4_5918042004163400236.mp3
2.28M
🟪 وزن: مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مستف (مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن)
🟪 در بیت، وزن همسان و ناهمسان «هر دو» یافت می شود.
🟪 قاعده قافیه: ۲ / حروف اصلی: از / حرف روی: ز / حرف الحاقی: ندارد
🟦 شعر: حافظ، غزل ۴۰
🟦 خواننده: صدیق تعریف
اَلمِنَّةُ لِلَّه که درِ میکده باز است
زان رو که مرا بر در او رویِ نیاز است
خُمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مَجاز است
از وی همه مستی و غرور است و تَکَبُر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
رازی که بَرِ غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرمِ راز است
شرحِ شِکَنِ زلفِ خَم اندر خَمِ جانان
کوته نتوان کرد که این قِصه دراز است
بارِ دلِ مجنون و خَمِ طُرِّهٔ لیلی
رخسارهٔ محمود و کفِ پایِ ایاز است
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیدهٔ من بر رُخِ زیبایِ تو باز است
در کعبهٔ کویِ تو هر آن کس که بیاید
از قبلهٔ ابرویِ تو در عینِ نماز است
ای مجلسیان، سوزِ دلِ حافظِ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است
عروض سماعی
@arayehha
9.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در زبان فارسی دو آواگروه وجود دارد که در دگرگونیهای دستگاه آوایی زبان فارسی از ميان رفتهاست. این واکههای مرکب یکی «ـُو» در نمونههایی مانند روشن، فردوسی، نوروز است و دیگری آواگروه «ـِی» در نمونههایی مانند نی، دی، ری.
آواگروههای ذکرشده در لهجهی فارسی امروز افعانستان زنده است و ادا میشود.
دکتر کاظمی در ویدئو ارسالی به بررسی این موضوع پرداختهاند.
@arayehha
*لغت «وحشی»در تخلص وحشیِ بافقی به چه معناست؟
عنوانِ «وحشی» برای افرادی که به آن برخورد میکنند تعجبآور است و جای سؤال دارد. در زبان کلماتی هستند که معنای برخی از آنها در طول زمان تغییر مییابد؛ مانند لغت «جـانـْـدار» که در زمان حافظ بهمعنای «نگهدارندهٔ جان، مأمور محافظ (بادیگارد)» بوده و هماکنوی بهمعنای «موجود زنده (حیوان)» است. ازجمله کلماتی که معنی آن با گذشت زمان تغییر یافته، لغت «وحشت» است. در کتب لغت معتبر، اولین معنایی که برای این کلمه نوشته شده، «تنهــایی» است. «ترس» معنای ثانویهٔ کلمهٔ وحشت است که امروز از آن برداشت میشود. صفت نسبیِ کلمهٔ «وحشت» میشود: «وحشی» که دقیقاً بهمعنای «عزلتنشـین، گوشهگیـر و مردمگریـز» است که با واقعیت زندگی وحشی بافقی نیز کاملاً مطابقت دارد.
استاد مهدی نوریان
ــــــــــــــــــــــــــــ
@arayehha
روز ولنتاین کتاب بخرید
رابطه نیاز به فهم و درک دارد
نه شکلات و عروسک.
۱۴ فوریه روز جهانی #اهدای_کتاب
#پست_آگاهی
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
#تلفظ_واژگان
#تلفظ_عامیانه
✳️ منظور از تلفظِ عامیانۀ واژهها تلفظی متفاوت با صورتِ معیارِ رسمی یا گفتاری است که ناشی از کمسوادی یا بیسوادیِ گویشوران است.
در تلفظِ عامیانه واجهای تشکیلدهندۀ واژه دچارِ جا به جایی، تبدیل، کاهش، یا افزایش میشوند.
تلفظِ عامیانه را نباید با تلفظِ گفتاری اشتباه گرفت. مثلاً تاسکی تلفظِ عامیانۀ تاکسی است، اما جون و شیش تلفظِ گفتاریِ جان و ششاند، نه تلفظِ عامیانۀ آنها.
بر اثرِ گسترشِ روزافزونِ سوادآموزی و کاهشِ آمارِ بیسوادان، تلفظِ عامیانه رو به کاهش است.
