eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
264 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
آرایه های ادبی
‍ ‍ ‍ ۲۱ آذر زادروز جعفر صابری (زاده ۲۱ آذر  ۱۳۴۶ ابهر) نویسنده و فیلمساز او دانش‌آموخته رشته ساختمانی سينما و مديريت دولتی و تحصیلات تکمیلی در رشته هنر سینماست و با شروع حركت‌های انقلابی فعاليت هنری‌اش را آغاز کرد. اولین کتابش در همان سالها با نام موش کوچولو به‌چاپ رسید و در سال ۵۸ اولين مجله‌اش را با عنوان پيام طالقانی به‌چاپ رساند. این شروع آشنایی او با شهید شاهچراغی بود که بعدها مدیر روزنامه کیهان شد و فعاليت تئاتری وی از سال ۵۶ آغاز شده بود و در سال ۵۸ اوج گرفت. او زیر نظر استادان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رشد یافت. در سال ۱۳۶۲ با عزیمت به تهران، گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم‌سال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی، راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان، تئاتر و موسیقی اجرا می‌کردند و آشنایی او با آوینی و گروه جهادسازندگی از آن زمان شروع شد و در آموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. وی با فعالیت‌های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان چندسالی به‌عنوان مدیر هنرستان خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالعه بیشتر، شغل‌های اداری را ترک کرد و با وجود اینکه با سازمان‌ها و نهادها و بیشتر بخش‌های دولتی همکاری می‌کند اما  همچنان آزاد است و خودش می‌گوید این‌گونه بسیار راحت‌تر هستم! او خود را محقق، نویسنده، مدرس، تهیه‌کننده، روزنامه‌نگار و فیلمساز می‌داند و عاشق  عکاسی است، به‌طوری که چندین نمایشگاه عکاسی به‌صورت جمعی و منفرد برگزار کرده است. فعالیت مطبوعاتی وی از سال ۱۳۵۷ آغاز و تاکنون ادامه دارد. مدیرمسئول هفته‌نامه بین‌المللی همسر از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۹۷ همکاری با روزنامه و مجلات.  نمایشنامه‌هایی که او کار کرده عبارتند از: شهادت ۱۳۵۷ ماهی سیاه‌کوچولو ۱۳۵۸ معجزه ۱۳۶۰   برزخ ۱۳۶۱ توابین ۱۳۶۲ عاشقان شهادت ۱۳۶۲ اختلاف انگوری ۱۳۶۲ قندیل ۱۳۶۴ هتل نیم‌کت ۱۳۶۵ شغل جدید ۱۳۶۵ طلایه قدیم ۱۳۶۶ به روایت تلخک ۱۳۶۶ ثارچه ۱۳۷۶ همچنین فیلمهای مستند زیادی ساخته از جمله: عروج (سینمایی داستانی) گمشده در جزیره (داستان) طلیعه (سینمایی داستانی) درس‌نو (آموزشی) فردای دیروز (سیاسی) مستند جنگ به شهادت تصویر. تاسوکی (مستند) بچه‌های خورشید (مستند) مری (سینمای بلند) گنج پنهان (مستند در خصوص موسیقی ایران) کاتوزیان (مستند) خاک سرخ (مستندی درباره جزیره هرمز) وطنم کاری در باره فرهنگ و تمدن ایران که در طول سالها از ایران به کشورهای دیگر راه یافته است... خبرنگار کار مستندی از مطبوعات ایران در طول سال‌های اخیر به‌ویژه از سال ۱۳۸۸ تاکنون ... فیلم‌نامه‌های نوشته شده: سرزمین مقدس قدرت ستاره انتقام خدا بس تاکسی وطنم"در حال ساخت: مستندی از تاریخ و فرهنگ ایران از ابتدا تاکنون در تمام جهان، به دنبال فرهنگ و تمدن  ایرانی ... ) خاک سرخ"مستندی ساخته شده در حال مونتاژ" کلیپ‌های ساخته شده: بوی وطن محرم بچه های زندان پانزده خرداد جنگ و صلح نمایشگاه‌ها: چندین نمایشگاه عکس و نقاشی به‌ویژه در شهرستان‌های دامغان، آباده و تهران. کتابهای چاپ شده: عشق ممنوع افسانه محبت قلم‌موی ملائی آغازی برای طراحی از بازی تا بازی‌های نمایشی کتاب صلح نامه‌ها پای صحبت دوست زمانها در دستور زبان انگلیسی بچه‌های شاد سراب هویت ورود خانم‌ها ممنوع آتوسا کاساندان نمایشنامه‌ها: توابین ثارچه به روایت تلخک دینامیت عاشقان شهادت @arayehha
