eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.7هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
81 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندان‌هایم زیر انگشتان درشتش خرد می‌شد و با چشمان وحشتزده‌ام دیدم را به سمت صورتم می‌آورد که نفسم از ترس بند آمد و شنیدم کسی نام اصلی‌ام را صدا می‌زند :«زینب!» احساس می‌کردم فرشته به سراغم آمده که در این غربتکده کسی نام مرا نمی‌دانست و نمی‌دانستم فرشته نجاتم سر رسیده که پرده را کشید و دوباره با مهربانی صدایم زد :«زینب!» 💠 قدی بلند و قامتی چهارشانه که خیره به این تنها نگاه‌مان می‌کرد و با یک گام بلند خودش را بالای سرم رساند و مچ این سنگدل را با یک دست قفل کرد. دستان همچنان روی دهان و با خنجر مقابل صورتم مانده و حضور این غریبه کیش و ماتش کرده بود که به دفاع از خود عربده کشید :«این رافضی واسه جاسوسی می‌کنه!» 💠 با چشمانی که از خشم آتش گرفته بود برایش جهنمی به پا کرد و در سکوت برگزاری جماعت عشاء، فریادش در گلو پیچید :«کی به تو اجازه داده خودت حکم بدی و اجرا کنی؟» و هنوز جمله‌اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه می‌شدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس می‌کردم. یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی‌اش چنگ زد و دیگر نمی‌دیدم چطور او را با قدرت می‌کشد تا از من دورش کند که از هجوم بین من و مرگ فاصله‌ای نبود و می‌شنیدم همچنان نعره می‌زند که خون این حلال است. 💠 از پرده بیرون رفتند و هنوز سایه هر دو نفرشان از پشت پرده پیدا بود و صدایش را می‌شنیدم که با کلماتی محکم تحقیرش می‌کرد :«هنوز این شهر انقدر بی‌صاحب نشده که تو بدی!» سایه دستش را دیدم که به شانه‌اش کوبید تا از پرده دورش کند و من هنوز باور نمی‌کردم زنده مانده‌ام که دوباره قامتش میان پرده پیدا شد. چشمان روشنش شبیه لحظات آفتاب به طلایی می‌زد و صورت مهربانش زیر خطوط کم پشتی از ریش و سبیلی خرمایی رنگ می‌درخشید و نمی‌دانستم اسمم را از کجا می‌داند که همچنان در آغوش چشمانش از ترس می‌لرزیدم و او حیرت‌زده نگاهم می‌کرد. تردید داشت دوباره داخل شود، مردمک چشمانش برایم می‌تپید و می‌ترسید کسی قصد جانم را کند که همانجا ایستاد و با صدایی که به نرمی می‌لرزید، سوال کرد :«شما هستید؟» 💠 زبانم طوری بند آمده بود که به جای جواب فقط با نگاهم التماسش می‌کردم نجاتم دهد و حرف دلم را شنید که با لحنی دلم را قرص کرد :«من اینجام، نترسید!» هنوز نمی‌فهمید این دختر غریبه در این معرکه چه می‌کند و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمی‌توانستم کلامی بگویم که سعد آمد. با دیدن همسرم بغضم شکست و او همچنان آماده دفاع بود که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید :«چی می‌خوای؟» در برابر چشمان سعد که از شعله می‌کشید، به گریه افتادم و او از همین گریه فهمید محرمم آمده که دستش را پایین آورد و اینبار سعد بی‌رحمانه پرخاش کرد :«چه غلطی می‌کنی اینجا؟» 💠 پاکت خریدش را روی زمین رها کرد، با هر دو دست به سینه‌اش کوبید و اختیارش از دست رفته بود که در صحن فریاد کشید :«بی‌پدر اینجا چه غلطی می‌کنی؟» نفسی برایم نمانده بود تا حرفی بزنم و او می‌دانست چه بلایی دورم پرسه می‌زند که با هر دو دستش دستان سعد را گرفت، او را داخل پرده کشید و با صدایی که می‌خواست جز ما کسی نشنود، زیر گوشش خواند :« دنبالتون هستن، این مسجد دیگه براتون امن نیست!» 