جمع کن با این دختر تربیت کردنت!
دستی به موهای شرابی رنگش کشید و با قر و قمیش گفت: “مامان! کجا بشینم جا نیست که؟! با اینکه سنش از سی سال می گذشت اما مادرش درست مثل یک دختر نوجوان که دست به سیاه سفید نزده بهش گفت: “نگران نباش پانی جون! کیف و کفشتو بده به من! عزیز دلم، خسته می شی! الان یه جای خوب برات پیدا می کنم! پانته آ جون"…
جای سوزن انداختن نبود. فضا کمی تاریک با نورپردازی سبز و زیبا و حسابی معنوی بود. چشم ها بارانی بود و نوای دلنشین ومحزون ذاکر اهل بیت، قداست بی آلایش این دورهمی معنوی را زیبا تر می کرد.
همه با حس آرامشبخشی نشسته بودیم… حسابی در حس عاشقانه دنجم غرق بودم که دستی به شانه ام زد.
با لبخندی مهربان سوال کرد:
“سلام! شما همیشه، اینجا می آیید"؟
گفتم: “سلام عزیزم! خب تو مراسم دیگه…تو مناسبت ها معمولا میام.”
با اشتیاق گفت:
“خیلی خوشم اومده از اینجا! من معمولا نمیام تو این جور مراسم ولی امشب با اصرار مامانم اومدم! چه خوب شد اومدم حس خوبیه"…
چند دقیقه بعد در حالیکه غرق ریتم سوزناک مداحی بودم دوباره با صدای او سرم را بلند کردم و گفتم: جانم؟
گقت: “میگم کیف تونو از کجا خریدین؟ خیلی دنبالشم گیر نیاوردم!”
آخرین چیزی که دلم می خواست این بود که در این لحظات خاص و بارانی معنوی بنشینم درباره مرکز خرید و مجتمع تجاری و قیمت کیف و کفش صحبت کنم.
ولی برای اینکه مودبانه رفتار کرده باشم به طور مختصر آدرس را بهش دادم.
دوباره با کنجکاوی گفت: “اتفاقا من دیروز همون جا بودم نداشت که!”
جواب دادم: “خب من چند ماه پیش خریدم الان دیگه نمی دونم…قابل نداره عزیزم؟!”
گفت: “مرسی، لطف دارید، می گردم پیداش می کنم.”
یک لحظه با خودم فکر کردم:
کاش من هم بگردم و پیدایش کنم! خودم را! آن خود پنهان شده در غبارهای نفس را…
فکر کنم فهمید الان دوست دارم کمی در خلوت خودم باشم. او هم سرش را پایبن گرفت و چند دقیقه بعد، دستمال به دست، اشک هایش را پاک می کرد…
ناگهان یکی از پیرزن های مسجد که حتی در آن شلوغی هم یک جای وسیع را اشغال کرده بود و مثل ملک شخصی از هر چهار طرف، یک متر را به خود اختصاص داده بود، بلند شد و به طرفش آمد و با لحن تندی گفت:
“این مجلس، حرمت داره، جشن بزن برقص که دعوت نشدید! پناه بر خدا! خانم! جمع کن دخترتو چه وضعشه آخه با این دختر ترببت کردنت! شورشو در آوردین شماها”
البته دختر هم کم نیاورد و حسابی حرف های درشت بار پیرزن کرد.
بعد با عصبانیت رو به مادرش کرد و گفت: “صدبار بهت نگفتم منو اینجور جاها نیار؟! خوب شد حالا؟! دیدی راست می گفتم؟ پاشو بریم زودتر"…
موقع رفتن برگشت نیم نگاهی به من کرد سعی کرد لبخند نیمه جانی بزند وگفت:"ببخشید عزیزم! خداحافظ…
در حالی که هنوز چشماش خیس بود؛ رفت…
نوحه خوان چقدر سوزناک و زیبا می خواند.
بغضی که از همان اول مراسم ته گلویم جا خوش کرده بود، همنوا با ریتم غمگین نوحه تبدیل به اشک شد:
امشبی را شه دل در حرمش مهمان است!
مکن ای صبح طلوع
مکن ای صبح طلوع
صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است!
مکن ای صبح، طلوع
مکن ای صبح،
💕@arameshemandegar
✍#افکار_روزانه
#قسمت_هفتم
#به_قلم: #شیدا_صدیق
🚫 ارسال با لینک کانال مجاز است.
