کلمات نیمهشفاف
🔸کلمات در یک تقسیمبندی معروف به «شفاف» و «تیره» تقسیم میشوند. کلمات شفاف کلماتی هستند که بهراحتی و وضوح از لفظ به معنایشان پی میبریم. مثلاً «پارچهفروش» جزء کلمات شفاف است، چون از کنارهمقرارگرفتن اجزای این کلمه معنایش برایمان شفاف میشود. در مقابل، کلماتی هستند که از لفظ به معنایشان نمیرسیم. مثلاً اگر ندانیم «مریخ» یا «کلید» به چه چیز اطلاق میشوند، نمیتوانیم مدلول یا معنایشان را دریابیم. با این تعریف، واژههای بسیط تیره به حساب میآیند.
🔸اما ماجرا به همین سادگی هم نیست. چون شفافیت و تیرگیِ کلمات علاوهبراینکه نسبی هستند مدرج و طیفیاند. مثلاً در کنار همان واژۀ «پارچهفروش» که شفافیت معنایی دارد واژۀ «میوهفروش» را بگذاریم که از شفافیت کمتری برخوردار است، چون میوهفروش فقط میوه نمیفروشد. و اگر کلمۀ «فخرفروش» را در نظر بگیریم، نسبت به دو کلمۀ پیش شفافیت کمتری دارد. پس در اینجا میتوانیم یک قسم دیگر هم به تقسیم فوق اضافه کنیم: کلمات «نیمهشفاف».
🔸نیمهشفافها همان کلمات بحثبرانگیز هستند. برای مثال ممکن است کسی گمان کند «مان» در واژۀ «آسمان» همان پسوندی است که بر سر کلماتی همچون گفتمان، سازمان، ساختمان، ریسمان و امثالهم میآید. برخی هم مثل ابوریحان بیرونی ممکن است تصور کنند «مان» از ریشۀ ماندن و مانستن گرفته شده، یعنی «آس» را به معنی سنگ بگیریم (همچنانکه امروزه در کلماتی مثل «آسیاب» و «دستاس» حضور دارد) و «مان» را بن فعل بدانیم و نتیجه بگیریم که آسمان یعنی مانند سنگ یا آنچه همچون سنگ میماند. اما «مان» پسوندی است باستانی که نسبت را میرساند. بنابراین آسمان یعنی منسوب به آس، یعنی سنگی. (در قدیم گمان میکردهاند آسمان بالای سرمان سنگی است.)
یا در کلمهای همچون «مستمند» ممکن است بهراحتی تشخیص دهیم که «مند» در این کلمه پسوند است و با بررسی بیشتر متوجه شویم که «مُست» به معنای «گله و شکایت» است و مستمند یعنی گلهمند و شکایتمند و اکنون در اثر تحول معنایی به فقیر و تهیدست اطلاق میشود.
یا کلمهای همچون «خنجر» را امروزه بسیط میگیریم اما در قدیم آن را مرکب میگرفتهاند، چون «جَر» خودش به معنای «کارد» بوده و «خَن» نیز به معنای «کج».
🔸پس میبینیم که کلمات نیمهشفاف نیاز به بررسی تاریخی دارند و اگر با حدس و گمان به سراغ کشف معنایشان برویم، ممکن است راه به خطا ببریم. معمولاً در بررسیهای تاریخی به سراغ واژههای نیمهشفاف میرویم و برای خودمان شفافشان میکنیم. همچنین به کلماتی برمیخوریم که زمانی شفاف بودهاند و اکنون تیرهاند. علاوهبراین، تقسیمبندیِ کلمات به شفاف و نیمهشفاف و تیره برای معناشناسان و اصطلاحشناسان و واژهگزینان حائز اهمیت است و ثمراتی دارد که امیدوارم در آینده در مورد اهمیت و ثمراتش بیشتر بنویسم.
📎پینوشت: مثال پارچهفروش و فخرفروش را از کتاب درآمدی بر معناشناسی دکتر کورش صفوی آوردم. مثال «طلافروشِ» ایشان را به مثال «میوهفروش» تغییر دادم. ایشان «عشوهفروش» را نیز به معنای «ریاکار» برای تیرگی معنایی آورده بود که در بدنۀ متن نیاوردم. کلمات نیمهشفاف و مثالهایش را نیز از گفتههای دکتر علاءالدین طباطبایی نقل کردم.
#واژگان #واژهگزینی #زبان_علم
سجادسرگلی
@arayehha