eitaa logo
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
628 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
992 ویدیو
72 فایل
هو‌المحبوب(((:🍃 السلام‌علیڪ‌یابقیہ‌اللّٰھ‌فی‌ارضه . . سر‌راهت‌در‌انتظار‌م‌برده‌هجرت‌صبر‌و‌قرارم جز‌ظهورت‌ای‌گل‌زهرا‌به‌خدا‌حاجتی‌ندارم !'
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 #پدر🌹 #مادر🌹 میگن پدر و مادر چراغ خونن... #خدایا ❣ چراغ هیچ خونه ای رو خاموش نکن... #آمین🌹🌹🌹 @emamgharib
هدایت شده از ‌
1_56419072.mp3
7.13M
🌿🌸🌿 ✅داستان مرام و معرفت و ادب یک به جایگاه و 💠خیلی زیباست حتما گوش کنید 🌷 🌷 👆👆👆 @emamgharib
هدایت شده از ‌
✳️منتظران ظهور 💠توسل به خانمی که حاجت میدهد❗️ 🌺آیت‌الله مجتهدی تهرانی(ره): 🔹بهترین وسیله رسیدن به خدا اهل بیت هستند! 💢چهل سال پیش من داشتم، یکی از اولیا خدا در کربلا به من فرمودند: ☀️به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان  شوید، ایشان چون ولی وقت ما هستند؛ ☀️به فرزندشان می‌فرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواسته‌اش را بده؛ ☀️پس یا ایشان کن تا گرفتاریت شود!! 🔻آقای الهی واعظ از قول بنده این مطلب را بر روی منبر نقل کرده بودند، شخصی پیش من آمد و گفت: 🔆آقا من این کار را کردم و فوراً حاجتم را گرفتم!         🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2311716878C52740aaed2 فوروارد یادت نشه
در گلستان ادب آموزگارم است بعد رب العالمین پروردگارم است من که شاگرد دبیرستان عشق  اولین معشوق من در روزگار است تقدیم به مادران گل سرزمینم روزتون مبارک❤️ @emamgharib
✳️منتظران ظهور 💠توسل به خانمی که حاجت میدهد❗️ 🌺آیت‌الله مجتهدی تهرانی(ره): 🔹بهترین وسیله رسیدن به خدا اهل بیت هستند! 💢چهل سال پیش من داشتم، یکی از اولیا خدا در کربلا به من فرمودند: ☀️به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان  شوید، ایشان چون ولی وقت ما هستند؛ ☀️به فرزندشان می‌فرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواسته‌اش را بده؛ ☀️پس یا ایشان کن تا گرفتاریت شود!! 🔻آقای الهی واعظ از قول بنده این مطلب را بر روی منبر نقل کرده بودند، شخصی پیش من آمد و گفت: 🔆آقا من این کار را کردم و فوراً حاجتم را گرفتم! : دوستان در این روز تولد صاحب الزمان که روز برآوردن حاجت هست ،دست به دامان مادرش بزنید .         🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
❁ دلِ مݩ باز هوایے شده و در اسٺ بہ گمانم ڪه گذر نامۂ دل، معٺبر اسٺ همۂ ڪرب وبلا منٺظرِ توسٺ شبِ جمعہ اسٺ‌وحرَم دلهره اش بیشٺر اسٺ 🌙 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج ❤️صل الله علیک یا ابا عبدالله @emamgharib
‌〖سفـࢪه‌آسمانے!‌‌‌〗
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت نهم : قهرمان ✔️راوی : حسين الله كرم 🔸مسابقات قهرماني 74
✳️منتظران ظهور 🌸 سلام بر ابراهیم 💥قسمت دهم : پورياي ولي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸مسابقات باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند:امسال در 74 کيلو کسي ابراهيم نيست. 🔸مسابقات شروع شد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برم يداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد يا با بالا ميبُرد. 🔸به رفقايم گفتم: مطمئن باشيد، امسال يه کشتي گير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت. حريف پاياني او آقاي «محمود.ك» بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتش هاي جهان شده بود. 🔸قبل از شروع رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي. 