🗓 فردا ۲۴ ذیالحجه روز مباهله
❶ روز عید بزرگ مباهله
❷ سالروز بخشش انگشتر در رکوع
و نزول آیه ولایت «اِنَّما وَلیّکُم»
سوره مائده، آیه ۵۵
❸ سالروز نزول آیه تطهیر و صدور
حدیث شریف کساء در جریان مباهله
❹ سالروز نزول سوره مبارکه انسان
در شأن پنج تن آل عبا علیهم السلام
《۲۴ ذیالحجه سالروز مباهله》
پیامبر عظیم الشأن اسلام
و روز اثبات حقانیت
دین مبین اسلام گرامی باد
در اینحال، باز فرشته وحى فرود مىآید و پیام خداوند را به پیامبر مىرساند. پیام این است:
«هرکس پس از روشن شدن حقیقت، با تو به انکار و مجادله برخیزد،[به مباهله دعوتش کن] بگو بیایید، شما فرزندانتان را بیاورید و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بیاورید و ما هم زنانمان. شما جانهایتان را بیاورید و ما هم جانهایمان، سپس با تضرع به درگاه خدا رویم و لعنت او را بر دروغگویان طلب کنیم.» (2)
پیامبر پس از انتقال پیام خداوند به آنان، اعلام مىکند که من براى مباهله آمادهام. دانشمندان مسیحى به هم نگاه مىکنند، پیداست که برخى از این پیشنهاد اسقف رضایتمند نیستند، اما انگار چارهاى نیست.
زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مکان آن صحراى بیرون مدینه تعیین مىشود.
دانشمندان مسیحى موقتا با پیامبر خداحافظى مىکنند و به اقامتگاه خود باز مىگردند تا براى مراسم مباهله آماده شوند.
صبح است، شصت دانشمند مسیحى در بیرون مدینه ایستادهاند و چشم به دروازه مدینه دوختهاند تا محمد با لشکرى از یاران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پیدا کند.
تعداد زیادى از مسلمانان نیز در کنار دروازه شهر و در اطراف مسیحیان و در طول مسیر صف کشیدهاند تا بیننده این مراسم بىنظیر و بىسابقه باشند.
نفسها در سینه حبس شده و همه چشمها به دروازه مدینه خیره شده است.
لحظات انتظار سپرى مىشود و پیامبر درحالى که حسین را در آغوش دارد و دستحسن را در دست، از دروازه مدینه خارج مىشود. پشتسر او تنها یک مرد و زن دیده مىشوند. این مرد على است و این زن فاطمه.
تعجب و حیرت، همراه با نگرانى و وحشتبر دل مسیحیان سایه مىافکند.
شرحبیل به اسقف مىگوید: نگاه کن. او فقط دختر، داماد و دو نوه خود را به همراه آورده است.
اسقف که صدایش از التهاب مىلرزد ، مىگوید:
«همین نشان حقانیت است. به جاى این که لشکرى را براى مباهله بیاورد، فقط عزیزان و نزدیکان خود را آورده است، پیداستبه حقانیت دعوت خود مطمئن است که عزیزترین کسانش را سپر بلا ساخته است.»
شرحبیل مىگوید: «دیروز محمد گفت که فرزندانمان و زنانمان و جانهایمان. پیداست که على را بهعنوان جان خود همراه آورده است.»
«آرى، على براى محمد از جان عزیزتر است. در کتابهاى قدیمى ما، نام او بهعنوان وصى و جانشین او آمده است...»
دراین حال، چندین نفر از مسیحیان خود را به اسقف مىرسانند و با نگرانى و اضطراب مىگویند:
«ما به این مباهله تن نمىدهیم. چرا که عذاب خدا را براى خود حتمى مىشماریم.»
چند نفر دیگر ادامه مىدهند: «مباهله مصلحت نیست. چهبسا عذاب، همه مسیحیان را دربر بگیرد.»
کمکم تشویش و ولوله در میان تمام دانشمندان مسیحى مىافتد و همه تلاش مىکنند که بهنحوى اسقف را از انجام این مباهله بازدارند.