آرایه های ادبی
‍ ۲۱ آذر زادروز محمد روشن  (زاده ۲۱ آذر ۱۳۱۲ رشت) نویسنده و پژوهشگر او با تشويق‌هاى استاد پورداود به تحصيل در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پرداخت و دوره فوق‌ليسانس را در پژوهشكده فرهنگ ايران گذرانيد و از استادان: پورداود و دكتر محمد معين استفاده برد. از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۸ به دبيرى در دبيرستان‌هاى رشت مشغول شد و از سال ۱۳۵۰ به هيئت علمى پژوهشكده فرهنگ ايران پيوست و در دوره‌هاى فوق ليسانس و دكتراى زبان و ادبيات فارسى و دوره فوق‌ليسانس رشته تاريخ و زبان‌شناسى تدريس كرد. او که با محمدتقى مدرس رضوى از روزگار دانشجويى همكارى داشت، پس از انتقال به تهران از اسفند ۱۳۴۸ همكارى با بنياد فرهنگ ايران را آغاز كرد. اين همکاری تا انقلاب در بخش «فرهنگ تاريخى زبان فارسى» ادامه داشت. از سال ۱۳۵۰ از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر منتقل شد و از سال ۱۳۵۰ به پيشنهاد استاد مجتبى مينوى در شمار پنج تن از پژوهشگران نخستين بنياد شاهنامه فردوسى از جمله: آقايان زرياب خويى، شفيعى كدكنى و على رواقى برگزيده شد. وى از نخستين دوره كنگره تحقيقات ايرانى كه از سوى دانشگاه تهران به سال ۱۳۴۹ تا هشتمين دوره آن از سوی دانشگاه‌هاى فردوسى مشهد، تبريز، اصفهان، شيراز و ملى سابق (دكتر بهشتى) بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان ادب و هنر در کرمان برگزار شد، عضويت مؤثر داشت. چنان كه پنج دفتر از خطابه‌هاى كنگره‌هاى بنياد فرهنگ ايران و فرهنگستان ادب و هنر با نظارت و ويراستارى وى منتشر شد. او همچنين در كنگره جهانى هزارمين سال تدوين شاهنامه فردوسى كه از سوى يونسكو در دانشگاه تهران به سال ۱۳۶۹ بر پا شد، عضويت داشت. وی براى نخستين بار خدشه‌دار بودن نسخه خطى شاهنامه فلورانس را كه تاريخ مجعول ۶۱۴ دارد و خود توفيق بررسى عين نسخه را در كتابخانه ملى فلورانس يافته بود اعلام کرد. در كنگره جهانى بزرگداشت نهمين سده نظامى در دانشگاه تبريز (تيرماه ۱۳۷۰) و نيز كنگره خواجوى کرمانى در دانشگاه کرمان (مهرماه ۱۳۷۰) نیز عضويت یافت. او در كنگره بزرگداشت دكتر معين كه از سوى دانشگاه گيلان در ارديبهشت ۱۳۷۰ برگزار شد نیز عضو هيئت اجرائى كنگره بود و نيز در كنگره گيلان‌شناسى دانشگاه گيلان، در شهريور ۱۳۷۲ مشاركت داشت. وى در گردآورى مقالات استاد پورداود افتخار همكارى با وى را داشت و در همان اوان، فهرست‌هاى دوازده‌گانه چهار مقاله نظامى عروضى مصحح دكتر معين و «ايران از آغاز تا اسلامى» ترجمه آن روانشاد را فراهم ساخت و در تمهيد مقالات «فرهنگ معين» از همكاران نخستين آن بزرگوار بود. پس از «داستان رستم و سهراب» مصحح استاد مينوى، «داستان فرود» مصحح روشن در بنياد شاهنامه به مناسبت جشنواره طوس در ۱۳۵۴ منتشر شد. پس از انتقال به تهران با مجلات ادبى و تحقيقى پيوندى نزدیک‌تر يافت، چنان كه سردبيرى سال ۱۳ مجله «راهنماى كتاب» با وى بود و نيز ستون نقد و بررسى كتاب‌ها و مجله‌هاى دانشگاهى در مجله سخن را نيز عهده‌دار شد. گزیده آثار: تصحيح بخشى از تفسيرى كهن تصحيح تاريخ طبرى تفسير سوره يوسف جامع التواريخ جنگ‌نامه جلال‌الدين اشرف حديقه الحقيقه سنائى ديوان حسن غزنوى شاهنامه فردوسى شجره طيبه مثنوى‌هاى حكيم سنائى محضرة التاج مرزبان‌نامه معة السراج منشات خاقانى @arayehha
4_5949482771087889230.opus
563.3K
نقد رباعی دکتر حسنا محمدزاده دکتر داودرضا کاظمی ادبیات دانشگاه چالوس @arayehha
4_5949482771087889233.opus
499.3K
نقد شعر دکتر فاطمه مشاعی دکتر داودرضا کاظمی ادبیات دانشگاه چالوس @arayehha
