📚 #داستان_زیبا_و_آموزنده
🍃🌺🍃🌺🍃
🟢 «نرمخویی و صبر، کلید تغییر»
✍️روزی روزگاری خانمی که از شرارت شوهرش به ستوه آمده بود، به نزد رمال رفت تا چارهای برای مشکلش پیدا کند. رمال با اخذ مبالغی گزاف و وعدههای توخالی، زن بیچاره را اغفال کرد😱، اما نتیجهای حاصل نشد.
🌿 زن همچنان درمانده بود و وقتی برای دوستش درد دل میکرد، دوست وی، نشانی یک مرد حکیم و دانا را به وی داد. زن ناچار به نزد حکیم دانا رفت.
🌿 حکیم دانا ابتدا با دقت تمام حرفهای زن را شنید و سپس به او گفت:
«این تنها علاجش موی پیشانی #گرگ زنده است.»
🌿 زن که کاملاً مأیوس بود و میخواست هرچه سریعتر مشکلی که با شوهرش داشت حل شود، تصمیم گرفت حرف حکیم را امتحان کند.
به صحرا رفت و در جستجوی گرگ بود. ناگهان آشیانهای از گرگها یافت که در آن زندگی میکردند.
🌿 زن هر روز مقداری گوشت تازه به نزدیکی لانه میبرد و خود دورتر میایستاد. ابتدا گرگ محتاط بود، اما با گذشت زمان و دریافت گوشت، عادت کرد و به تدریج به حضور زن نزدیکتر شد.
🌿 زن نیز هر روز تلاش میکرد کمی به آشیانه نزدیکتر شود و پس از گذشت چهل روز، با تولهها بازی میکرد و گرگ کنارش لم میداد. زن سر و پشت گرگ را نوازش میکرد و روزی در حین نوازش، موی پیشانی گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد.👌
🌿 حکیم پس از شنیدن داستان زن تبسمی کرد و گفت:
❌ «ببین، تو با کوشش و نرمخویی توانستی بر درندهای غالب شوی. اما بدان که شوهرت از جنس خود توست. با کمی تحمل و انعطافپذیری میتوانی به مراد دلت برسی.»❌
🌿 زن از حکمت حکیم دانا تشکر کرد و به خانه برگشت. او سعی کرد دستورات حکیم را مو به مو اجرا کند و با گذشت زمان، شوهرش نیز مهربانتر شد. آنها سالها با خوشی و خرمی در کنار یکدیگر زندگی کردند.
🔻نتیجه:
✍️این حکایت به ما یادآوری میکند که در مواجهه با مشکلات زندگی، از جمله مشکلات در روابط، صبر، انعطافپذیری و نرمخویی میتواند راهگشا باشد. با کمی صبر و تلاش، میتوانیم تغییرات مثبت را در زندگی خود تجربه کنیم.
کانال داستانهای آموزنده
🌾🌾🌾🌾🌾
#عصر
#درس۱۶
#مهارت
#صبر
#نرم_خویی
#حکمت
#حکیم
#تغییر
#درنده
#رام_کردن
#حکایت
#حکمت
#حکیم
🌲🌲🌲🌲
📚 #داستان_زیبا_و_آموزنده
🍃🌺🍃🌺🍃
🟢 «نرمخویی و صبر، کلید تغییر»
✍️روزی روزگاری خانمی که از شرارت شوهرش به ستوه آمده بود، به نزد رمال رفت تا چارهای برای مشکلش پیدا کند. رمال با اخذ مبالغی گزاف و وعدههای توخالی، زن بیچاره را اغفال کرد😱، اما نتیجهای حاصل نشد.
🌿 زن همچنان درمانده بود و وقتی برای دوستش درد دل میکرد، دوست وی، نشانی یک مرد حکیم و دانا را به وی داد. زن ناچار به نزد حکیم دانا رفت.
🌿 حکیم دانا ابتدا با دقت تمام حرفهای زن را شنید و سپس به او گفت:
«این تنها علاجش موی پیشانی #گرگ زنده است.»
🌿 زن که کاملاً مأیوس بود و میخواست هرچه سریعتر مشکلی که با شوهرش داشت حل شود، تصمیم گرفت حرف حکیم را امتحان کند.
به صحرا رفت و در جستجوی گرگ بود. ناگهان آشیانهای از گرگها یافت که در آن زندگی میکردند.
🌿 زن هر روز مقداری گوشت تازه به نزدیکی لانه میبرد و خود دورتر میایستاد. ابتدا گرگ محتاط بود، اما با گذشت زمان و دریافت گوشت، عادت کرد و به تدریج به حضور زن نزدیکتر شد.