اسقف به بالاى سنگى مىرود، به اشاره دست، همه را آرام مىکند و درحالیکه چانه و موهاى سپید ریشش از التهاب مىلرزد، مىگوید:
«من معتقدم که مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانى که من مىبینم، اگر دستبه دعا بردارند، کوهها را از زمین مىکنند، درصورت وقوع مباهله، نابودى ما حتمى است و چهبسا عذاب، همه مسیحیان جهان را دربر بگیرد.»
اسقف از سنگ پایین مىآید و با دست و پاى لرزان و مرتعش، خود را به پیامبر مىرساند. بقیه نیز دنبال او روانه مىشوند.
اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر مىافکند و مىگوید: «ما را از مباهله معاف کنید. هر شرطى که داشته باشید، قبول مىکنیم.»
پیامبر با بزرگوارى و مهربانى، انصرافشان را از مباهله مىپذیرد و مىپذیرد که بهازاى پرداخت مالیات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت کند.
خبر این واقعه، بسرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش مىشود و مسیحیان حقیقتجو را به مدینه پیامبر سوق مىدهد.
📚 پىنوشتها:
1. «ان مثل عیسى عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون». آل عمران (3)، آیه 59.
2. «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم، فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنتالله على الکاذبین». آل عمران (3)، آیه 61.
Voice changer with effects - https://thevoicechanger.comvoice-changer-۲۰۲۴-۰۷-۰۱-۰۱-۲۵.mp3
زمان:
حجم:
1.01M
🔸️سرود جشن مباهله
🔸️بنداول
جشن مباهله به پا شد
اهل ولا حاجت روا شد
پیروز بر اهل کلیسا
ای شیعیان آل کسا شد
حضرت مصطفی علمدار
فاطمه و حیدر کرار
شبیر و شّبر نبوت
گردیدهاند اینجا جلودار
به به چه نوری
عجب سروری
مدینه گشته
سینا و طوری(۲)
🔸️بنددوم
نجرانیان همه خبر دار
از خواب غفلت گشته بیدار
آورده ایمان بر محمد
وقتی که شد هنگام دیدار
انوار حق تا جلوهگر شد
در آسمانها این خبر شد
فاطمه با دو گوشوارش
بهر علی چون بال و پر شد
به به چه نوری
عجب سروری
مدینه گشته
سینا و طوری(۲)
🔸️بندسوم
مباهله مثل غدیر است
علی در اینجا دستگیر است
اهل ولا به نص قرآن
شیر خدا علی امیر است
نفس نفیس مصطفی حیدر
از همه عالمی شده سرتر
ثنای او گفته به قرآنش
آیه به آیه حضرت داور
به به چه نوری
عجب سروری
مدینه گشته
سینا و طوری(۲)
#سرود_مباهله
#مرتضی_محمودپور
#داستان_مباهله
امروز ۲۴ ذی الحجه روز مباهله است.
🍃شصت نفر از بزرگان مسیحیان نجران با لباس های فاخر با زنجیر های طلا برای دیدار با پیامبر وارد مسجد می شوند اما پیامبر اکرم بخاطر لباس های فاخری که به تن دارند آنان را نمی پذیرد بعد از این که با لباس های ساده به دیدار رسول خدا می روند با گرمی از آنان استقبال می کند.
علت حضور نامه ای است که پیامبر خدا برای مسیحیان فرستاده بودند.
🔸شرحبیل اسقف مسیحیان می گوید: چندي پيش نامهاي از شما به دست ما رسيد، آمديم تا از نزديك، حرفهاي شما را بشنويم.
🔹پيامبر ميفرمايد: آنچه من از شما خواستهام، پذيرش اسلام و پرستش خداي يگانه است.
🔸اسقف اعظم پاسخ ميدهد: اگر منظور از پذيرش اسلام، ايمان به خداست، ما قبلاً به خدا ايمان آوردهايم و به احكام او عمل ميكنيم.