نقدی بر شعری سپید از : آزاده فراهانی ابتدا شعر، سپس نقد: "گسل‌های بی‌قرار " از نگارخانه می‌آمد از نستعلیق در باران تا تمام این خانه که کاشی‌های گرفته‌ای داشت و رنگ مدام می‌پرید در آن جا که کسی پنهان بود در غار کبود و خواب پهلو به پهلوی زنی                   تابستان می‌شد و                                    گرم آنجا که رابعه می‌آمد از ردای بصری بر تن از آبگینه‌ی مصری در چشم ... و غار بود که می‌رفت در عمق و حوض کبود از خمیازه‌ها و گرم از پریده و رنگ از عمیق و          پنهان در خواب در اتصال صبح و صحرا و بسطام که همیشه عاشق باران بود و زیر درخت، نیشابور می‌خواند از بسیار می‌آمد از زایمان و ضربت و آن گسل که قعر غار عطسه می‌کرد آن شب "اذا زلزلت " بی‌نهایت بود آن شب که گسل‌های بی‌قرار ضربت می‌شدند در اتصال که از خون غلیظ‌تر می‌ریخت و از درخت‌های غار ، انار ... بر کاشی‌های زنی که در انتظار صبح و صحرا می‌نشست آزاده فراهانی 1-شعر سپید و بومی نویسی       بارها این حرف پیش آمده است که شعر باید به چه زبانی باشد که در جای جای این سرزمین و حتی نقاط دیگر کره زمین شنیده شود؟ شعر آیا باید بر اساس شناخت همه گونه فرهنگ‌ها و نژادها باشد که اصطلاحا جهانی باشد؟! به معنی اولی چه شعری با شرایط سهل‌تری برجان مخاطب آن هم از طیف‌های مختلف می‌نشیند؟ بگذارید این موضوع را از یک روزنه دیگر ورانداز کنیم! آیا انسان‌ها در این کره خاکی باید با یک زبان با هم صحبت کنند؟ و شعر در این آشفته بازار کجای این دنیای به اصطلاح دهکده‌ی جهانی قرار می‌گیرد؟ به زعم نگارنده همه جملات بالا ما را به این نکته می‌رساند زیبایی یک اثر هنری چگونه دیده می‌شود؟ اگر همه آثار هنری در دنیا با نگرش‌ها و فرهنگ‌های مشابه پدید بیایند دیگر تکثر معنا پیدا نمی‌کند، و شعرهم از این قاعده پیروی می‌کند که چشم‌های متفاوت زیبایی‌های منحصر به فرد می‌آفرینند! حال اگر یک شاعر در این دنیای آلوده و سراسر کژی که روز به روز و با سرعت زیادی انسان معاصر از زیبایی‌های معنوی و روحی فاصله می‌گیرد، بخواهد حرفی بزند که شنیده شود و پشتوانه‌ای داشته باشد،هیچ پشتوانه ای برتر از تکیه گاه های مضمونی تاریخی، فرهنگی،بومی و جامعه‌شناسی(که خود شاعر از آنها بدون اینکه بخواهد برای شناخت تلاش کند،)بهره بگیرد مناسب‌ترنیست شاعر چه خوب است از نگاهی بگوید که آن را لمس کرده و به جان دریافت کرده است که این از حس بومی و تعلق خاطر فرهنگی برمی‌آید. شاید فکر کنیم شعر سپید که فرزند خردسالی ست چگونه می‌تواند حرف‌های عمیق تاریخی،فرهنگی،مردمی و بومی بزند؟ نکته اینجاست که به دلیل همان ظرفیتی که در شعر آزاد و سپید(که عاری از محدودیت‌هاست) وجود دارد اتفاقا بسیار خوب می تواند از گذرگاه پرپیچ و خم و مخاطره‌آمیز مدرنیته و تقابل با سنت‌ها عبور کند و اگر به طرز صحیحی هدایت شود خوب به ثمر خواهد نشست. "از نگارخانه می‌آمد/از نستعلیق در باران/ تا تمام این خانه/که کاشی‌های گرفته‌ای داشت..." می‌بینیم شروع این شعر با کلید واژه‌هایی ست که نشان از عمق سنت و بومی‌گرایی دارد و فضای دلنشینی با این محیط برای مخاطب فراهم می‌شود. در ادامه نیز این آراستگی به واژه‌های قدمایی(نه کهنه) به چشم می‌خورد،تو گویی که شاعر مانند یک تور لیدر(راهنمایی بازدید) دست مخاطب را گرفته است و به اعماق حس بومی یک منطقه خاص که نشانه‌هایی دارد می‌برد این نشانه‌ها عبارت‌اند از: کاشی،رنگ،تابستان که تعبیر از تقابل گرما و خنکی دارد،و نهایتا بسطام و نیشابور که با این دو مکان آخری شاعر آگاهانه محیط تأثیرگذاشته بر شعر را عیان می‌سازد. اما در این شعر دو واژه"رابعه" و "بصری"به زعم این قلم نتوانسته‌اند جای خود را در این فضای بومی خوب بیابند،اگر فرض کنیم