🗯 از من درباره خودم نپرسیدی
🔸مَا صَحَّ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ فَعَلِیٌّ فَقَالَ إِنَّمَا سَأَلْتَنِی عَنِ النَّاسِ وَ لَمْ تَسْأَلْنِی عَنْ نَفْسِی..
وَ قَوْلُهُ صلی الله علیه و آله لِبُرَیْدَةَ لَا تُبْغِضْ عَلِیّاً فَإِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ إِنَّ النَّاسَ
خُلِقُوا مِنْ شَجَرٍ شَتَّی وَ خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ
از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد اصحابشان سوال پرسیدند، و در آن میان فردی به آن حضرت گفت: پس علی چه؟
🔻پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ داد: «تو تنها درباره مردمان از من پرسش نمودی و درباره خودم از من پرسشی نکردی. »
این سفارش پیامبر به بریده نیز دلیلی بر این مدعاست.: «با علی دشمنی نورز. چرا که او از من و من از اویم. همه مردم از چند درخت مختلف خلق شده اند ولیکن من و علی از درختی واحد خلق گشتیم. »
📚بحارالانوار جلد ۲۱، صفحه ۲۸۰
#امیرالمومنین
🗯 علی،سَر من است،روح من است
🔸پیامبر صَلی الله علیهِ و آله فرمود: نسبت علی از من نسبت سر من از تنِ من است؛ و نیز فرموده است: تو برای من همانند روح از جسم منی؛ و نیز فرمود: تو برای من همانند روشنایی از روشنایی هستی؛ و فرموده است: تو برای من همانند دکمه برای پیراهن منی؛ و از پیامبر در مورد یکی از یارانش سؤال شد، و پیامبر در مورد آن شخص مطلبی فرمود، پس یکی به وی عرض کرد: درباره علی چه میفرمایید؟ پیامبر صَلی الله علیهِ و آله فرمود: تو فقط درباره مردم از من سؤال کردی و درباره نفس خودم از من نپرسیدی.
📚بحارالانوار،جلد۳۸،صفحه۲۹۷
#امیرالمومنین
دشمن شناسی 01.mp3
12.21M
#شيطان_شناسی ۱
آنچه خواهید شنید؛
✍حقیقت وجودی شيطان چیست؟
🔻نقش شيطان در عالم ، چه می باشد؟
دشمن شناسی 02.mp3
7.36M
#شيطان_شناسی ۲
آنچه خواهید شنید؛
✍خدا شيطان را آفرید،
و به ما امر کرد، با او دشمنی کنید
🔻آیا این آفرینش،و این دستور خدا، باهم تناقض ندارند؟
دشمن شناسی 03.mp3
7.03M
#شيطان_شناسی ۳
آنچه خواهید شنید؛
✍شيطان که کاری جز آزار ما ندارد!
پس؛
چرا خدا،او را آفریده،تا دائما،آزارمان دهد؟
❣آیا این با مهربانی الله، تناقض ندارد؟
دشمن شناسی 04.mp3
6.04M
#شيطان_شناسی ۴
آنچه خواهید شنید؛
✍میدان مبارزه با شیطان، در باطن خود، زیبایی های بسیاری دارد...
با این زیبایی ها، آشنا شويم
دشمن شناسی 05.mp3
9.22M
#شيطان_شناسی ۵
آنچه خواهید شنید
✍قرآن صراحتا اعلام نموده؛
شيطان،هیچ سلطه ای بر انسان ندارد.
🔻پس با چگونه،براحتی ما را به قعر جهنم میکشاند؟
#دوست_داشتن_دروغین
مردی سگی داشت که در حال مردن بود. در وسط راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می کرد.
گدایی از آنجا می گذشت، پرسید : چرا گریه می کنی ؟
گفت : این سگ وفادار من روزها برایم شکار می کرد و شب ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می داد. حال پیش چشمم جان می دهد. گدا علت مردن را پرسید : مرد گفت : از گرسنگی می میرد .
گدا یک کیسه پر در دست مرد دید، پرسید در این کیسه چه داری ؟ پاسخ داد: نان و غذا برای خوردن . گدا گفت : چرا به سگ نمی دهی تا از مرگ نجات پیدا کند ؟
گفت: نان ها را از سگم بیشتر دوست دارم . برای نان و غذا باید پول بدهم ، ولی اشک، مفت و مجانی است . سگم هر چه بخواهد برایش گریه می کنم.