🔹پیامبر خدا می فرماید: شما مسيح را خدا ميدانيد، در حالي كه اين اعتقاد، با پرستش خداي يگانه متفاوت است.؟
🔸یکی از مسیحیان می گوید: مسيح به اين دليل فرزند خداست كه مادر او مريم، بدون اين كه با كسي ازدواج كند، او را به دنيا آورد. اين نشان ميدهد كه او بايد خداي جهان باشد.
💠در همان لحضه آیه ای نازل شد (آل عمران/59) و رسول خدا (ص) فرمودند: اگر چنین باشد حضرت آدم هم بدون پدر مادر و از خاک بوجود آمدند.
🔸مسیحیان پاسخی ندارند که بدهند و می گویند ما قانع نشدیم و رسول اکرم را به #مباهله دعوت می کنند. (یعني ما و شما دست به دعا برداريم و از خداوند بخواهيم كه هر كس خلاف ميگويد، به عذاب خداوند گرفتار شود)
💠 آیه نازل شد (آل عمران 61) :
«پس هر كس با تو درباره او (عيساى مسيح عليه السّلام) پس از آنكه تو را علم آمده محاجّه و ستيز كند، بگو: بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را و ما زنانمان را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را (كسانى را كه مانند جان ماست) فرا خوانيم، آن گاه به يكديگر نفرين كنيم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.»
🍃 صبح روز بعد زمان مباهله است همه مسیحیان میهمان و مسلمانان در بیرون از دروازه شهر به تماشا نشسته اند که چه اتفاقی خواهد افتاد.
❤️ پیامبر خدا (ص) در حالی که حسين را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدينه خارج ميشود. پشت سر او تنها يك مرد و زن ديده ميشوند. اين مرد علي است و اين زن فاطمه. تعجب و حيرت، همراه با نگراني و وحشت بر دل مسيحيان سايه ميافكند. شرحبيل به اسقف ميگويد: نگاه كن. او فقط دختر، داماد و دو نوة خود را به همراه آورده است.
بین مسیحیان ول وله سر و صدایی به پامی شود که ما به این مباهله تن نمی دهیم
اسقف به بالاي سنگي ميرود
ميگويد: من معتقدم كه مباهله صلاح نيست. اين پنج چهره نوراني كه من ميبينم، اگر دست به دعا بردارند، كوهها را از زمين ميكنند، در صورت وقوع مباهله، نابودي ما حتمي است.
🔰 اسقف در مقابل پيامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زير ميافكند و ميگويد: (ما را از مباهله معاف كنيد. هر شرطي كه داشته باشيد، قبول ميكنيم.) پيامبر با بزرگواري و مهرباني، انصرافشان را از مباهله ميپذيرد و ميپذيرد كه به ازاي پرداخت ماليات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت كند. خبر اين واقعه، به سرعت در ميان مسيحيان نجران و ديگر مناطق پخش ميشود و مسيحيان حقيقتجو را به مدينة پيامبر سوق ميدهد.
📚 برگرفته از مجلة بشارت، شماره 1. 1. 2. ماهنامه موعود شماره 70
#روز_مباهله
#غزل
شکوفا میکند انفاس تو "شنزار قحطان" را
که حاصلخیز کردی با نگاهی هر بیابان را
همین که آمدی با پنجتن از اهلبیت خویش
مسلمانی مسلّم شد مسیحیهای نجران را
نمیبینند نقشتازهای جز نام تو بر آن
چو بردارند مُهر کهنهی هر لوح پنهان را
به حقانیّتت شک داشتند و با خود آوردند
به همراه "شُرَحْبیل"و"جَهیر"و"کَرزْ"، شیطان را
میآوردند اگر موسیوعیسی را؛ علی را بود
اگر انجیلوتوراتوصحف؛ داری تو قرآن را
به لبخند و لباس ساده بودی فاتح دلها
گرفتم این که آوردند صد ملک سلیمان را
به حکم "قُل تَعالوا نَدعُ"،"ثُمَّ نَبتَهِل" دیدند
که تو از بین خواهی برد با یکآیه ایشان را
به اعجازی که پیدا شد فقط روحالقدس باید
ببندد دیدهی آیینههای مانده حیران را
علی اینبار بیشمشیر ختم ماجرا را خواند
مشخص کرد تا دست خدا پیروز میدان
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
.