❇️ چند نمونه از تلفظهای عامیانه :
آبپاچ (آبپاش)
آدانس (آدامس)
آشخال (آشغال)
آشِ عمودَردا (آشِ اَبودَردا)
ابَرفضل (اباالفضل)
اُسّوقُسدار (اُسطُقُسدار)
اصطحکاک (اصطکاک)
اَلحَد (لَحَد)
بالاکن (بالکن)
بخچه (بقچه)
بِرفِست (بفرست)
بلت (بلد)
پاچیدن (پاشیدن)
پنارتی (پنالتی)
پیارسال (پیرارسال)
تاسکی (تاکسی)
تیارت (تئاتر)
جَق (جَلق)
جوات (جواد)
چیندن (چیدن)
حرضت (حضرت)
دریپ (دریبل)
دِلِر (دِرِل، دریل)
دیفال (دیوار)
دیکس (دیسک)
رُمّان (روبان)
رومان (روبان)
زَهله (زَهره)
زیگزال (زیگزاگ)
سلط (سطل)
سِند و سال (سن و سال)
سوات (سواد)
سولاخ (سوراخ)
ضفط و رفط (ضبط و ربط)
طناف (طناب)
عسک (عکس)
عهد و عیال (اهل و عیال)
فلاکس (فلاسک)
فوندانسیون (فونداسیون)
قلف (قفل)
لاپورت (راپورت)
لقد (لگد)
ماکس (ماسک)
مدبخ (مطبخ)
نپتون (لیپتون)
نخسه (نسخه)
نعلت (لعنت)
همبرگرد (همبرگر)
همساده (همسایه)
❇️ جالب است که سولاخ و قلف در متونِ کهنِ فارسی هم شواهدی دارند.
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشت عاشقان کتاب.....
⛱📚
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
🔺 امروز سالگرد نامگذاری " ایران " است
در سال ۱۳۱۴ نام رسمی "ایران" به جای پارس،پرشیا برای کشور ما انتخاب شد
اسمی که امروز ایران گفته می شود
بیش از ۶۰۰ سال پیش " اِران " تلفظ می شد.
سعید نفیسی نویسنده و محقق مشهور ایرانی در دی ماه ۱۳۱۳ نام " ایران " را به جای "پرشیا" پیشنهاد کرد.
𝄞⃟♥︎
@arayehha 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
4_5915604940935402966.mp3
8.3M
🟪 وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن
🟪 از اوزان همسان دولختی (دوری - متناوب)
🟦 خواننده: محسن چاوشی
ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را
ای گل در باغ ما پس تو کجایی کجا
سوسن با صد زبان از تو نشانم نداد
گفت رو از من مجو غیر دعا و ثنا
سرو اگر سر کشید در قد تو کی رسید
نرگس اگر چشم داشت هیچ ندید او تو را
هر طرفی صف زده مردم و دیو و دده
لیک در این میکده پای ندارند پا
از کرمت من به ناز مینگرم در بقا
کی بفریبد شها دولت فانی مرا
بیست هزار آرزو بود مرا پیش از این
در هوسش خود نماند هیچ امانی مرا
ای که به هنگام درد راحت جانی مرا
وی که به تلخی فقر گنج روانی مرا
سجده کنم من ز جان روی نهم من به خاک
گویم از اینها همه عشق فلانی مرا
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راست
ما به فلک می رویم عزم تماشا که راست
ما به فلک بوده ایم یار ملک بوده ایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست
گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا
بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست
بخت جوان یار ما دادن جان کار ما
قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست
@arayehha
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️صادق هدایت؛ معمار داستان ایرانی
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
#نکته_های_دستوری
#جملات_بی_شخص_اصیل_فارسی
❇️ در این گروه از جملات در اصل نهاد وجود داشتهاست ولیاین نهاد در جریان تحولات ساختمانی و معنایی رنگ باخته، جلای گرامری خود را از دست داده و دیگر شناخته نمیشود.
◀️ بزرگترین دستهی این گروه شامل جملاتی است که در آنها اشکال منجمد و ثابت فعل «بایستن» نظیر باید، بایستی، میباید، میبایستی، نباید، نبایستی... و اشکال منجمد فعل «شایستن» نظیر شاید» نشاید... در کنار يك مصدر مرخم و با يك مصدر (اغلب در فارسی کلاسيك) قرار گرفتهاند.
◀️ جملاتی نظیر باید رفت يا نشاید گفت را در نظر بگیریم. در حال حاضر دشوار است کسی بتواند برای آنها نهادی تصور نماید. اما مگر واقعا نیز چنین است؟ - البته خیر.
✅ در ادوار اولیهی فارسی دری دو فعل «بایستن» و «شایستن» دارای معانی مستقل بوده و بالطبع نیز در شکل افعال مستقل بهکار میرفتهاند. هرکدام ازاین دوفعل اشکال قابل تصریف مختلفی هم داشتهاند.
