eitaa logo
انوار الهی💥
291 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
15.3هزار ویدیو
269 فایل
حال خوش را با ما تجربه کنید💖
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 🎗 ۲۸ 📢‼️ این داستان واقعی است !! 🎬 این قسمت | مجنون علی تا روز ، هنوز زینب باهام سرسنگین بود .. تلاش‌های بی‌وقفه من و علی هم فایده‌ای نداشت!! علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش .. تا جایی که می‌شد سعی کردم بهش نزدیک باشم .. و شده بودیم .. اون لیلای من .. منم مجنون اون ... روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می‌گذشت .. مجروح پشت مجروح .. کم‌خوابی و پرکاری .. تازه حس اون روزهای علی رو می‌فهمیدم که نشسته خوابش می‌برد ... من گاهی به خاطر بچه‌ها برمی‌گشتم اما برای علی برگشتی نبود .. اون می‌موند و من باز دنبالش .. بو می‌کشیدم کجاست .. خوشحالیم این بود که بین مجروح‌ها، علی رو نمی‌دیدم .. هر شب با خودم می‌گفتم .. خدا رو شکر .. امروز هم علی من .. همه‌اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه!! بیش از یه سال از شروع جنگ می‌گذشت .. داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می‌کردم که بند دلم پاره شد .. حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم می‌کشه!! زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن .. این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت .. و من با همون شرایط به مجروح‌ها می‌رسیدم .. تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه می‌شد ... تو اون اوضاع .. یهو چشمم به علی افتاد .. یه گوشه روی زمین .. تمام پیراهن و شلوارش غرق بود ... ... @anvar_elahi ❣ ❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣ ❣🖇❣🖇❣🖇❣