#مباهله
#مثنوی
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان گیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف آرایی آن چند نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
✍سیدحمیدرضابرقعی
🎤#استادمجیدطاهری
#روز_مباهله
○○○○○○○○
امروز روز احمد و تثبیت مرتضاست
در دست مِهرِ دست خدا، دست مجتباست
وآن نازدانه ای که در آغوش مصطفی است
باشد حسین فاطمه، سلطان قلب هاست
وآن بانویی که چرخ به تعظیم او خم است
خیرالنّسای عالم و بانوی مریم است.
۲۴ ذیالحجه روز #مباهله گرامی باد
آیه #مُباهله (سوره آلعمران: ۶۱) به مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران اشاره دارد که پس از اختلاف آنها درباره جایگاه حضرت عیسی(ع) رخ داد. مفسران شیعه و بیشتر اهلسنت این آیه را نشانه حقانیت پیامبر اسلام(ص) و فضیلت اهلبیت(ع) شمردهاند و میگویند منظور از «اَبْناءَنا» (پسرانمان) در این آیه، حسن و حسین(ع)، و مراد از «نِساءَنا» (زنانمان) فاطمه(س) و منظور از «اَنْفُسَنا» (خودمان) حضرت علی(ع) است.
#مباهله، در معنای اصطلاحی آن به معنای درخواست نزول لعن و عذاب بر مخالف پس از بیحاصل ماندن بحث و مناظره است و تنها به مواردی اختصاص دارد که دو طرف برای اثبات موضوعی غالب دینی و مذهبی، در مقابل یکدیگر قرار گرفته و از خداوند درخواست لعن و نفرین و نزول عذاب بر طرف دروغگو میکنند.
خلاصه داستان #مباهله :
گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد (ص) و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند.
آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی ع را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود.
خداوند در پاسخ آنها اظهار میدارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیدهای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.
وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به مبـــــاهله دعوت کرد.
? به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.
? این عمل را «مباهله» میگفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام میگرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین میشد و عذاب الهی بر آنان نازل میگشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر میشوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.
? وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در اینباره بیندیشند.
? آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند.
اسقف بزرگ آنها گفت:
” فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید. “
فردای آن روز حضرت محمد ص را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و علی علیهالسلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله میآید.
? نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علی بن ابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوه های پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش میدارد.
ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت: به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت:
? من در برابر این چهره ها جرئت مباهله ندارم و میترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمیگذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانی پیدا نمیشود.
آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت:
” ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نمیکنیم و با تو مصالحه میکنیم. “
این بود که صلحنامهای میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم باشد به مسلمانان بدهند
و اگر جنگی اتفاق افتاد سی عدد زره جنگی و سی عدد نیزه و سی رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود
💠 استشهاد به واقعه مباهله و استناد به همراهى على و همسر و دو فرزند او با رسولخدا
۱ ـ در کلام امام على علیهالسلام:
به دنبال امتناع علىعلیه السلام از بیعت با ابوبکر، میان آن حضرت و ابوبکر بحث و گفتگویى درگرفت. ابوبکر با تمسک به حدیثى از رسولخدا درصدد توجیه کار خویش بود و در مقابل علىعلیه السلام با او احتجاج مىکرد و از او در مورد شایستگیهاى خود اعتراف مىگرفت و شبیه همین احتجاج را آن حضرت با اصحاب شورى بعد از مرگ عمر نیز داشت. هر دو حدیث به حدیث منا شده معروف است و در هر دو جا آن حضرت به واقعه مباهله و همراهى خود و همسر و دو فرزندش با رسولخدا اشاره مىکند و آنها سخن او را تأیید مىکنند.
