در مبحث آرایه های ادبی، برای تشخیص آرایۀ #حس_آمیزی توجه به موارد زیر ضروری است:
آمیختن دو یا چند حس را با یکدیگر حس آمیزی میگویند. توجه کنید که این آرایه محدود به حواس پنجگانه نیست و ممکن است یکی از حواس پنجگانه با حسی ترکیب شود که ربطی به آن حس ندارد و به نوعی انتزاعی است.
مثال: از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند
دیدن صدا: حس آمیزی (آمیختن حواس بینایی و شنوایی)
هرچه پیشتر میرفت، تاریکی غلیظتر می شد.
غلیظ شدن تاریکی: حس آمیزی (آمیختن حس بینایی با حسی که به آن ربطی ندارد)
برای تشخیص این آرایه، صرفا به معنای ظاهری عبارت اکتفا کنید. در بعضی موارد، توجه به مفهوم کنایی عبارت، باعث گمراهی شما می شود. به مثال زیر دقت کنید:
مثال: مرا در نهان یکی دشمن است / که بر بخردان این سخن روشن است
روشن بودن سخن: حس آمیزی (آمیختن حواس بینایی و شنوایی)
اما اگر به مفهوم کنایی آن (واضح بودن سخن) توجه کنید، وجود این آرایه را رد میکنید، در حالیکه چنین استدلالی نادرست است و بیت آرایۀ حس آمیزی دارد.
@arayehha
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
4_5945190303462854409.m4a
10.86M
حالت چطوره دوستِ من؟🥰
تو این پادکست بهت "قافیه و عیوب قافیه" رو کامل توضیح دادم😍😎
👩🏻🏫خانم فدائی| رتبه ۸۹۶ کنکور
| آموزش تخصصی عروض و قافیه
🆔 @arayehha
4_5945190303462854408.m4a
7.35M
مناومدم با یه پادکست مفید و متفاوت😎 😍
"آموزش حروف الحاقی🤩"
توضیح کامل همهی نکات و انواع دستهبندی های حروف الحاقی 🥰
👩🏻🏫خانم فدائی| رتبه ۸۹۶ کنکورr
| آموزش تخصصی عروض و قافیه
🆔 @arayehha
زمان گذشته حال آینده.pdf
564.1K
حروف ربط و اضافه.pdf
129.7K
۲۶ آذر سالروز درگذشت #مولانا
( زاده ۶ ربیع الاول ۶۰۴ بلخ -- درگذشته ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ قونیه ) شاعر عارف
جلالالدین محمدبلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی، از مشهورترین شاعران پارسیگوی است که القاب «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده میشد. در قرنهای بعد القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته است. «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» همچنین "شمس" و "شمس تبریزی" تخلص هایی ست که از سروده های او به دست می آید.
در زمان تصنیف آثارش (همچون مثنوی) در قونیه در دیار روم شرقی (به اصطلاح آن روزگاران) میزیست.اگر چه كارهاى هنرى فرهنگى هميشه جهانى است و با این كه آثار جلالالدين بلخى به زبان فارسى منظوم شده، ليكن مردم عثمانى ديروز و تركيه امروز ، او را از خود مىدانند. اگرچه مجموعه آثار او به همه جهانيان تعلق دارد.
بیشتر اشعار مولوی با زبان فارسی به رشته نگارش درآمده است. پنجاه بیت از مجموعه سرودههای وی به زبانهای ترکی و چند بیت نیز به زبان یونانی که در قونیه رواج داشته به رشته نظم کشیده شده است.
آرایه ملمع همانند صنایع دیگر ادبی در آثار او به فراوانی دیده میشود که این خود در آن روزگار مرسوم بوده است.
"پارسی گو گرچه تازی خوشتر است
عشق را خود صد زبان دیگر است"
پسر مولانا بنا به اعتراف خودش چندان به زبانهای ترکی و یونانی مسلط نبوده است:
"بگذر از گفت ترکی و رومی
که از این اصطلاح محرومی
گوی از پارسی و از تازی
که در این دو چه خوش همی خوش تازی"
آثار مولانا به علاوه مناطق فارسی زبان, تاثیر فراوانی در هند و پاکستان و ترکیه و آسیای میانه گذاشته است. همچنین سرودههایش تأثیر فراوانی در ادب و فرهنگ ترکی نیز داشته است.
دلیل این امر آن است که اکثر جانشینان او که در طریق مولویه سلوک میکردند، از شهر قونیه برخاسته بودند. آرامگاه وی نیز در قونیه، مطاف اهل دل به شمار میآید.