🥏┅┅───.✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ 🥏 ⃟✿
4_5899844489723250924.m4a
20.9M
┈•꧁༼﷽༽꧂•┈
#دوره_نیت_نوشت
#قسمت_هشتم
💥مگر او چه کرد که اینچنین در قلب یار جا شد⁉️❤️
💥و این ماجرا چه پیامی برای من دارد⁉️
💎می خواهم مطابق آنچه در صوت گفته شد من هم قدمی برای امام زمانم بردارم.
با نیت من همراهی⁉️
مطالب شما را در گروه زیر قرار میدهیم👇
https://eitaa.com/joinchat/307298394C619fa8a334
•┈┈••✾☘️🕊☘️✾••┈┈•
کپی و ارسال با ذکر ۱۴ صلوات مجاز است.
💕@arameshmand
#صوت
دوباره #بارگزاری شده
4_5888738108022720820.m4a
23.71M
🌟#دوره_زن_کامل🌟
💥برای رسیدن به تغییرات واقعی مثبت از کجا باید شروع کرد؟
#توضیحات_زن_کامل
#خانم_صدیق
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
ارسال بدون لینک کانال مجاز نیست📛
https://eitaa.com/joinchat/1634271298C2b479acc30
#صوت
شیدا صدیق | آرامش ماندگار💕
⭐️آماده ای برای این تحول واقعی مثبت⁉️ #دوره_یک_جرعه_نور بخش اول 💕@arameshemandegar ◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍
خوبه که هر وقت تصمیم گرفتیم یه شروع پاک و از ته قلب داشته باشیم
این فایل یک جرعه نور را گوش بدیم و به سمت تحول واقعی بریم
التماس دعا
💥دوره ۲۰ روزه یک جرعه نور
💥شروع تغییرات مثبت واقعی
✨شاید تصور کنی این پیام به طور اتفاقی به دست تو رسیده اما باور کن در این جهان هیچ چیز اتفاقی نیست.✨
💚هزینه دوره: رایگان
💚نذر حضرت رقیه👇
https://eitaa.com/joinchat/1634271298C2b479acc30
https://eitaa.com/joinchat/307298394C619fa8a334
🌹لطفا نشر دهید
یک جرعه نور6.mp3
6.3M
چیکار کنیم که انرژی مثبت و خیر از همه طرف به سمت ما جاری شه⁉️
گروه حرفهای قشنگ شما👇
https://eitaa.com/joinchat/307298394C619fa8a334
#دوره_یک_جرعه_نور
#قسمت_ششم
#صوت
✨کپی با ۵ صلوات مجاز است.
💕@arameshemandegar
◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍⃟⭐️
ما یک مشت دختربچهایم که فقط بزرگ شدهاند.
ما آلیسهای سرزمین عجایب نبودیم و بهجای کوچک شدن، بزرگ شدیم
اما هنوز همانهاییم که بودیم؛ دختر بچههای ظریف و کوچولویی با قابلیتهای بیشتر...
همانها که دلشان برای مهربانی و عشق، ضعف میرود و هنوز هم با اشتیاق خاصی به عروسکهای پشت ویترین مغازهها نگاه میکنند، که عاشق لاکهای قرمز و صورتیاند و جوجهها را دوست دارند.
💔ما همان دختربچههای ظریفیم که با کوچکترین بیانصافی و حرفی دلشان میرنجد و دنبال آغوشی برای پناه بردن میگردند.
✔️ولی باید در دل روزهای سخت هم ببینیدمان که چه زنانه میایستیم و میجنگیم و پیروز میشویم،
✔️ که چه زنانه متعهد میمانیم و جسارت به خرج میدهیم،
💜که چه زنانه همه چیز را میسازیم...
✔️ما دختربچههایی هستیم که گاهی لباسهای زنانه میپوشند و شجاعانه میجنگند و زنانگی میکنند و امید میبخشند...
✔️که گاهی لباسهای مادرانه میپوشند و پناه میشوند و درد میکشند و تکیهگاه میشوند.
✔️و گاهی لباسهای کودکانه میپوشند و عزیز میشوند و عشق میشوند و انگیزه میبخشند ...
💜ما همان دختربچههای خیالباف دیروزیم، با کمی جسارت بیشتر،
نگاهی وسیعتر و
خیالاتی، عمیقتر ...
