eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
✏️📘✏️📕✏️ ⬅️قسمت هجدهم 🔆«السَّلامُ عَلَی.. وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى ..» 🔅«وَ الْأُولَى ...» یعنی در ابتدا. را اینجا بعضی ها دو تفسیر کرده اند: ⬅️بعضی ها گفته اند💬 منظور از گذشته است. یعنی ائمه مقامشان بالاست حتی بر آنها هم هستند. ⬅️یا بحث رجعت است که نسبت به قیامت یک ابتدائیتی دارد. در دو حالت می آیند رجعت💢 می کنند، حجت خدا بر مردم هستند. 🔆«وَ مَعَادِنِ حِكْمَة اللَّهِ.. » 👈خدا است خدا کار غیر حکیمانه انجام نمی دهد. می گوید ائمه هم همین هستند، ائمه هم اگر می خواهند انجام بدهند حکمت دارد. ❌نرو به امام حسن مجتبی (ع) اعتراض نکن که چرا صلح کردی! چرا برادرت امام حسین قیام کرد تو صلح کردی؟ 🗣به امام زمان اعتراض نکن.. کار امام 🌀 است بهتر از من و شما می داند چه کاری باید بکند. 🔆«وَ حَمَلَةِ كِتابِ اللّهِ... » سلام بر شما ای کسانی که کتاب خدا هستید. 📚حامل کتاب خدا فقط به معنای حمل عادی نیست! یکی از معانی «وَ حَمَلَةِ كِتابِ اللّهِ» عمل به دستورات ✨ است، باطن قرآن را جز اهل بیت کسی نمی داند. ❌بیندازید دور این شیادهایی که می آیند می گویند ما باطن قرآن را می دانیم و امثال اینها.. حرف می زنند. 🌟باطن قرآن را کسی جز نمی‌داند، اهل بیت هم باطن قرآن را بهتر می توانند 🔍تشخیص بدهند و هم کامل کامل به قرآن می کنند، به همین خاطر می شوند «حَمَلَةِ كِتابِ اللّهِ». 🔮در عصر حاضر هم وجود مقدس آقا (عج) آگاه از ✨حقایق قرآن هست همانطور که در زیارت آل یس می‌گوییم «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا تَالِیَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَه‏». 🎤استاد احسان عبادی
📚 🍃🌺🍃🌺🍃 🟢 «نرم‌خویی و صبر، کلید تغییر» ✍️روزی روزگاری خانمی که از شرارت شوهرش به ستوه آمده بود، به نزد رمال رفت تا چاره‌ای برای مشکلش پیدا کند. رمال با اخذ مبالغی گزاف و وعده‌های توخالی، زن بیچاره را اغفال کرد😱، اما نتیجه‌ای حاصل نشد. 🌿 زن همچنان درمانده بود و وقتی برای دوستش درد دل می‌کرد، دوست وی، نشانی یک مرد حکیم و دانا را به وی داد. زن ناچار به نزد حکیم دانا رفت. 🌿 حکیم دانا ابتدا با دقت تمام حرف‌های زن را شنید و سپس به او گفت: «این تنها علاجش موی پیشانی زنده است.» 🌿 زن که کاملاً مأیوس بود و می‌خواست هرچه سریع‌تر مشکلی که با شوهرش داشت حل شود، تصمیم گرفت حرف حکیم را امتحان کند. به صحرا رفت و در جستجوی گرگ بود. ناگهان آشیانه‌ای از گرگ‌ها یافت که در آن زندگی می‌کردند. 🌿 زن هر روز مقداری گوشت تازه به نزدیکی لانه می‌برد و خود دورتر می‌ایستاد. ابتدا گرگ محتاط بود، اما با گذشت زمان و دریافت گوشت، عادت کرد و به تدریج به حضور زن نزدیک‌تر شد. 🌿 زن نیز هر روز تلاش می‌کرد کمی به آشیانه نزدیک‌تر شود و پس از گذشت چهل روز، با توله‌ها بازی می‌کرد و گرگ کنارش لم می‌داد. زن سر و پشت گرگ را نوازش می‌کرد و روزی در حین نوازش، موی پیشانی گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد.👌 🌿 حکیم پس از شنیدن داستان زن تبسمی کرد و گفت: ❌ «ببین، تو با کوشش و نرم‌خویی توانستی بر درنده‌ای غالب شوی. اما بدان که شوهرت از جنس خود توست. با کمی تحمل و انعطاف‌پذیری می‌توانی به مراد دلت برسی.»❌ 🌿 زن از حکمت حکیم دانا تشکر کرد و به خانه برگشت. او سعی کرد دستورات حکیم را مو به مو اجرا کند و با گذشت زمان، شوهرش نیز مهربان‌تر شد. آن‌ها سال‌ها با خوشی و خرمی در کنار یکدیگر زندگی کردند. 🔻نتیجه: ✍️این حکایت به ما یادآوری می‌کند که در مواجهه با مشکلات زندگی، از جمله مشکلات در روابط، صبر، انعطاف‌پذیری و نرم‌خویی می‌تواند راه‌گشا باشد. با کمی صبر و تلاش، می‌توانیم تغییرات مثبت را در زندگی خود تجربه کنیم. کانال داستان‌های آموزنده 🌾🌾🌾🌾🌾 🌲🌲🌲🌲