🔸مربي، آخرين توصيه ها را به گوشزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را ميبست. بعد با هم به سمت تشک رفتند. من سريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيم هم وارد شد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيم جلو رفت و با به حريفش سلام كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به علامت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالاي سالن بين تماشاگرها به او نشان داد! 🔸من هم برگشتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تسبيح به دست، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شد. اما ابراهيم خيلي بد کشتي را شروع کرد. همه اش ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائي کرد که صِدايش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد! 🔸حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اولين اخطار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد! وقتي داور دست حريف را بالا م يبرد ابراهيم خوشحال بود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشت يگير يکديگر را بغل کردند. 🔸حريفِ ابراهيم در حالي که از خوشحالي گريه ميکرد خم شد و دست ابراهيم را بوسيد! دو کشتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتم: آدم عاقل، اين چه وضع کشتي بود؟ بعد هم از زور عصبانيت با مشت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر نخور! 🔸بعد سريع رفت تو رختکن،لباسهايش را پوشيد. سرش را پائين انداخت و رفت. از زور عصبانيت به در و ديوار مشت ميزدم. بعد يك گوشه نشستم. نيم ساعتي گذشت. کمي آرام شدم. راه افتادم که بروم. جلوي در ورزشگاه هنوز شلوغ بود. همان حريف فينال ابراهيم با مادر و کلي از فاميلها و رفقا دور هم ايستاده بودند. خيلي بودند. يکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله؟! آمد به سمت من و گفت: شما رفيق آقا ابرام هستيد، درسته؟ با عصبانيت گفتم: فرمايش؟! 🔸بي مقدمه گفت: آقا عجب رفيق با مرام يداريد. من قبل مسابقه به آقا ابرام گفتم، شک ندارم که از شما ميخورم، اما هواي ما رو داشته باش، و برادرام بالاي سالن نشستند. كاري كن ما خيلي ضايع نشيم. بعد ادامه داد: رفيقتون سنگ تموم گذاشت. نميدوني مادرم چقدر خوشحاله. بعد هم گريه اش گرفت و گفت: من تازه کرد هام. به جايزه نقدي مسابقه هم خيلي احتياج داشتم، نميدوني چقدر خوشحالم. مانده بودم كه چه بگويم. کمي سکوت کردم و به چهر هاش نگاه كردم. 🔸تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار بوده. بعدگفتم: رفيق جون، اگه من جاي داش ابرام بودم، با اين همه تمرين و سختي کشيدن اين کار رو نميکردم. اين کارا مخصوص آدماي بزرگي مثل آقا ابرامه. از آن پسر خداحافظي کردم. نيم نگاهي به آن پيرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. در راه به کار ابراهيم فکر ميکردم. اينطور گذشت کردن، اصلاً با عقل جور درنمياد! 🔸با خودم فکر ميکردم، پوريايِ ولي وقتي فهميد حريفش به قهرماني در مسابقه احتياج دارد و حاکم شهر، آنها را اذيت کرده، به حريفش باخت. اما ابراهيم... ياد تمرينهاي سختي که ابراهيم در اين مدت کشيده بود افتادم. ياد لبخندهاي آن پيرزن وخوشحالي آن جوان، يكدفعه گريه ام گرفت. عجب آدميه اين ابراهيم! 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @emamgharib
🕯 ماه خون ماه غم است 🖤فاطمیه یک ماتم است 🕯فاطمیه چشم گل پر شبنم🥀 است 🖤فاطمیه عمر گل ها هم است 🕯فاطمیه دیده تر است 🖤اشک ریزان در عزای است😭  🖤 lمنت⃢ظر @emamgharib ⊰✾🥀🌤✾⊱🕊
آوای مادرانه - قسمت سوم.mp3
8.14M
قسمت سوم با حال خوب گوش کنید. روایت آوای مادرانه ادامه دارد ... lمنت⃢ظر @emamgharib ⊰✾🥀🌤✾⊱🕊
آوای مادرانه - قسمت چهارم.mp3
9.77M
قسمت چهارم با حال خوب گوش کنید. روایت آوای مادرانه ادامه دارد ... lمنت⃢ظر @emamgharib ⊰✾🥀🌤✾⊱🕊