⭕️ دختر کوچولوی دوست داشتنی که دیگه بزرگ شدی برایم از وظایفی که سعی میکنی عالی اجرا کنی بگو✅
💥گروه دوست داشتنی حرفهای شما👇
https://eitaa.com/joinchat/307298394C619fa8a334
💕@arameshemandegar
✍#افکار_روزانه
#قسمت_هشتم
🚫 ارسال با لینک کانال مجاز است.
🥏┅┅───.✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ 🥏 ⃟✿
⏰زمان همه چیز را درست نمیکند،
⏰زمان خیلی چیزها را خراب میکند.
🍂مثلا انحنای کودکانهی گونههای آدم را،
🍂مثلا چشمها را،
🍂خطوط باریک لبها را،
🍂 شادابی و نشاط را، جوانی را...
⏰گذر زمان، خیلی چیزها را از هم میپاشد،
🍂 این را از پدربزرگ پیری بپرس که به تماشای عکسهای کودکیش نشسته،
🍂از مادری بپرس که هنوز احساسات کودکانه دارد اما در خیابان، غریبهها "مادر" خطابش میکنند.
⏰گذر زمان خوب نیست،
🍂آدمها را پیر،
🍂خانهها را مخروبه
🍂و برگها را زرد میکند.
🍂 گذر زمان از کودکها پیر
🍂و از درختهای سبز، الوار میسازد.
⏰من از گذر زمان میترسم.
🍂 از اینکه روزی آنقدر شکسته شوم که شیطنت و رهایی، از چشمهام بعید باشد،
🍂که لبخند بزنم و همه بدانند جنس این لبخند با لبخندهای واقعی فرق دارد،
🍂که صدایم ، که نگاهم، که دستهام؛ به لرزش افتادهباشد،
🍂که افسوس روزهای رفته، بزرگترین دارایی من باشد.
🍂میترسم به اندازهی کافی شیطنت نکردهباشم.
⏰من از گذار زمان میترسم...
💜برای اینکه در گذر زمان، برنده باشیم باید به بی زمان گره بخوریم.
به جز این به هر چه چنگ بزنیم باخته ایم.
⭕️ در بین شلوغی های روزانه در برنامه ریزی زمانت چقدر برای اتصال با امام زمانت وقت میگذاری✅
⭕️ میدونی که از این وقت گذاشتن منظورم فقط سر سجاده نشستن نیست.✅
⭕️ قشنگم! تو اهل آرامش ماندگار هستی پس کاری کن که هرگز از گذر زمان نترسی✅
💥گروه دوست داشتنی حرفهای شما👇
https://eitaa.com/joinchat/307298394C619fa8a334
💕@arameshemandegar
✍#افکار_روزانه
#قسمت_نهم
🚫 ارسال با لینک کانال مجاز است.
🥏┅┅───.✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ 🥏 ⃟✿
یک جرعه نور۷ ایتا_1.mp3
10.08M
✳️ با این فرمول ریاضی اخلاقمون رو درست کنیم
گروه حرفهای قشنگ شما👇
https://eitaa.com/joinchat/307298394C619fa8a334
#دوره_یک_جرعه_نور
#قسمت_هفتم
#صوت
✨کپی با ۵ صلوات مجاز است.
💕@arameshemandegar
◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍⃟⭐️◍⃟⭐️
🍃همین لحظه
🍃همین جا
🍃همین لحظه
🍃همین جا
🍃همین لحظه
🍃همین جا
یاد تسبیح دونه درشت سبز خوشرنگم افتادم...یاد روزی که وسط ذکر گفتن، خانمی تو مسجد سرشو اورد زیر گوشم و گفت:
-وای یه لحظه ببینم تسبیحتونو چه خوشرنگه... سنگه؟
بهش نگفتم که این سوغاتی مکه هست که مادرم برایم آورده
بهش نگفتم هر وقت لای شلوغیا دلم میگیره و از محبتهای الکی و مصنوعی خسته میشم میرم لای کلکسیون تسبیح های جورواجور و این تسبیح خاص و خوشرنگ که عطر عشق مادر میده را از لای اونهمه تسبیح در میارم و ذکر میگم...
خانم، که انگار دوست داشت یه جوری سر حرف را باز کنه گفت: دونه هاش یه جور خاصی درشته که آدم حس میکنه ذکرها داره درست حسابی بالا میره و دیده میشه...
