🔰حاج حیدر و مکتب تفکیک در مشهد(4)🔰 🔹مجذوب روش اصول روح الله خمینی شده بودم 1️⃣ حاج حیدر: یک شب ، یکی از فضلای مشهدی كه از همكاران جدّي ما در دوران نهضت نفت بود از قم به مشهد آمده بود تا نظر دوستان کانون را به حاج آقا روح الله خمینی جذب كند، اواسط جلسه نزديك بنده آمد و گفت: فلاني! شما چرا از نفوذ خود ، پس از وفات آقای بروجردی ، براي حاج آقا روح الله تبليغ نمي‌كني؟! من نام و فضائل امام را اجمالا شنیده بودم و اتفاقاً در همان ايّام، بگمانم "تهذيب الاصول" و تقریرات درس اصول امام را هم دم دست داشتم و مجذوب روش اصولی ایشان بودم . گفتم حاج آقا روح الله، وارد اينگونه امور نمي‌شوند و ادّعاي مرجعيت هم ندارند، رساله‌اي هم منتشر نكرده‌اند! 2️⃣ ایشان گفت: دقیقا به همين دليل بايد براي آقای خمینی تبليغ كنيم چون خود ایشان که اقدام نمیکند. من سکوت کردم اما به فکر فرو رفتم، فردا صبح پس از درس هميشگي (مجلدات بيان‌الفرقان در نقد فلسفه اصالة الوجود ) ، گفتگوي ديشب با يكي از فضلای قم را به عرض استاد(شیخ مجتبی قزوینی) رساندم و گفتم: نظرتان درباره مرجعيت آقای خميني چیست ؟ ايشان پس از سکوتی کوتاه و بدون توضیح، فرمودند: خير! 3️⃣ من البته خود دیگر تقليد نمی‌کردم و اهل احتیاط بودم و مي‌دانستم كه اختلاف همه رساله‌هاي نيم قرن اخير، محدود به برخی جزئیات در حد مثلا پنجاه مساله است و آن هم از اين قبيل كه مثلا متنجّس با چه اندازه آب، تطهير مي‌شود لذا پيرامون مرجعیت میان آقایان ، انتخاب و رقابت را ضروری نمي‌ديدم . #مکتب_تفکیک #مشهد_انقلابی ✍️ #میثم_کمالی #آنتی_سکولار https://eitaa.com/antisecular_ir

🔰حاج حیدر و مکتب تفکیک در مشهد(5/13)🔰 🔷 حاج حیدر: 1️⃣ درمانگاه آیه الله بروجردی در مشهد که مجانا فقرا را معالجه میکرد و رقیب حکومت شده و کاملا پیام سیاسی داشت ، ما در سال ۴۰ تاسیس کردیم و برای نخستین بار در ایران ، تقویمی منتشر کردم که تصویر امام را کنار مرحوم آقای بروجردی گذاشتم. 2️⃣ قبل از آنهم که دبیرستان علوی را در مشهد در دهه ۳۰ تاسیس کرده بودیم ، عملا در خدمت نوعی کادرسازی برای دهه بعد در نهضت امام هم شد. در هر دو مورد ، ساواک با بنده هم برخورد کرد. بهر حال ، اين ماجرا بین ما و حاج شیخ گذشت تا آن جریان سحرگاهي پیش آمد. 3️⃣ نیمه شبی ناگهان درب منزل ما به صدا در آمد. متحيّر شدم كه كيست اين ساعت ؟ در كمال شگفتي، مرحوم شيخ اسماعيل فردوسي پور را كه خانه زاد شيخ بود پشت در ديدم. 4️⃣ نگران شدم. پرسيدم چه شده ؟! گفت: دو ساعت است كه حاج شيخ مکرر مي‌گويند بگوئيد حيدر آقا بيايد! ترسيدم و شیخ اسماعیل را سوگند دادم كه راست بگو چه اتفاقي افتاده؟ گفت هیچ و با عجله، خدمت رسيديم. ایشان نماز صبح را خوانده و مشغول دعا و اذکار خود بودند. فرمودند: الحمدلله که نمردم و شما را دیدم تا نکته مهمی را بگویم.... ادامه دارد... #مکتب_تفکیک #مشهد_انقلابی ✍️ #میثم_کمالی #آنتی_سکولار https://eitaa.com/antisecular_ir