مقصود از رابعه همان نام کنیزکی‌ست که در تذکره الاولیا عطار نیشابوری و اشارتی به همان تلمیح است باز برای تثبیت نیاز به پرداخت بهینه‌تری دارد. 2-تغییر لحن،جذبه! در شعر عناصر متعددی هستند که کمک می‌کنند زیبایی‌ها بیشتر نمود پیدا کنند،استفاده از ابزار مختلف زبانی،موسیقیایی،و بیانی از این جمله‌اند. بگذارید خاطره‌ای بگویم، در دوران تحصیل معلم بسیار با دانش و به اصطلاح امروزی‌ها باسوادی داشتیم، اما متأسفانه از بیان خوب و مورد پسندی برخوردار نبود، به همین دلیل واقعا بهره بردن از آن همه فضایل و دانش برای دانش‌آموزان مقدور نبود! چون واقعا جذبه‌ای در کلامش نبود، و البته موارد دیگر که نمی‌خواهم به آن‌ها ورود کنم.
باور کنید به عنوان یک نوجوان دلم برای آن معلم اهل دانش که خوب حرف نمی‌زد می‌سوخت، اصلی‌ترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود! برگردیم به شعر، اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد! در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی می‌شود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمی‌آید، در برخی سطرها شعر هراسان است و می‌توانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ می‌ماند، تغییر لحن می‌تواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید... تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است. فعل‌های "می‌خواند،بود،می‌کرد،می‌شدند،می‌ریخت،می‌نشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کرده‌اند. 3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!     در مورد ابهام در شعر سخن‌های مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خوانده‌ایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم، اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد، شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل‌مند‌تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست! تا این‌جا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهام‌آلود هم خود مسلکی دارد! فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد می‌خواهد!) پیشتر در مورد ابهام و گونه‌های مختلف در شعر، در نوشته‌ای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم، این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمی‌گردد نوعی ابهام ایجابی است، یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است... در شعری می‌بینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد! "ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آن‌قدر راز آلود و ابهام‌آلود است که از او خبری نیست! به تعبیر واضح ابهام موجود آن‌قدر ایجابی‌ است که طبیعی به نظر می‌رسد! در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. این‌گونه ابهام‌ها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند، ایجاد شده‌اند! این‌گونه شعرها نه تنها تاویل‌مندی را یدک نمی‌کشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه می‌زنند! در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاری‌ است، "در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود" این تلمیح ابهام گونه که می‌تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی می‌تواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرن‌ها قبل: "به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنان‌‌که پای در برف فرو شود/ به عشق فرو می‌شدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..." اما سطر" از بسیار می‌آمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه می‌کرد/..." ابهامی جاری‌ است که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر می‌رسد مخاطب باید بدود دنبال شعر... در نهایت شعر نشان می‌دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد. در مورد این شعر می‌شد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند: -"از" ها و حروف دیگر، بایدها و نبایدها -سطربندی شعر سپید ،چراها -پراکندگی‌ها، تناسب‌ها دکتر محمدتقی قشقایی @arayehha