🌿 زن نیز هر روز تلاش میکرد کمی به آشیانه نزدیکتر شود و پس از گذشت چهل روز، با تولهها بازی میکرد و گرگ کنارش لم میداد. زن سر و پشت گرگ را نوازش میکرد و روزی در حین نوازش، موی پیشانی گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد.👌
🌿 حکیم پس از شنیدن داستان زن تبسمی کرد و گفت:
❌ «ببین، تو با کوشش و نرمخویی توانستی بر درندهای غالب شوی. اما بدان که شوهرت از جنس خود توست. با کمی تحمل و انعطافپذیری میتوانی به مراد دلت برسی.»❌
🌿 زن از حکمت حکیم دانا تشکر کرد و به خانه برگشت. او سعی کرد دستورات حکیم را مو به مو اجرا کند و با گذشت زمان، شوهرش نیز مهربانتر شد. آنها سالها با خوشی و خرمی در کنار یکدیگر زندگی کردند.
🔻نتیجه:
✍️این حکایت به ما یادآوری میکند که در مواجهه با مشکلات زندگی، از جمله مشکلات در روابط، صبر، انعطافپذیری و نرمخویی میتواند راهگشا باشد. با کمی صبر و تلاش، میتوانیم تغییرات مثبت را در زندگی خود تجربه کنیم.
کانال داستانهای آموزنده
🌾🌾🌾🌾🌾
#عصر
#درس۱۶
#مهارت
#صبر
#نرم_خویی
#حکمت
#حکیم
#تغییر
#درنده
#رام_کردن
#حکایت
#حکمت
#حکیم
🌲🌲🌲🌲
📚 #داستان_زیبا_و_آموزنده
🍃🌺🍃🌺🍃
🟢 «نرمخویی و صبر، کلید تغییر»
✍️روزی روزگاری خانمی که از شرارت شوهرش به ستوه آمده بود، به نزد رمال رفت تا چارهای برای مشکلش پیدا کند. رمال با اخذ مبالغی گزاف و وعدههای توخالی، زن بیچاره را اغفال کرد😱، اما نتیجهای حاصل نشد.
🌿 زن همچنان درمانده بود و وقتی برای دوستش درد دل میکرد، دوست وی، نشانی یک مرد حکیم و دانا را به وی داد. زن ناچار به نزد حکیم دانا رفت.
🌿 حکیم دانا ابتدا با دقت تمام حرفهای زن را شنید و سپس به او گفت:
«این تنها علاجش موی پیشانی #گرگ زنده است.»
🌿 زن که کاملاً مأیوس بود و میخواست هرچه سریعتر مشکلی که با شوهرش داشت حل شود، تصمیم گرفت حرف حکیم را امتحان کند.
به صحرا رفت و در جستجوی گرگ بود. ناگهان آشیانهای از گرگها یافت که در آن زندگی میکردند.
🌿 زن هر روز مقداری گوشت تازه به نزدیکی لانه میبرد و خود دورتر میایستاد. ابتدا گرگ محتاط بود، اما با گذشت زمان و دریافت گوشت، عادت کرد و به تدریج به حضور زن نزدیکتر شد.
🌿 زن نیز هر روز تلاش میکرد کمی به آشیانه نزدیکتر شود و پس از گذشت چهل روز، با تولهها بازی میکرد و گرگ کنارش لم میداد. زن سر و پشت گرگ را نوازش میکرد و روزی در حین نوازش، موی پیشانی گرگ را چید و با خود به نزد حکیم برد.👌
🌿 حکیم پس از شنیدن داستان زن تبسمی کرد و گفت:
❌ «ببین، تو با کوشش و نرمخویی توانستی بر درندهای غالب شوی. اما بدان که شوهرت از جنس خود توست. با کمی تحمل و انعطافپذیری میتوانی به مراد دلت برسی.»❌
🌿 زن از حکمت حکیم دانا تشکر کرد و به خانه برگشت. او سعی کرد دستورات حکیم را مو به مو اجرا کند و با گذشت زمان، شوهرش نیز مهربانتر شد. آنها سالها با خوشی و خرمی در کنار یکدیگر زندگی کردند.
🔻نتیجه:
✍️این حکایت به ما یادآوری میکند که در مواجهه با مشکلات زندگی، از جمله مشکلات در روابط، صبر، انعطافپذیری و نرمخویی میتواند راهگشا باشد. با کمی صبر و تلاش، میتوانیم تغییرات مثبت را در زندگی خود تجربه کنیم.
کانال داستانهای آموزنده
🌾🌾🌾🌾🌾
#عصر
#درس۱۶
#مهارت
#صبر
#نرم_خویی
#حکمت
#حکیم
#تغییر
#درنده
#رام_کردن
#حکایت
#حکمت
#حکیم
🌲🌲🌲🌲🌲