در حدیث اول آمده است: «فانشدک بالله أبى برز رسولالله و بأهلى وولدى فی مباهله المشرکین ام بک و باهلک و ولدک» قال ابوبکر: «بل بکم». (۱)
و در حدیث دوم آمده است:
«نشدتکم بالله هل فیکم احد اخذ رسولاللهصلى الله علیه وآله وسلم بیده وید امرأته و ابنیه حین اراد ان یباهل نصارى اهل نجران غیرى؟ قالوا: لا. (۲)
حدیث نقل شده در مورد دوم بدین تعبیر نیز وارد شده است:
«افتقرون أن رسولالله صلىالله علیه و آله حین دعا اهل نجران الى المباهله انه لم یأت الا بى و بصاحبتى و إبنى؟
قالوا اللهم نعم». (۳)
در روایت معروف دارقطنى که ابنحجر در الصواعق المحرقه نیز آورده است، حدیث منا شده چنین نقل شده است:
«انشدکمالله هل فیکم احد اقرب الى رسولالله فی الرحم منى و من جعله نفسه و ابناءه ابناءه و نسائه نسائه غیرى؟
قالوا اللهم لا». (۴)
غیر از حدیث منا شده در موارد دیگر نیز امیرالمؤمنین به واقعه مباهله اشاره کرده است و از آن موارد است که آوردهاند جماعتى نزد آن حضرت آمدند و گفتند از بالاترین مناقب خود براى ما بگو پس حضرتش به ترتیب از واقعه «سدالابواب»، مباهله، ابلاغ سوره برائت بر مشرکین، تعبیر قرآن از او به «اذن» [در آیه «و تعیها اذن واعیه» (الحاقه / ۱۲)]
نزول آیه «اجعلتم سقایه الحاج…» (توبه/ ۱۹) در حق او و واقعه غدیر خم یاد مىکند و در ضمن شرح واقعه مباهله مىفرماید که رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم دست من و حسن و حسین و فاطمه را گرفت و براى مباهله بیرون رفت. (۵)
در روایتى دیگر که شبیه بدین روایت است امام صادقعلیه السلام مىفرماید: از امیرالمؤمنین در مورد فضائلش سؤال شد آن حضرت برخى را شمرد. بدو گفتند بیشتر بگو. حضرت فرمود دو پیشواى دینى از مسیحیان نجران به نزد رسولخدا آمدند و در مورد عیسى با آن حضرت سخن گفتند. آنگاه خداوند این آیه را فرستاد «ان مثل عیسى عندالله کمثل آدم…» سپس پیغمبر وارد خانه شد و دست على و حسن و حسین و فاطمه «سلامالله علیهم اجمعین» را گرفت و بیرون آمد و کف دستش را به سوى آسمان گرفت و انگشتانش را باز کرد. آنها را به مباهله فراخواند . (۶)
در حدیث مفصلى که آن حضرت هفتاد منقبت از مناقب خود را مىشمارد به عنوان سى و چهارمین منقبت خود مىفرماید: نصارى چیزى را ادعا کردند پس خداوند در مورد آنان این آیه را فرستاد «فمن حاجک فیه…» پس نفس من نفس رسولخداست و «نساء» همان فاطمه است و «ابناء» حسن و حسین مىباشند سپس آن قوم پشیمان شدند و از رسولخدا خواستند که آنان را از مباهله معاف دارد و رسولخدا آنها را معاف داشت. قسم به خدایى که تورات را بر موسى و فرقان را بر محمدصلى الله علیه وآله وسلم فرستاد اگر با ما به مباهله برمىخواستند هر آینه به صورت میمونها و خوکهایى مسخ مىشدند. (۷)
۲ ـ در کلام امام حسن بن على علیهالسلام
آن حضرت بعد از صلح با معاویه در حضور او خطبهاى خواند و در ضمن آن فرمود جدم در روز مباهله از میان جانها پدرم و از میان فرزندان مرا و برادرم حسین را و از میان زنان فاطمه مادرم را آورد پس ما اهل او و گوشت و خون او هستیم. ما از او هستیم و او از ماست.