🔻بسیاری از ما انسان ها در دین داری نیز همین گونه هستیم، کاری را که ارزش آن بیشتر است و لازم و واجب است، را انجام نمیدهیم و به جای آن کار کم ارزش و غیر لازم انجام میدهیم. مانند کسانیکه امام حسین علیه السلام به آنها گفت:در جنگ شرکت کنید، گفتند: اسب، پول میدهیم، خودمان نمیتوانیم.
♦️لذا حضرت فرمود: خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد:
اى پسر عمران ! دروغ مىگويد کسیكه فکر میکند مرا دوست دارد
و چون شب میشود ، با من مناجات نمىكند و مىخوابد. مگر هر دوستدارى ، خلوت با محبوبش را دوست ندارد؟ اى پسر عمران !
اينك اين منم كه بر دوستانم آگاهم هستم.
(دوستان من) چون شب شود چشم دلشان باز شده و عذاب من در مقابل چشمشان مجسم مي شود و مانند کساني که مرا با چشم مي بينند با من صحبت مي کنند.
#واجب #مستحب #نماز #مناجات
#نماز_شب
عزیزان🌱
جهت رفع اشکال یا پرسش در مورد نکات آموزش داده شده و هر سوال دیگری، میتوانید با خوده استاد تماس حاصل فرمایید🙏🏻🌹
☎️شماره تماس:
۰۹۰۳۸۱۷۹۵۹۰
موفق باشید...🎙🎤
#صدا_سازی
#سُلفژ
#آکادمی_نفس
https://eitaa.com/sedasazi_nafas
شب عاشورا قسمت اول:
السلام علیک یا ابا عبدالله
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود
امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی
فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود
امشب اگه نگاه کنی تو خیمه های حسین صدای قرآن و مناجات بلنده عباس یه طرف علی اکبر یه طرف قاسم یه جا نشسته اصحاب یه طرف حبیب بن مظاهر بریر زهیر همه مشغول قرائت قرآن و مناجات با خدان
امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود
امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود
امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان
فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود
امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را
فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود
امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین
فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود
اما ایکاش فقط انگشترو می برد اما بمیرم فردا عصر عاشورا زینب بیاد نگاه کنه صدا بزنه
برادر جان سلیمان جهانی چرا انگشت و انگشتر نداری
امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد
فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود
اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص94وَ بَاتَ الْحُسَيْنُ ع وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِيٌ كَدَوِيِّ النَّحْلِ مَا بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِد.
لهوف : وَ أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجْدَلُ بْنُ سُلَيْمٍ الْكَلْبِيُّ وَ قَطَعَ إِصْبَعَهُ ع مَعَ الْخَاتَمِ
شب عاشورا و عصر تاسوعا قسمت دوم:
عصر تاسوعا هم تا صدای همهمه لشگر بلند شد زینب خودشو رسوند به برادر حسین صدا زد زینب جان الان در رویا جدم رسول الله و بابام علی و مادرم فاطمه رو دیدم به من خبر رفتن می دادن خواهر جان مثل اینکه قرارمون داره نزدیک میشه زینب چنان ناله ای زد محکم به صورتش زد حسین صدازد زینب جان آروم باش صدات به دشمن میرسه دشمن شاد میشم
عرضه بداریم یا صاحب الزمان همین زینبی که خبر برادر نتونست تحمل کنه چه کرد اون لحظه که دید ظهر عاشورا حسین آمد کنار خیمه برا وداع یا سکینه علیکن منی السلام
صدا زد یه پیراهن کهنه برام بیارید فإنی مقتول مسلوب اینا اگه منو بکشن منو برهنه می کنن
لباس کهنه بپوشید زیر پیرهنش که تا برون نکند خصم بدمنش زتنش
لباس کهنه چه حاجت که زیر سم ستور تنی نماند که پوشند جامه یا کفنش
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج3 ؛ ص33 قال: فرفع الحسين رأسه، و قال: يا أختاه! رأيت جدّي في المنام، و أبي عليّا، و فاطمة أمّي، و أخي الحسن عليهم السّلام، فقالوا: يا حسين! إنّك رائح إلينا عن قريب. و قد و اللّه يا أختاه دنا الأمر في ذلك، لا شكّ . فلطمت زينب وجهها، و صاحت [وا خيبتاه-]! فقالالحسين: مهلا اسكتي، و لا تصيحي، فتشمت بنا الأعداء.