✅ درنتیجه نیز جملاتی نظیر: رفتن باید... گفتن نشاید... وجود داشتهاند. البته در اشکال تصریفشدهی این افعال پیدایش جملات بیشخص و اختفای نهاد امکانناپذیر بوده است (زیرا این اشکال دارای شناسه هستند و از روی شناسه فورا" میتوان نهاد را یافت) و فقط در سوم شخص مفرد و شکل عمومی آنست که چنین امکانی بوجود میآید.
✅ کاملا" واضح است که در شکل: «رفتن باید» مصدر «رفتن»، نهاد است و فعل مستقل «باید» (در معنای «لازم است») نیز گزاره.
✅ در شکل «گفتن نشاید» نیز مصدر «گفتن»، نهاد است و فعل مستقل «نشاید» (در معنای «شایسته نیست») نیز گزاره.
✅ اما اگر توجه کنیم: که اولا" دو فعل «باید» و «شاید» هردو از افعال وجهی هستند که نقش بسیار مهم گرامری دارند و در کنار خود وجود آئوریست يا مترادفات صرفی آن (مصدر یا مصدر مرخم) را الزام مینمایند و ثانیا" دقت کنیم که دو مصدر «رفتن» و «گفتن» هردو در مثالهای بالا جانشین اسم شدهاند تا بتوانند در نقش نهاد بمانند وثالثا" نقش اصلی افعال وجهی در فارسی همانا ابراز تاثیر روی وجه گرامری فعل مجاور است نه بیان معنای لغوی (نقش گرامری دارند و نه لفظی) به سهولتآشکار میشود که زمینهی مساعدی برای تغییر مکان دو عضو جمله و انتقال دو فعل وجهی به ابتدای آن بوجود میآید: باید رفتن... نشاید گفتن...
◀️ این مرحله همانا حساسترین مرحله ی تشکیل جملات بیشخص است؛ زیرا دو فعل وجهی «باید» و «شاید» در ابتدای جمله دیگر رنگ گزاره بودن خود را باختهاند و دو مصدر «رفتن» و «گفتن» نیز بدلیل قرار گرفتن در انتهای جمله جلا و رونق نهاد بودن از دست دادهاند:
به انبوه زخمی بباید زدن
سپه را همه پیش باید شدن
(فردوسی)
✅ به خصوص وقتیکه دو مصدر مزبور بصورت مرخم نیز درآیند و به مرور زمان نیز معانی لغوی دو فعل «باید» و «شاید» در درجات بعدی اهمیت قرار گیرد و نقش تحمیل وجه آنها بارز گردد، دیگر بازشناختن «رفت» و «گفت» بعنوان نهاد کار دشواری خواهد گردید؛ اما نهادها درحقیقت همچنان وجود دارند و مسلما" نمیتوان نهاد دیگری برای آنها تصور نمود. این است که اینها جملات بیشخص اصیل فارسی معاصر هستند.
◀️ اشکال منجمد فعل «توانستن» نظیر «میتوان» و «نتوان» و «بتوان» و... در کنار مصدر و یا مصدر مرخم نیز دستهی دیگری از این جملات را تشکیلمیدهند: نتوان گفت... میتوان رفت... با استدلالی نظیر آنچه در بالا کردیم به سهولت میتوان فهمید که در دو مثال بالا نیز جریان: گفتن نتوان... و رفتن میتوان... و بعد نیز جریان: نتوان گفتن... و میتوان رفتن... و بالاخره نیز: نتوان گفت... و میتوان رفت... رخ داده است. بنابراین در دو مثال بالا نیز دو مصدر مرخم «گفت» و «رفت» در اصل همان نهادهای مختفی جملات بوده و «میتوان» و«نتوان» نیز گزارههای اولیه بودهاند:
توان به حلق فرو بردن استخوان درشت
ولی شکم بدرد چون بگیرد اندر ناف.
(سعدی)
◀️ از فعل کمکی «شدن» نیز یکی دو شکل منجمد (میشود، میشد، نمیشود، نمیشد) وجود دارند که در کنار مصدر مرخم و یا مصدر تشکیل جملات بیشخص اصیل را میدهند: نمیشود فهمید... میشود تصورکرد... نمیشد تشخیص داد... مسلم است که با استدلالی نظیر بالا و با توجه باینکه دن اینگونه مثالمها فعل «شدنء» در معنای «امکان داشنتن» است میتوان درك کرد که در مثالهای بالا نیز مصادر مرخم «فهمید» و «تصور کرد و «تشخیص داد» در اصل همان نهادهای مختفی هستند که در کنار خود نیز گزارههای اصلی (نمیشود» میشود ونمیشد) را دارند.
@arayehha
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عروض چی هست؟
چرا مهمه؟
تقطیع چیه؟
آموزش صفر تا صد عروض و قافیه
(با ما همراه باشید) ❤️
💎@arayehha💎