eitaa logo
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
627 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
992 ویدیو
72 فایل
هو‌المحبوب(((:🍃 السلام‌علیڪ‌یابقیہ‌اللّٰھ‌فی‌ارضه . . سر‌راهت‌در‌انتظار‌م‌برده‌هجرت‌صبر‌و‌قرارم جز‌ظهورت‌ای‌گل‌زهرا‌به‌خدا‌حاجتی‌ندارم !'
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ‌
✳️منتظران ظهور 📣📣📣 روایت داستانِ و و مهندس سال۱۳۷۹ درخدمت مرحوم ابوی برای عیادت دوست بیماری رفته بودم... پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، برحسب اتفاق ، چنددقیقه بعداز ورود ما مغرب میگفتند... آن آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان کیف چرمی ظاهرا گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرحضار مشغول شد! شخصا برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده و کراواتی اینطور مقید به باشد...  بعداز اینکه همه نمازشان خواندند ، مرحوم پدرم خطاب به ایشان با صدای بلند(بدلیل سنگینی گوش پیرمرد) گفتند: آقای مهندس، قضیه نماز اول وقت و مرحوم حاج شیخ و را برای مجتبی تعریف کنید ... دوستدارم از زبان خود جنابعالی بشنود... حس کنجکاوی ام تحریک شده بود که بدانم ماجرا ازچه قرارست که، آقای مهندس لبخندی زدند و اینطور شرح دادند: مدتی بود که از طرف سردارسپه(از القاب رضاشاه) مسئول اجرای قسمتی از طرح تونل کندوان درجاده چالوس شده بودم..، ازطرفی فرزند دومم که پسربزرگم باشه، مبتلا به خون شده بود، حتی اطباء فرنگ جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظر مرگ بچه بودیم. خانمم یکروز گفت که برای شفای بچه بریم مشهد دست بدامن ع بشیم... البته آنموقع من اینحرفهارو قبول نداشتم ولی چون مادربچه خیلی مضطرب و دلشکسته بود قبول کردم... که رسیدیم تقریبا آخرشب بود، فردا صبح بچه را بغل کردم و رفتیم حرم... وارد صحن که شدیم، خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت بریم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه و... بچه را ازمن گرفت و گریه کنان رفت داخل سمت ضریح و.... یک مُلای پیر کوچولو توجه منو بخودش جلب کرد...روی زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند... هرکس مشکلش را به آن آخوندپیر میگفت و او یا چندعدد انجیر یا مقداری نبات درون دست طرف میگذاشت و بنده خدا خوشحال و خندان تشکرمیکرد و میرفت. به خودم گفتم عجب مردم احمق و ساده ای داریم ما... پیرمرد چطور همه را دلخوش میکند ، آنهم با انجیر یا تکه هایی از نبات! حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که شیخ نگاهی بمن انداخت و بعد با دست اشاره کرد یعنی بروم جلو... رفتم جلو سلام کردم ... بعداز لحظاتی بمن گفت: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟! گفتم: چه شرطی؟... برای چی؟! شیخ گفت: قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت، یکسال تمام نمازهای یومیه را سروقت اذان بخوانی!!! خیلی تعجب کردم... ازکجا میدانست... این چه شرطی بود...   کمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد که یکسال نماز بخوانم... خلاصه گفتم: قبوله! شیخ تکرار کرد: یکسال نماز اول وقت و سر اذان درمقابل سلامتی اولادت، قبوله؟ بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم و اصلا قبول نداشتم، گفتم: قبوله آقا: هنوز دقایقی از این ماجرا نگذشته بود که دیدم فرزندم و همسرم دوان دوان از سوی صحن به طرف من میایند و فرزند بیمارم کاملا سرحال بود که بعد از مراجعه به پزشک متوجه شدم که هیچ اثاری از بیماری در فرزندم نیست. به خاطر همان قول بود که همواره نماز اول وقت خود را می خواندم تا اینکه روزی دیدم تعداد زیادی سرباز و تشریفات به طرف محل کارگاه ما در پروژه ی جاده ی کندوان می ایند. فهمیدم رضاشاه برای بازدید آمده است. از طرفی نماز اول وقت هم شده بود. به هرحال تصمیم گرفتم که نمازم را شروع کنم. تا اینکه متوجه شدم سایه ای نزدیک من میاید. از ترس شدید می لرزیدم. می ترسیم به خاطر عدم ادای احترام جان مرا بگیرد. صبر کرد تا نمازم تمام شود. به او ادای احترام کردم و عذرخواهی کردم. نگاهی به من انداخت و به مسئول ارشدی که همراه وی بود گفت: مردک؛ این مرد نمی تواند دزد باشد و دزد تو متیکه هستی..... خلاصه نماز اول وقت هم جان مرا نجات داد و هم جان فرزندم را و از آن موقع تا کنون به قولی که به حاج شیخ حسن نخودکی دادم وفا می کنم و نمازم را اول وقت می خوانم. اگه قبول داری قدرت خدا از همه قدرتمندان بیشتره تو هم از امشب نیت کن هر وقت اذان گفتند کارت و تعطیل کنی و بخونی خدا آدم و باید نجات بده نه رئیس خدا نجات و تو قرار داده نه تو پارتی کاری کن که پارتیت خدا باشه تصمیم بگیر که همه نمازات و اول وقت بخونی تا تو همه کارات موفق باشی 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃 http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2 فوروارد یادت نشه
