هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
#نیایش_شبانگاهی
#دعا کن ...
✨برای همه اونایی که یه درد گوشه قلبشون پنهونه
برای ناگفته هایی که کسی جز "#خدا " محرمش نیست
✨برای دلهای شکسته
برای طاقتهایی که کم شده
برای تمام مریضها که تو بیمارستانن
برای همه🙏
#خدایا...
✨دراين #شب جمعه تو رامهربانيت قسم...
دلهاى گرفته را #شاد
ودست هاى نيازمند رابى نيازگردان
وقلبى نورانى،تنى سالم
#زندگى آرام...
نصيب همه ما بگردان...
✨شبتون بخیر
بیایید امشب برای هم دعا کنیم
صبور باشیم
از روزگار وسختی هاش نترسیم
همه سالم وسلامت بمانند
ودر نهایت عاقبتمان ختم
به خیرشود
"شبتون در پناه خدا"
🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه
هدایت شده از
🔖 #باران شدیدی در #ٺهران باریده بود، به طوری که خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفٺه بود!
چند پیرمرد میخواسٺند به سمٺ دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند؟!
همان موقع #ابراهیم_هادی از راه رسید، پاچه شلوار را بالا زد، با کول کردن پیرمردها، آنها را به طرف دیگر خیابان برد!...
👈جایی در #سوریه هم #رزمندهها زیر باران در پیاده رو #نماز میخواندند، میدونی چرا؟؟؟
چون نمیدانسٺن صاحب منزل از نماز آنان در منزلش #راضی هسٺ یا نه!!!
✍آره دوسٺ عزیزم؛
چنانچه بخواهیم از سیم خاردار رد بشیم
باید اول از سیم خاردار نفسمون رد بشیم
#شهدا هم قبل از هر چیز،
#نفس خود را شکسٺن ٺا #شهید شدن!!!
و این رزمندگان دلاور هم
قبل از شکسٺ #دشمن نفس خود را #شکسٺ دادهاند!
📌 #زندگی اینها را ببینیم
و کمی فکر کنیم
دقیقا" ما کجاییم و چه میکنیم؟!
@emamgharib
هدایت شده از
✳️منتظران ظهور
✨خیلی جالبه حتما بخونید 👌
✍زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و #چادر زن لای در گیر کرد.
داشت با زحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها !
زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت:
بخاطر شما چادر میپوشم..
تعجب کرد و گفت: بخاطر من؟!
گفت: بله ! من چادر سر می کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد، و نگاهش را کنترل نکرد، #زندگی تو، به هم نریزد .
همسرت نسبت به تو #دلسرد نشود.
محبت و #توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.
من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم.
تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم.
من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم.
اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.
و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم.
چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم.. آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد.
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2
فوروارد یادت نشه