"ای بسا هندو و ترک همزبان
وی بسا دو ترک چون بیگانگان"
باید بگویم برخی از محققان از جمله دکتر عبدالحسین زرینکوب برآناند که در دوران مولوی، زبان مردم کوچه و بازار قونیه، زبان فارسی بوده است. جلالالدین همایی در این رابطه به این بیت پسر مولانا اشاره میکند.
"فارسی گو که جمله دریابند
گرچه زین غافلاند و در خوابند"
درگذشت مولانا:
مولانا، پس از مدتها بیماری در ۶۸ سالگی درگذشت.
در آن روز سیل پرخروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند.
افلاکی میگوید: «بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند.» و ۴۰ شبانه روز این سوگ بر پا بود:
بعد چل روز سوی خانه شدند
همه مشغول این فسانه شدند
روز و شب بود گفتشان همه این
که شد آن گنج زیر خاک دفین
@arayehha
📙خودشناسی مهمترین اشتغال ذهنی مولانا است که روز و شب او را به تأمل در آن واداشته است.
روزها فکر من اینست وهمهشبسخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتـنم
ماندهام سختعجبکزچهسبب ساختمرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
مولانا مطابق سخن پيامبر(ص) «من عرف نفسه، عرف ربه» بر این باور است که اگر انسان بر احوال خویش آگاهییابد، بر مبدأ آفرینش و معاد نیز آگاهی خواهدیافت. و در این صورت هرگز بهامیال و غرائزیکه همانند لجنزاري دامنعظمت وعصمت او را میآلایند روی نخواهد کرد.
بهر این پیغمبـر آن را شــرح ســاخت
کانکه خـود بشناخت یزدانرا شناخت
ای خنک آنرا که ذات خود شناخت
انـدر امن سرمـــدي قصــری بساخت
او علم و معرفت را روح و جان انسان میداند که همچون نگین انگشتری سلیمان نبی(ع) به انسـان قدرت و توانائی میبخشد که میتواند تمام مخلوقات را بهتسخیر خود در آورد به بیان دیگر حقیقت هستی هرکس را اندیشة او میداند و معتقد استکه بهای هرکسی را با شناخت اندیشة او میتوان تعیینکرد، اگر اندیشهاش چونگل زیبا و پویا باشد خود او نیز چونگل ارجمند و والاست و اگر اندیشهای چون خار بی ارزش باشد او نیز ارزشی بیش از هیزم گلخن نخواهد داشت:
خاتـم مُلک سلیمـــان است علــم
جمله عالم صـورت وجاناست علم
آدمیرا زین هنــر بیچــارهگشت
خلـق درياها و خلـقکوه و دشت
زو پلنگ وشیر ترسانهمچومـوش
زو نهنگ بحر در صفــرا وجوش
آدم خاکـی ز حــق آموخت علـم
تا به هفتم آسمان افروخت علــم
ای بـرادر تــو همـــان اندیشــهای
مابقـی تو استـخــوان و ریشــهای
گـر گلست اندیشــة تــو گلشنــی
ور بـود خـاری تو هیـمة گلخنـی
@arayehha
بیان و معانی شمیسا.pdf
3.35M
#بیانومعانی
#شمیسا
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
اندر قافیهٔ شایگان با خواجه نصیر
و هرگاه که از قافیهٔ مرکب، یک جزو مکرر باشد [و]در همهٔ مواضع تکرار به یک معنی آید، آن قافیه را شایگان خوانند. و مراد از شایگان کثرتی نامحدود باشد؛ چه گنج شایگان، گنجی را گویند که در وی مال بسیار بیحد باشد. مثال قافیهٔ شایگان: "الف و نون" به معنی جمع که در "اسبان" و "مردان" باشد یا به معنی فاعل چنان که در "روان" و "نگران" و "جویان" باشد، و "ها و الف" جمع که در "سرها" و "دستها" باشد و "یای" نکره که در "اسبی" و "مردی" باشد، "ذال استقبال" که در "کویذ" و "کنذ" و "دهذ" باشد.
[..]و اما شعرا از شایگان احتراز کردهاند، به حدی که آن یک قافیه که جایز است هم نیاوردهاند از سبب شهرت قبحش!
خواجه نصیرالدین طوسی
معیارالاشعار، تصحیح علی اصغر قهرمانی مقبل، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۹۳، ص ۱۴۰.
@arayehha