‌ بیست و دوم آذرماه سالروز درگذشت حکیم«ابوریحان بیرونی» از دانشمندان بزرگ که در علوم حکمت و اخترشناسی و ریاضیات و تاریخ و جغرافیا مقام شامخ داشته است @arayehha
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ۲۲ آذر سالروز درگذشت ابوریحان بیرونی (زاده ۱۳ شهریور ۳۵۲، سپتامبر ۹۳۷ خوارزم  -- درگذشته ۲۲ آذر ۴۲۷، ۱۳ دسامبر ۱۰۴۸ غزنه ) ریاضیدان و ستاره‌شناس او زادگاهش روستای كوچك "بیرون" بود و «بيرونی» نامیده شد. در رياضيات، هيئت "علوم فضايی" فيزيك، زمين شناسي و جغرافيا سرآمد دانشمندان دوران خود بود. دائرة‌المعارف علوم چاپ مسكو ابوريحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسياری از كشورها نام او را بر دانشگاهها، دانشكده‌ها و تالار كتابخانه‌ها نهاده و به او لقب «استاد جاويد» داده‌اند.   وی گردش خورشيد، گردش محوری زمين و جهات شمال و جنوب را دقيقا محاسبه و تعريف كرده است. خورشيد گرفتگی هشتم آوريل سال ۱۰۱۹ ميلادی را در كوههای لغمان "افغانستان كنونی" رصد و بررسی كرد و ماه گرفتگی سپتامبر همين سال را در غزنه به زير مطالعه برد.   در زمان وی، سامانيان كه پايتختشان شهر بخارا بود، بر شمالشرقی ايران، شامل خراسان بزرگتر و منطقه خوارزم، زياريان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف آنها، بازماندگان صفاريان بر سيستان بزرگتر، غزنويان بر جنوب ايران خاوری "مناطق مركزی و جنوبی افغانستان امروز" و بوئيان بر ساير مناطق ايران تا بغداد حكومت می‌كردند و همه آنان مشوّق دانش و ادبيات فارسی بودند و سامانيان بيش از ديگران در اين راه اهتمام داشتند. بيرونی كه در جرجانيه خوارزم نزد ابونصرمنصور تحصيل علم كرده بود، مدتي نيز در گرگان در حمايت مادی و معنوی زياريان كه مرداويز سردودمان آنان بود، به تحقيق پرداخت و پس از آن تا پايان عمر در ايران خاوری آن زمان به پژوهش‌های علمی‌اش ادامه داد. با اينكه محمود غزنوی ميانه خوبی با بيرونی نداشت و وسایل كافی برای تحقيق در اختيار او نبود، ولی اين دانشمند لحظه‌ای از تلاش برای تكميل تحقيقات علمی خود دست نكشيد. او كه به زبانهای يونانی، هندی و عربی هم تسلط داشت، كتب و رسالات متعددی كه شمار آنها را بیش از ۱۴۶ گفته‌‌اند، نوشت كه جمع سطورشان بالغ بر ۱۳ هزار است. مهمترين آثار او عبارتند از: «التفهيم» در رياضيات و نجوم، «آثار الباقيه» در تاريخ و جغرافيا، «قانون مسعودی» كه نوعی دائرة‌المعارف است و كتاب «هند» درباره اوضاع اين سرزمين از تاريخ و جغرافيا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. وی كتاب دائرةالمعارف خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاكم وقت كرد، ولی هديه او را كه سه بار شتر سكه نقره بود نپذيرفت و به او نوشت كه كتاب را به خاطر خدمت به‌دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول. بيرونی معاصر بوعلی‌سينا بود كه در اصفهان می‌نشست و باهم مكاتبه و تبادل نظر فكری داشتند. او در جريان لشكركشی‌های محمود غزنوی به هند غربی "كه پاكستان امروز قسمتي از آن است" امكان يافت كه به آن سرزمين برود، زبان هندی فراگيرد و درباره اوضاع هند تحقيق كند كه محصول اين تحقيق، كتاب «هند» است. @arayehha