عبارت آن حضرت چنین بود «ایها الناس انا ابن البشیر و انا ابن النذیر و انا ابن السراج المنیر… فاخرج جدى یوم المباهله من الانفس ابى و من البنین انا و اخى الحسین و من النساء فاطمه امى فنحن اهله و لحمه و دمه و نحن منه و هو منا». (۸)
۳ ـ در کلام امام حسین بن على علیهالسلام
در جریان مراسم حج و در صحراى منى امام حسینبن علىبنىهاشم و بزرگان از اصحاب رسولخدا را جمع کرد و در اثنا خطبهاى که خواند از آنان در مورد فضائل پدرش علىبن ابىطالب اقرار گرفت. در این خطبه مفصل نیز به واقعه مباهله و حضور على و همسرش فاطمه و دو فرزندش اشاره شده است و چنین آمده است:
قال انشدکم الله أ تعلمون ان رسولاللهصلى الله علیه وآله وسلم حین دعا النصارى من اهل نجران الى المباهله لم یأت إلا به و بصاحبته و إبنیه؟
قالوا اللهم نعم. (۹)
۴ ـ در کلام امام صادق علیهالسلام
ابوجعفر احول از امام صادقعلیه السلام نقل مىکند که به آن حضرت برخى از امورى را که مردم در حق آنها منکرند گفتم. حضرت فرمود بدانان بگو که قریش مىگفتند ما آن «اولوالقربى» هستیم که غنیمت براى آنهاست. (۱۰) سپس [در پاسخ ]بدین منکرین گفته شد که رسولخدا در روز بدر براى جنگ جز اهل بیت خویش را حاضر نکرد و به هنگام مباهله [که انتظار مىرفت عذاب بر یکى از دو طرف نازل شود] على و حسن و حسین و فاطمه سلامالله علیهم اجمعین را آورد. پس آیا براى آنها [یعنى اهل بیت که در بدر و در مباهله حاضر بودند] تلخى و براى اینها [یعنى قریش ]شیرینى باشد. (۱۱)
نکته قابل توجه در این روایت آن است که حضور اهل بیت در واقعه مباهله به مانند حضور خویشان رسولخدا در بدر دانسته شده است.
۵ ـ در کلام امام موسى بن جعفر علیهالسلام
در گفتگوى هارون الرشید با موسىبن جعفرعلیه السلام آمده است که هارون پرسید چرا شیعیان شما از تعبیرشان در مورد شما به «یابن رسولالله» دست برنمىدارند در حالى که شما فرزند على و فاطمه هستید و فاطمه ظرف تولد فرزند بود. در واقع فرزند به پدر منسوب مىگردد نه مادر. آن حضرت پس از استشهاد به آیه ۸۴ سوره انعام (و وهبنا له اسحق و یعقوب کلا هدینا و نوحا...) اضافه فرمودند که همه امت اسلام از نیکوکار و بدکار اتفاق دارند که چون آن شخص نجرانى را پیغمبر به مباهله فراخواند در کساء او جز على و فاطمه و حسن و حسین کس دیگرى نبود و خداوند فرمود «فمن حاجک فیه من بعد…» پس تأویل «ابنائنا» حسن و حسین و تأویل «نسائنا» فاطمه و تأویل «انفسنا» علىبن ابىطالب بود. (۱۲)
۶ ـ در کلام امام علىبن موسى الرضاعلیه السلام
چون حضرت رضاعلیه السلام در مجلس مأمون عباسى حاضر شد مأمون از او سؤالاتى کرد و حضرت یکایک پاسخ مىداد. تا سخن بدینجا رسید که مأمون پرسید آیا خداوند در جایى از قرآن «اصطفاء» را تفسیر کرده است؟ آن حضرت در پاسخ فرمود خداوند اصطفاء عترت را در دوازده موضع از کتاب خویش بیان فرموده است. سپس آن حضرت در بیان سومین موضع فرمودند: در واقعه مباهله که آیه شریفه «فمن حاجک فیه من بعد…» نازل شد، پیامبر خدا، على و حسن و حسین و فاطمه (سلامالله علیهم اجمعین) را احضار کرد و جان آنها را قرین جان خود قرار داد. پس آیا مىدانید معناى «وانفسنا و انفسکم» چیست؟ علماى مجلس گفتند مراد از آن نفس پیامبر خدا است. آن حضرت فرمود به غلط افتادید. خداوند در «انفسنا» نفس علىعلیه السلام را قصد کرده است و دال بر این امر سخن پیغمبر خداست که فرمود «لتنتهین بنو ولیعه او لأبعثن الیهم رجلا کنفسى یعنى علىبن ابىطالب» و این خصوصیتى است که پیش از این و پس از این هیچکس بدان نخواهد رسید زیرا آن حضرت نفس على را همانند نفس خود قرار داد. (۱۳)