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) / ج4 / 109. ثُمَّ قَالَ ع ائْتُونِي بِثَوْبٍ لَا يُرْغَبُ فِيهِ أَلْبَسُهُ غَيْرِ ثِيَابِي لَا أُجَرَّدُ فَإِنِّي مَقْتُولٌ مَسْلُوب و قال فی اللهوف: فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِيَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ ع جَرَّدُوهُ مِنْه اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى ؛ النص ؛ ص123
شب عاشورا قسمت سوم:
(#وداع)
همه عالم رو غم گرفته بود لحظه وداع حسین ملائکه داشتن تماشا می کردن
یه وقت زینب دید برادر به گریه افتاد صدا زد برادر جان چشمت گریان نباشه
فرمود چطور گریه نکنم وقتی می بینم ساعتی بعد شما رو به اسیری می برن
اما یه وقت دید ناله سکینه بلند شد یه نگاهی به سکینه انداخت گفتن و کان یحبها حبا شدیدا دیدن سکینه رو بغل کرد اشکاشو پاک کرد صدا زد سکینه جان تو دیگه با گریه هات دل بابارو آتش نزن
لاتحرقی قلبی بدمعک حسرة ما دام منی الروح فی جثمانی بعد از من گریه فراوان دارید
دیدن حسین راه افتاد به سمت لشگر اما بعضی نقل کردن یه وقت دید خواهرش صدا میزنه مهلا یا اخی بذار یه بار دیگه نگات کنم
وارد میدان شد کاری کرد مردم یاد رزم علی تو میدان افتادن هربار حمله می کرد برمی گشت وسط میدان صدا میزد لاحول و لا قوة الا بالله شاید می خواست به زینب خبر بده هنوز زمین نیافتادم
هر کس زمین می افتاد به حسین خبر می داد اما بمیرم حسین کسی رو نداشت بهش خبر بده غریبانه روی زمین افتاد
یه وقت اهل حرم شنیدن یه صدایی از بیرون خیمه ها بلند شد شاید گفتن دوباره حسین برگشته اما بمیرم همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند
هر کی یه جور درددل می کرد
اما میگن مجلس بابا رو دختر گرم می کنه آمد کنار ذو الجناح
ذوالجناح یه سوالی دارم میدونم بابامو کشتن اما بگو ببینم یا جواد ابی هل سقی ابی ام قتل عطشانا
موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص482 و نیز موسوعة شهادة المعصومین ج2 ص381 عن الاسفراینی: ثمّ إنّ الحسين عليه السّلام أراد وداع النّساء، و هو آيس باكي العين، فتلقّته أخته زينب، و قالت له: لا أبكى اللّه عينك.فقال: كيف لا أبكي و عمّا قليل تساقون بين الأعداء
فأقبلت سكينة و هي صارخة، و كان يحبّها حبّا شديدا، فضمّها إلى صدره و قال:
سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي منك البكاء إذا الحمام دهاني
لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة ما دام منّي الرّوح في جثماني
فإذا قتلت فأنت أولى بالّذي تأتينه یا خيرة النّسوان
موسوعة الامام الحسین موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام) ؛ ج4 ؛ ص476 به نقل از البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 345- 346- مثله الدّربندي، أسرار الشّهادة،/ 423 همچنین ر،ک: ترجمه ذریعة النجاة ص290
فأراد عليه السّلام أن يخرج من الخيمة، فلصقت به زينب، و قالت: مهلا يا أخي توقّف حتّى أزوّد من نظري وداعلأتلاق بعده:
فمهلا أخي قبل الممات هنيئة لتبرد منّي لوعة و غليل
فجعلت تقبّل يديه و رجليه، و أحطن به سائر النّسوان، يقبّلن يده و رجله
این نقل را از آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی و برخی علمای دیگر دیده ام اما عجالتا مدرک آن را پیدا نکردم برخی سایت ها به تذکره الشهدا آدرس داده بودند.