نمیدونم چرا یک لحظه نم بغضی را در گلوم حس کردم:
کار دونه درشتی که بخوام در پرونده اعمالم داشته باشم و بگم این یکی یه مهره ی سنگینه! دارم؟!
آیا "ثقلت موازینه" برایم صدق میکنه؟!....
سوال های مهم و اساسی که باید از خود بپرسیم اما لای هیاهو و هوچی گری های دنیای شیک هزار رنگ فراموشمون میشه
خب عزیزانمبرگردیم به اول مطلب.
نمیپرسید جریان این ذکر خاص چیه؟👇
🍃همین لحظه
🍃همین جا
میدونی؟ ما یه خورده زیادی داریم خودمونو خسته میکنیم.
عید میاد و میره و نمیفهمیم کی گذشت
تابستون میاد و میره و نمیفهمیم کی گذشت
پاییز میاد و میاره و....
میخوام این واژه ها را در طول هفته مثل یه ذکر دائم تکرار کنم
لازمه سرعتمون کم شه
لازمه عطر چایی را حس کنیم
لازمه کتاب مورد علاقه مونو آروم آروم و با لذت ورق بزنیم
لازمه بزرگ شدن جگرگوشه هامون را با تموم وجود حس کنیم
نه اینکه مدام مثل فیلمی که گذاشته شده روی دور تند سرسام آور بگیم کی گذشت؟ کی بزرگ شد؟ کی تموم شد؟
⭕️ زیبای آرامش ماندگار! برایم از لذت لحظه اکنون و اینجا بگو. بدون اینکه نگران غصه های نیامده باشی✅
💥گروه دوست داشتنی حرفهای شما👇
https://eitaa.com/joinchat/307298394C619fa8a334
💕@arameshemandegar
✍#افکار_روزانه
✍#به_قلم: #شیدا_صدیق
#قسمت_دهم
🚫 ارسال با لینک کانال مجاز است.
🥏┅┅───.✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ 🥏 ⃟✿
💕ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ
💥ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻼﻣﯽ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩﯼ حواست به این موضوع باشه که اینجوری نیست که یه چیزی بگی و تموم بشه بره!
حواست باشه که با صدا و کلامت داری ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﯽ ﻣﯽﺳﺎﺯﯼ ﻭ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺗﻮ ﻣﻮﺟﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺐ
💥ﮔﺎﻫﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺮﺩ ﻭ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ
💥ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺝ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﯾﺎ ﺑﻪ پاﯾﯿﻦ می ﺮﻭﺩ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ...
💥نگذار ﻣﻮﺝ ﮐﻼﻣﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺰﻭﻝ ﺳﻮﻕ ﺩﻫﺪ...
❌ﺍﮔﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻧﮕﻮ
✅ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺑﮕﻮ
💥 ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻭﺭﯼ
ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﺧﺸﻢ...
💥ﺁنچه ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﻼﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼ میسازد...
ﻫﻤﻪ ﺁن چیزﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺴﺘﯽ
💥ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺗﺎ ﻓﻘﻂ ﺧﻮبیهایت ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ
💥ﺍﺯ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺗﯿﺮگیها ﺑﺮ ﺁﯾﻨﻪ ﺩﻝ ﻣﺨﺎﻃﺒﺖ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ باش...
💥ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺮگی ها ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ...
💥 ﺗﻮ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ نگذار ﮐﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ ﺷﻮﺩ
💥ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮینهاﯾﺖ ﺭﺍ ﺟﺎﺭﯼ ﮐﻦ
💥ﺟﻬﻨﻢ تنها ﻣﮑﺎﻧﯽ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺡ ﻧﺎﺭﺍﺿﯽ ﺍﺳﺖ.
و همین سیاهی ها که ذره ذره در روزمرگیها تلنبار میکنیم ما را به سمت جهنم حقیقی سوق میدهد
💥ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺸﺖ
و کمک میکنه به اون بهشت حقیقی هم برسیم
💕" ﺁﺭﺍﻣﺶ " ﻫﻨﺮ نپردﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﻞ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺳﻬﻢ ﺧﺪﺍﺳﺖ
💥گروه دوست داشتنی حرفهای شما👇
https://eitaa.com/joinchat/307298394C619fa8a334
💕@arameshemandegar
✍#افکار_روزانه
#قسمت_یازدهم
🚫 ارسال با لینک کانال مجاز است.
🥏┅┅───.✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟ 🥏 ⃟✿