eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 شعر عیدانه امیرالمؤمنین (ع) ✅ این شعر منسوب به امیرالمؤمنین (ع) است که البته احتمالا توسط دیگران ابیاتی به آن افزوده شده است. اما مضامینش صحیح است. بیت دوم این شعر در جلد هفتم میزان الحکمه آمده است: 🔰 ترجمه شعر: 1️⃣ عید برای کسی که لباس فاخر می پوشد، عید نیست. فقط برای کسی عید است که از عذاب آخرت امان نامه داشته باشد. 2️⃣ عید برای کسی که لباس نو می پوشد، عید نیست. فقط برای کسی عید است که از تهدید قیامت در امان باشد. 3️⃣ عید برای کسی که لباس نازک می پوشد، عید نیست. فقط برای کسی عید است که طریق را بشناسد. 4️⃣ عید برای کسی که با عود خود را خوش بو می کند، عید نیست. فقط برای کسی عید است که کند و دیگر نکند. 5️⃣ عید برای کسی که دیگهای غذا را بارمی گذارد، عید نیست. فقط برای کسی عید است که موفق به انفاق مقدور باشد . 6️⃣ عید برای کسی که خود را آرایش کند، عید نیست. فقط برای کسی عید است که توشه داشته باشد. 7️⃣ عید برای کسی که سوار بر مرکب آرزوها شود، عید نیست. فقط برای کسی عید است که را ترک کند. 8️⃣ عید برای کسی که سفره بیندازد، عید نیست. فقط برای کسی عید است که از بگذرد. 🔸 متن شعر: 1️⃣ ليسَ العيدُ لِمَن لَبِسَ الفاخرة اِنّما العيدُ لِمَن اَمِنَ الآخرة 2️⃣ ليسَ العيدُ لِمَن لبِسَ الجديد اِنّما العيدُ لِمَن اَمِنَ الوَعيد 3️⃣ ليسَ العيدُ لِمَن لَبِسَ الرّقيق اِنّما العيدُ لِمَن عَرَفَ الطّريق 4️⃣ ليسَ العيدُ لِمَن تَبخرَ بالعُود اِنّما العيدُ لِمَن تابَ و لا یَعود 5️⃣ ليسَ العيدُ لِمَن نَصَبَ القُدور اِنّما العيدُ لِمَن سَعِدَ بالمَقدور 6️⃣ ليسَ العيدُ لِمَن تَزَیّن الدّنیا اِنّما العيدُ لِمَن تَزَوّدَ بِالتّقوی 7️⃣ ليسَ العيدُ لِمَن رَکِبَ المَتایا اِنّما العيدُ لِمَن تَرکَ الخطایا 8️⃣ ليسَ العيدُ لِمَن بَسَطَ البِساط اِنّما العيدُ لِمَن جاوَزَ الصّراط
✅ داستان کوتاه (241) 🌷 قصه مریم و تولد عیسی 🔸 بر اساس آیات 16 تا 36 سوره مریم داستان از اینجا شروع می شود که خدا به پیامبرش خطاب می کند: محمد! در این کتاب به یاد سرگذشت مریم هم باش؛ همان زمان که او از خانواده‌اش فاصله گرفت و برای عبادت در مکانی در شرق مسجدالاقصی که مردها هم در آن رفت و آمد داشتند، خلوت گزید. به همین دلیل در مقابل آنها مانعی ایجاد کرد تا کاملاً محفوظ باشد. بنابراین ما هم فرشته خود، جبرئیلِ روح‌ الامین را که طبعاً وجودی غیر جسمانی داشت، به سوی او فرستادیم. به همین خاطر بدون آنکه جسمی داشته باشد، برای مریم در هیئت یک انسان کامل نمایان شد. وقتی مریم با او در هیئت یک مرد ناشناس مواجه شد، از آنجا که گمان می کرد او انسان است، با نگرانی به او گفت: «من از تو به خدای رحمان پناه می برم؛ اگر اهل تقوایی، نزدیک نشو.» جبرئیل هم به او گفت: «من فقط فرستاده مولایت هستم تا پسری پاک و باتقوا به تو عطا کنم.» مریم با نگرانی و تعجّب پرسید: «چگونه پسردار می شوم در حالی که تا کنون نه هیچ مردی به من دست زده و نه من بدکاره بوده‌ام.» جبرئیل پاسخ داد: «مولایت این طور گفته که این کار برای من آسان است. ما این کار را می کنیم تا قدرت خود را در آفرینش یک انسان بدون پدر نشان دهیم و تولّد این گونه‌ ی او را به عنوان نشانه‌ای قرار دهیم بر اثبات قدرتمان بر زنده کردن انسانها در قیامت، و همچنین او وسیله رساندن مهربانی‌مان به انسانها باشد. ضمناً این امری است حتمی که باید انجام شود.» در نتیجه مریم به عیسی باردار شد و لذا با او راهیِ مکانی دور از چشم دیگران گشت. مدّتی که گذشت، یک روز درد سخت زایمان، او را به سمت تنه یک درخت خشکیده خرما کشاند. در آن شرایط سخت، مریم با خودش گفت: «ای کاش پیش از این مرده بودم و از تمام یادها کلاً فراموش شده بودم.» به همین دلیل فرزندش که به دنیا آمد، از زیر پایش او را صدا زد و گفت: «غصّه نخور مادر! مولایت در پایین پایت نهر آبی قرار داده. ضمناً تنه درخت خرما را به سمت خودت تکان بده تا بر سرت خرمای تازه بریزد. پس هم از خرما بخور، هم از آب نهر بنوش و هم به خاطر تولّد من خوشحال باش! بنابراین جای نگرانی نیست. هر کس را دیدی که از فرزندت می پرسد، با اشاره بگو من برای خدای مهربان نذر یک روز روزه سکوت کرده‌ام. به همین دلیل امروز به هیچ وجه با کسی حرف نمی زنم.» بنابراین مریم فرزندش را در حالی که او را در بغل داشت، نزد قومش آورد. آنها او را که دیدند، بهت‌زده و متعجّب به او گفتند: «مریم! کار عجیب و زشتی کرده‌ای که از تو بعید بود. خواهر هارون! تو که پدرت مرد بدی نبود. مادرت هم بدکاره نبود! پس این بچه چیست در بغلت؟» به همین دلیل مریم طبق دستور، به فرزندش اشاره کرد که از او بپرسند. آنها باز هم با تعجّب پرسیدند: «آخر با کسی که در گهواره است و کودک، چگونه حرف بزنیم؟» ناگهان کودک به حرف آمد و گفت: «من خدا هستم. او به من کتاب مقدس خواهد داد و مرا به پیامبری منصوب خواهد کرد. ضمناً چون خدا هستم، وجود مرا هر جا که باشم، مایه خیر و برکت قرار خواهد داد و مرا به نماز و زکات سفارش خواهد کرد تا وقتی که زنده باشم و به رعایت حقوق واجب مادرم. مرا گردن‌کش و فرمان‌ناپذیر هم نخواهد کرد. ضمن اینکه به خاطر این صفات، هم در روز تولّدم در امنیت بودم، هم روزی که می میرم و هم روزی که دوباره زنده می شوم.» محمد! این است عیسی بن مریم؛ همان کلمه حق خدا که در مخلوق بودنش تردید دارند؛ همان مخلوقی که با کلمه «موجود شو»ی خدا آفریده شده؛ نه اینکه فرزند خدا باشد. محال است خدا برای خودش فرزندی برگزیند. ساحت او از این تهمتها مبرّاست. او هر گاه آفرینش چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید «باش!» و آن، موجود می شود. پس نیازی به فرزند ندارد. عیسی همچنین به صراحت گفته بود: «خدا هم مولای من است و هم مولای شما؛ پس فقط عبد او باشید و از دستورات و او اطاعت کنید که و راه معتدل زندگی، همین است.»