در روایت دیگرى آمده است که مأمون روزى به امام رضاعلیه السلام گفت بزرگترین فضیلتى را که براى امیرالمؤمنین است و قرآن بر آن دلالت دارد براى من بگو. حضرت فرمود فضیلت او در مباهله است که در آیه شریفه «فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک...» اشاره شده است. آنگاه رسولخدا حسن و حسین را فراخواند پس آنها دو پسر او بودند و فاطمه را خواند پس او در موضع «نساءه» است و امیرالمؤمنین را خواند پس به حکم خداوند عزوجل او نفس رسولخدا است و چون هیچکس از مردمان بالاتر و برتر از رسولخدا نیست پس به حکم الهى باید هیچکس برتر و بالاتر از نفس رسولخدا نباشد. مأمون گفت مگر نه این است که خداوند «ابناء» را به لفظ جمع آورده و رسولخدا تنها دو پسرش را فراخواند و «نساء» را به لفظ جمع آورد، در حالى که رسولخدا فقط دخترش را آورد پس چرا جایز نباشد که آن حضرت از نفس خودش دعوت بکند نه از دیگرى بنابراین فضلى را که براى امیرالمؤمنین مىگویى ثابت نیست. امام هشتم در پاسخ فرمود آنچه گفتى صحیح نیست زیرا داعى باید غیر از خودش را دعوت کند، چنان که آمر باید به غیر خودش دستور بدهد و صحیح نیست که رسولخدا در حقیقت خودش را دعوت کند چنان که نمىتواند به حقیقت آمر به نفس خود باشد و هرگاه ثابت شود که رسولخدا در مباهله هیچکس جز امیرالمؤمنین را نخوانده است، ثابت مىشود که او نفس رسولخدا است که خداوند در کتابش بدو نظر داشته و در قرآنش بدو حکم کرده است. (۱۴)
و نیز از جمله مناظرات آن حضرت با مأمون آوردهاند که مأمون به آن حضرت گفت چه دلیلى بر خلافت جد شما [علىبن ابىطالب] است؟ حضرت فرمود «انفسنا» پس مأمون گفت «لولا نسائنا» پس حضرت فرمود «لولا ابنائنا» آنگاه مأمون ساکت شد. (۱۵) شرح مفاد این حدیث در تفسیر آیه مباهله گذشت.
استناد به واقعه مباهله در کلام سعدبن ابى وقاص
از آنجا که گفتهاند «الفضل ماشهدت به الاعداء »مىتوان حدیث سعد را دلیلى قاطع و دندانشکن بر منکرین حضور اهل بیت در صحنه مباهله دانست چرا که منابع متعدد شیعه و سنى نقل کردهاند که معاویه بن ابىسفیان به سعد گفت چه چیز جلودار تو است که ابوتراب را دشنام نمىگویى؟ سعد گفت هرگاه به یاد سه چیزى که رسولخدا در حق او گفت مىافتم هرگز اجازه دشنام گویى به او را بهخود نمىدهم. اگر یکى از آنها براى من بود از شتران سرخ مو برایم دوستداشتنىتر بود. [اول آن که] چون در یکى از جنگها رسولخدا على را به جاى خویش در شهر باقى گذاشت على گفت، آیا مرا همراه زنان و کودکان در شهر مىگذارى؟ پس رسولخدا بدو گفت آیا راضى نمىشوى که نسبت به من منزلتى چون منزلت هارون نسبت به موسى داشته باشى جز آن که بعد از من نبوتى نیست و [دوم آن که] از رسولخدا شنیدم که در روز جنگ خیبر فرمود هر آینه پرچم را به دست مردى مىدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. پس آن حضرت فرمود على را نزد من بخوانید على را آوردند در حالى که چشم درد داشت پس رسولخدا از آب دهان خود به چشم او کشید و خوب شد و آنگاه پرچم را بدو سپرد و [سوم آن که] چون این آیه «فقل تعالوا ندع ابناءنا...» نازل شد رسولخدا على و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود «اللهم هولاء اهلى» و در روایتى دیگر از سعد نقل شده است که رسولخدا فرمود «ان هولاء اهل بیتى». (۱۶)
مباهله در قطعاتى از شعر عرب
استناد به شعر شاعران نامدار عرب که در قرون اولیه مىزیستهاند همچون استناد به کلام مورخین بزرگ بلکه گاه قوىتر از آن است؛ خصوصا آن گاه که شعر آنها بر زبانها رائج و دارج و در اذهان عامه مردم ثبت شده باشد. چرا که برخى اشعار بازگوکننده رویدادى مهم در تاریخ اسلام و مقطعى حساس از تاریخ مسلمانان است و چه بسیار حماسهها که در قالب قصیدهها براى همیشه در خاطرهها جاودان مانده است. و ما مىبینیم که شاعران تواناى شیعى مسلک که همواره درصدد بودند هر فضیلتى و هر منقبتى از فضائل و مناقب اهل بیت را در آینه شعر منعکس سازند، چون به واقعه مباهله رسیدهاند، به وجد آمده و از اتحاد جان پیغمبر و على سخن گفتهاند پس باید در اینجا به نمونههایى از اشعار این شاعران که موقعیت و مکانت خاص اجتماعىشان پشتوانه شعر آنهاست اشاره شود.
ابوالحسین علىبن محمدبن جعفر الکوفى الحمانى المعروف «بالأفوه» شاعر قرن سوم که چون مناقب امیرالمؤمنین علىعلیه السلام را به نظم مىآورد بدینجا مىرسد:
وانزله منه على رغمه العدى
کهارون من موسى على قدم الدهر
فمن کان فی اصحاب موسى و قومه
کهارون لازلتم على ظلل الکفر
و آخاهم مثلا لمثل فاصبحت
اخوته کالشمس ضمت الى البدر
فآخى علیا دونکم و أصاره
لکم علما بین الهدایه و الکفر
و انزله منه النبى کنفسه
روایه ابرار تأدت الى البشر
فمن نفسه منکم کنفس محمد
الا بأبى نفس المطهر الطهر
و به گفته صاحب الغدیر دو بیت آخر به حدیثى اشاره دارد که نسائى در کتاب خصائص خود به نقل از ابوذر آورده است که رسولخداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود «لینتهین بنو ولیعه او لأبعثن علیهم رجلا کنفسى ینفد فیهم امرى…» (۱۷)
صاحببن عباد شاعر معروف قرن چهارم در قصیدهاى فضائل امیرالمؤمنین علىعلیه السلام را چنین برمىشمارد:
و کم دعوه للمصطفى فیه حققت
و آمال من عادى الوصى خوائب
فمن رمد آذاه جلاه داعیا
لساعته و الریح فی الحرب عاصب
و من سطوه للحر و البرد دوفعت
بدعوته عنه و فیها عجائب
و فى اى یوم لم یکن شمس یومه
اذا قیل هذا یوم تقضى المآرب
أفى خطبه الزهراء لما استخصه
کفاء لها و الکل من قبل طالب
أفى الطیر لما قد دعا فأجابه
و قد رده عنه غبى موارب
أفى رفعه یوم التباهل قدره
و ذلک مجد ما علمت مواظب
أفى یوم خم اذ اشاد بذکره
و قد سمع الایصاء جاء و ذاهب (۱۸)
و نیز از اوست:
قالت فمن ذا قسیم النار یسهمها؟
فقلت من رأیه أذکى من الشعل
قالت فمن باهل الطهر النبى به؟
فقلت تالیه فی حل و مرتحل
قالت فمن شبه هارون لنعرفه؟
فقلت من لم یحل یوما و لم یزل (۱۹)