📚 🍃🌺🍃🌺🍃 🟢 «نرم‌خویی و صبر، کلید تغییر» ✍️روزی روزگاری خانمی که از شرارت شوهرش به ستوه آمده بود، به نزد رمال رفت تا چاره‌ای برای مشکلش پیدا کند. رمال با اخذ مبالغی گزاف و وعده‌های توخالی، زن بیچاره را اغفال کرد😱، اما نتیجه‌ای حاصل نشد. 🌿 زن همچنان درمانده بود و وقتی برای دوستش درد دل می‌کرد، دوست وی، نشانی یک مرد حکیم و دانا را به وی داد. زن ناچار به نزد حکیم دانا رفت. 🌿 حکیم دانا ابتدا با دقت تمام حرف‌های زن را شنید و سپس به او گفت: «این تنها علاجش موی پیشانی زنده است.» 🌿 زن که کاملاً مأیوس بود و می‌خواست هرچه سریع‌تر مشکلی که با شوهرش داشت حل شود، تصمیم گرفت حرف حکیم را امتحان کند. به صحرا رفت و در جستجوی گرگ بود. ناگهان آشیانه‌ای از گرگ‌ها یافت که در آن زندگی می‌کردند. 🌿 زن هر روز مقداری گوشت تازه به نزدیکی لانه می‌برد و خود دورتر می‌ایستاد. ابتدا گرگ محتاط بود، اما با گذشت زمان و دریافت گوشت، عادت کرد و به تدریج به حضور زن نزدیک‌تر شد. 🌿 زن نیز هر روز تلاش می‌کرد کمی به آشیانه نزدیک‌تر شود و پس از گذشت چهل روز، با توله‌ها بازی می‌کرد و گرگ کنارش لم می‌داد. زن سر و پشت گرگ را نوازش می‌کرد و روزی در حین نوازش، موی پیشانی گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد.👌 🌿 حکیم پس از شنیدن داستان زن تبسمی کرد و گفت: ❌ «ببین، تو با کوشش و نرم‌خویی توانستی بر درنده‌ای غالب شوی. اما بدان که شوهرت از جنس خود توست. با کمی تحمل و انعطاف‌پذیری می‌توانی به مراد دلت برسی.»❌ 🌿 زن از حکمت حکیم دانا تشکر کرد و به خانه برگشت. او سعی کرد دستورات حکیم را مو به مو اجرا کند و با گذشت زمان، شوهرش نیز مهربان‌تر شد. آن‌ها سال‌ها با خوشی و خرمی در کنار یکدیگر زندگی کردند. 🔻نتیجه: ✍️این حکایت به ما یادآوری می‌کند که در مواجهه با مشکلات زندگی، از جمله مشکلات در روابط، صبر، انعطاف‌پذیری و نرم‌خویی می‌تواند راه‌گشا باشد. با کمی صبر و تلاش، می‌توانیم تغییرات مثبت را در زندگی خود تجربه کنیم. کانال داستان‌های آموزنده 🌾🌾🌾🌾🌾 🌲🌲🌲🌲
📚 🍃🌺🍃🌺🍃 🟢 «نرم‌خویی و صبر، کلید تغییر» ✍️روزی روزگاری خانمی که از شرارت شوهرش به ستوه آمده بود، به نزد رمال رفت تا چاره‌ای برای مشکلش پیدا کند. رمال با اخذ مبالغی گزاف و وعده‌های توخالی، زن بیچاره را اغفال کرد😱، اما نتیجه‌ای حاصل نشد. 🌿 زن همچنان درمانده بود و وقتی برای دوستش درد دل می‌کرد، دوست وی، نشانی یک مرد حکیم و دانا را به وی داد. زن ناچار به نزد حکیم دانا رفت. 🌿 حکیم دانا ابتدا با دقت تمام حرف‌های زن را شنید و سپس به او گفت: «این تنها علاجش موی پیشانی زنده است.» 🌿 زن که کاملاً مأیوس بود و می‌خواست هرچه سریع‌تر مشکلی که با شوهرش داشت حل شود، تصمیم گرفت حرف حکیم را امتحان کند. به صحرا رفت و در جستجوی گرگ بود. ناگهان آشیانه‌ای از گرگ‌ها یافت که در آن زندگی می‌کردند. 🌿 زن هر روز مقداری گوشت تازه به نزدیکی لانه می‌برد و خود دورتر می‌ایستاد. ابتدا گرگ محتاط بود، اما با گذشت زمان و دریافت گوشت، عادت کرد و به تدریج به حضور زن نزدیک‌تر شد. 🌿 زن نیز هر روز تلاش می‌کرد کمی به آشیانه نزدیک‌تر شود و پس از گذشت چهل روز، با توله‌ها بازی می‌کرد و گرگ کنارش لم می‌داد. زن سر و پشت گرگ را نوازش می‌کرد و روزی در حین نوازش، موی پیشانی گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد.👌 🌿 حکیم پس از شنیدن داستان زن تبسمی کرد و گفت: ❌ «ببین، تو با کوشش و نرم‌خویی توانستی بر درنده‌ای غالب شوی. اما بدان که شوهرت از جنس خود توست. با کمی تحمل و انعطاف‌پذیری می‌توانی به مراد دلت برسی.»❌ 🌿 زن از حکمت حکیم دانا تشکر کرد و به خانه برگشت. او سعی کرد دستورات حکیم را مو به مو اجرا کند و با گذشت زمان، شوهرش نیز مهربان‌تر شد. آن‌ها سال‌ها با خوشی و خرمی در کنار یکدیگر زندگی کردند. 🔻نتیجه: ✍️این حکایت به ما یادآوری می‌کند که در مواجهه با مشکلات زندگی، از جمله مشکلات در روابط، صبر، انعطاف‌پذیری و نرم‌خویی می‌تواند راه‌گشا باشد. با کمی صبر و تلاش، می‌توانیم تغییرات مثبت را در زندگی خود تجربه کنیم. کانال داستان‌های آموزنده 🌾🌾🌾🌾🌾 🌲🌲🌲🌲🌲