوّت ایمانی در بین آنها پاره گردد.
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز میباشد.
➥ @ansuiemarg_ir
💎 معجزه زیارت عاشورا
📿 مرحوم شیخ عباس قمی (ره) در #مفاتیح نقل می کند که ظالمی پس از مرگ به خواب یکی از علما آمد مرد #عالم از او پرسید چگونه در راحتی به سر می بری حال آنکه باید دچار درد و #شکنجه باشی؟ ظالم در پاسخ گفت تا دیشب در عذاب می سوختم و قبرم پر از آتش بود ولی از دیشب تاکنون #عذاب بطور موقت از قبرستان برداشته شده زیرا حضرت سید الشهداء عليهالسلام، دیشب سه بار به دیدن یک بانوی #محترم آمد.
🔹مرد عالم به جستجو و تحقیق درباره این #بانو پرداخت تا همسر او را پیدا کرد از او پرسید «همسر شما چه اعمال نیکی انجام میداد که #امامحسین علیه السلام به دیدنش آمده است؟!» مرد گفت: همسرم یک عمر بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت.
📚معاد در قرآن ، ص 140
➥@ansuiemarg_ir
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
امیرالمؤمنین علیه السلام:
یاد خدا عقل را آرامش میدهد، دل را روشن میکند و رحمت او را فرود میآورد.
🔹تصنیف غرر، ح۳۶۳۳
➥@ansuiemarg_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ماجرای گریه عمروعاص در بستر مرگ!
🎙 حجتالاسلام رفیعی
➥@ansuiemarg_ir
🤍 پرواز روح! 🤍
🔸پس از چند ساعت #خواب یا بیهوشی دوباره به کما رفتم، بار دیگر روح آزاد شد و تجربه ای منحصر به فرد ایجاد شد این را کاملاً #متوجه میشدم این حالت با خواب یا توهم کاملاً تفاوت داشت. چون درد من برطرف شده و #روح من کاملاً آزاد میشد و در بیمارستان و بیرون از آن به هر کجا اراده میکردم #سفر می کرد.
🔹در همان وضعیت احساس دلتنگی عجیبی برای #پدرم به من دست داد. دوست داشتم پس از مدتها ایشان را ببینم. یکباره دیدم که در یک جاده #آسفالت خلوت ایستادهام. من از فاصله ای حدود ده متری، زمین در هوا حرکت میکردم شاید به حساب #دنیا یکی دو ساعت مسیر را طی کردم مسیر کاملاً خلوت و اطرافم بیابان بود.
🔸در جاده این قدر جلو رفتم تا به یک #آبادی رسیدم چندین منزل روستایی در آنجا قرار داشت. مستقیم به سمت آخرین منزل در انتهای خیابان #روستا رفتم. درب خانه سبز بود و مشخص بود تازه رنگ شده وارد خانه شدم پدرم نشسته بود، از دیدنش خیلی #خوشحال شدم و دلتنگی ام بر طرف شد. خواستم بیشتر بمانم که یکباره دیدم در #بیمارستان هستم.
📚کتاب شنود
➥@ansuiemarg_ir
🌏 #آن_سوی_مرگ قسمت شانزدهم
🔻برای استراحت وارد حجره شدم، حوریهای به روی #تخت نشسته بود که نور صورتش حجره را روشن و چشم را خیره میساخت. #هادی گفت: این حوریه از وادیالسلام بخاطر تو آمده است و به عقد تو درامده است. این را گفت و از #حجره بیرون شد.
🔻نشستیم و به آن #حوریه گفتم حسب و نسب خود را و سبب این که مال من شده ای بیان کن. گفت به خاطر داری که در اوج #جوانی شب جمعه ای زنی را #متعه نمودی؟ گفتم: بلی. گفت خلقت من از آن قطرات آب #غسل تو است.
🔻گفتم آیا میدانی که از چه جهت بر عمل متعه این همه #خواص، مترتب و محبوب عندالله شده است؟ گفت: از آن جهت که همه مردم قادر بر ادای حقوق #ازدواج دائمی نبودند و در صورت نبودن این حکم بسیاری مرتکب #زنا میشدند و مفاسدی زیاد داشت.
🔻شب سپری شد و #صبح هادی آمد و گفت که باید حرکت نمود. برخاستم اسب را سوار شدم و #عصا را به دست گرفتم و سپر را به پشت آویختم و هادی تذکره و جواز راه به من داد و #حرکت نمودیم...
♨️ ادامه دارد...
📚 کتاب سیاحت غرب
❌ کپی داستان فقط با ذکر لینک کانال مجاز میباشد.
➥ @ansuiemarg_ir