هدایت شده از ‌
✳️منتظران ظهور (ع)🍃🌸 طره مویی که افسون شد ، بُلندش می کنند 🍃 زُلف مِشکین و چَلیپا را کَمَندش می کنند 🍃 می برند و در حیاط خانه جایش می دهند 🍃 آن غزالی را که صیادان پسندش می کنند🍃 بی سبب انگور نیشابور ما شیرین نشد🍃 غوره تلخی که دستت خورد قندش می کنند🍃 هر که منظور نظر شد در بساط عاشقی 🍃 بر درِ درگاه سلطان مستمندش می کنند🍃 شعر درهم برهمی گفتم که دیدم در حرم 🍃 خادمان با آب و جارو ، بند بندش می کنند 🍃 پس تو دریا هستی و کانون امواج خودی 🍃 سوره عشقی که از سوی خدا نازل شدی🍃 تو نبودی خانه ام را خوانِ رنگینی نبود🍃 تو نبودی هیچکس دلجویِ مسکینی نبود 🍃 در حریمت شاه و رعیت روزی یکسان می خورند 🍃 هرچه گشتم در حرم بالا و پائینی نبود 🍃 از کجاوه سر برون کردی و ایمانم شدی 🍃 ور نه بر توحید این مردم که تضمینی نبود 🍃 گفته ام با یا علی موسی الرضا خاکم کنند🍃 چون که دیدم بهتر از این ذِکرِ تلقینی نبود🍃 کاسه آوردم شکستی ، گفتی از اینجا نرو 🍃 پس خدا را شکر ظرف من بجز چینی نبود 🍃 آنچنان که بوی عطر و مشک می چسبد به ما 🍃 بر سر این سفره نان خشک می چسبد به ما 🍃 تا حرم را دیدم اشکم گشت جاری مثل نیل 🍃 زیر آن سایه که از گنبد به سویم شد گُسیل 🍃 از همان سَر دَر که زد شیخ بهایی ، رد شدم 🍃 دیدم آقا زشتِ اعمالِ مرا کرده جَمیل🍃 هر کسی بار گنه بر دوش می بُرد آمد و 🍃 پای گنبد رفت و خلوت کرد و بعداً شد خَلیل 🍃 رَختِ خُدّامی به تن کردم، وَ از آن شب به بعد 🍃 نیمه شب ها صحن جارو می زنم با جبرئیل 🍃 ما فقط سلمان به پابوسیِ طوبی برده ایم 🍃 باز دیدَش را رضا پس داد ، جایِ کُل ایـل 🍃 حضرت سلطان به ایران آمد و ایران ما 🍃 جملگی سلمان شدند از سیستان تا اردبیل.... 🍃 پس همان طوری که زر از سنگ و کاشی بهتر است 🍃 با علی و فاطمه فامیل باشی بهتر است🍃 در جواب هر سلامی که به عَرضت می کنم 🍃 بارها گفتی خودم از تو شفاعت می کنم 🍃 تیغِ ابروی تو شد ، صیادِ آهویِ دلم 🍃 این چنین بر دادنِ جانْ ، مِیل و رغبت می کنم 🍃 من که زیرِ سایه باب الجوادت راحتم 🍃 کِی پس از این خواهشِ رفتن به جنت می کنم 🍃 بارها از این گنه آلوده دعوت کرده ای 🍃 حال امشب من تو را دعوت به هیئت می کنم 🍃 امر کردی فَبکِ لِلمَظلوم، فَبکِ لِلحُسین 🍃 هر که می گوید حسین ، از تو اطاعت می کنم 🍃 جان به قربان تو ای آنکس که جانها دست اوست🍃 غصه جدِ غریبت استخوانی در گلوست🍃 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2 فوروارد یادت نشه
#قدردان_نعمت_بزرگ_و_گران‌قدر #حرم_آقا_امام_رضا_ع_باشیم❗️ #هرچه_شکر_کنیم_باز_کم_است❗️ 🌹حضرت آیت‌الله بهجت(ره): ✍حرم مطهر حضرت #امام_رضا (علیه‌السلام) #نعمت_بزرگ و گران‌قدری است که در اختیـــار #ایرانـی‌هـاست، عظمتش را #خـدا #می‌دانـــد، به‌حدی کـه امام جواد علیه‌السلام می‌فرماید: 💠🍃زیارت پدرم از زیارت #امام_حسین (علیه‌السلام) #افضل است؛ زیرا امام حسین (علیه‌السلام) را #عامه و #خاصه زیارت می‌کنند، ولی پدرم را جز #خاصه (شیعیان دوازده امامی) زیارت نمی‌کنند.! 📚در محضر بهجت؛ ج۱، ص ۳۲۸ @emamgharib1
💐 گل آرایی زیبای داخل حرم (علیه‌ السلام) به مناسبت ایام ولادت آن حضرت .🍃🌸꙰🍃🌸꙰🍃🌸꙰ lمنت⃢ظر @emamgharib💚
Mohammad Hossein Pooyanfar - Emam Reza Ghorbone Kabotarat (128).mp3
2.36M
اݥــاݦ ږۻــا (ع).. قږبـۋݩـــہ ڪــبوݓڔاټ✨ .🍃🌸꙰🍃🌸꙰🍃🌸꙰ lمنت⃢ظر @emamgharib💚
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻 جان حالا كه نيامدم دمت را بفرست من نيستم آن جا كرمت را بفرست گفتم كه مريضم و دوا مي خواهم پس گرد و غبار حرمت را بفرست 👇👇👇👇 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ lمنت⃢ظر @emamgharib ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