💠 سعد نمی‌فهمید او چه می‌گوید و من میان گریه ضجه زدم :«همونی که عصر رفتیم در خونه‌اش، اینجا بود! می‌خواست سرم رو ببُره...» و او می‌دید برای همین یک جمله به نفس نفس افتادم که به جای جان به لب رسیده‌ام رو به سعد هشدار داد :«باید از اینجا برید، تا رو نریزن آروم نمی‌گیرن!» دستان سعد سُست شده بود، همه بدنش می‌لرزید و دیگر رجزی برای خواندن نداشت که به لکنت افتاد :«من تو این شهر کسی رو نمیشناسم! کجا برم؟» و او در همین چند لحظه فکر همه جا را کرده بود که با آرامشش داد :«من اهل اینجا نیستم، اهل . هفته پیش برا دیدن برادرم اومدم اینجا که این قائله درست شد، الانم دنبال برادرزاده‌ام زینب اومده بودم مسجد که دیدم اون نامرد اینجاست. می‌برمتون خونه برادرم!»... .🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🤔 ❔شما که از مجالس عید الزهراء و این قضیایای جانبی آن طرفداری می کنید آیا نمی دانید که همه ساله چقدر شیعه به خاطر این مجالس کشته می شوند ❗️❗️ 💠💠 👌نخست باید ببینیم که نظر اهل سنت ، نسبت به کسانی که خلفای آنها را مورد علنی قرار می دهند چیست ؟ ❕ از بزرگان اهل سنت می نویسد ؛ « کسی که کوچکترین اهانتی به صحابه بکند یا آنها را مورد دشنام قرار دهد ، از دین و ملت اسلام خارج شده است » 📚الکبائر ج1 ص237 👌یحیی بن معین از استوانه های علمی اهل سنت می نویسد ؛ « کسی که عثمان ، طلحه یا یکی از صحابه پیامبر را فحش و دهد ، دجال است ، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم بر او باد » 📚تهذیب التهذیب ج1 ص447 👌سرخسی از فقهای مشهور حنفیه می نویسد ؛ « هر کس به یکی از صحابه اشکال بگیرد کافر است و اگر توبه نکند از اسلام بیرون رفته و چاره او است » 📚اصول السرخسی ج2 ص134 ❕ابن حزم می نویسد ؛ « مالک بن انس گفته کسی که به عایشه دهد کشته می شود » 📚المحلی ج11 ص414 ❕همواره دشمنان تشیع ، شیعه را به جرم لعنت صحابه مورد کشتار قرار می دادند . 👌ابن می نویسد ؛ « از حوادث سال 407 هجری کشتن شیعیان در آفریقا بود ، هر چه از شیعیان باقی مانده بود تحت تعقیب قرار گرفته و کشته شدند ...به این جرم که آنان رافضی بوده و به ابوبکر و عمر دشنام می دادند ...به همین علت مردم بر آنان شوریده ، فتنه ای به پا کرده و آنان را به غارت اموال کشتند » 📚الکامل فی التاریخ ج8 ص114 ❕امروزه نیز به شاهدیم که چگونه وهابیت و داعش و طالبان و سایر گروه های تروریستی ، شیعیان را به جرم لعن صحابه مورد کشتار قرار می دهند تا جایی که تفکر آنها چنین می دهد ؛ « هر کس که یک شیعه را بکشد ، بهشت بر او واجب می شود ... زنان آنان را می توان به گرفت ...» 📚العقود الدریه فی تنقیح الفتاوی الحامدیه ص102 ❕با این وجود آیا عقل اجازه می دهد که انسان با لعن علنی نسبت به صحابه و مقدسات اهل سنت ، خود و سایر شیعیان را در معرض هلاکت و نابودی قرار دهد ؟ آیا نباید برای حفظ جان کرد و از لعن علنی در مقابل مخالفان پرهیز کرد . 👌امام علیه السلام فرمود: «نه دهم دین تقیه است و کسی که تقیه نمی کند دین ندارد» 📚الکافی ج2 ص217 🔷امام کاظم علیه السلام فرمود: «تقیه دین من و دین پدران من می باشد و کسی که نمی کند ایمان ندارد» 📚وسائل الشیعه ج16 ص204 👌امامان علیهم السلام نیز شیعیان را از لعن و علنی نسبت به مقدسات اهل سنت منع می کردند . ❕امام رضا علیه السلام فرمود: «مخالفان ما اخباری در فضایل ما جعل کرده اند وآنان را بر سه قسم قرار داده اند یک قسم غلو در حق ما است،یک قسم کوتاهی در بیان مقامات ما است ویک قسم آن است که روایاتی جعل کرده اند که ما درآن روایات از دشمنانمان مذمت می کنیم وصراحتا از آنان نام می بریم.... زمانی که مردم ( مخالفان ) این را ببینند آنان هم از ما و بدگویی می کنند» 📚عیون اخبار الرضا،ج1 ص304 👌شیخ صدوق روایت می کند: «به امام صادق علیه السلام گفته شد ای فرزند رسول الله ما مردی را می بینیم که در مسجد صراحتا از دشمنان شما نام می برد و آنان را سب و دشنام می دهد . امام علیه السلام فرمود: «چرا چنین می کند خدا او را کند ما را در معرض اذیت وآزار قرار میدهد» 📚الاعتقادات ، صدوق ص107 ❕آری ما می گوییم شکی در جواز و استحباب لعن و بیزاری جستن از دشمنان اهل بیت علیهم السلام نمی باشد چنان که شده است ؛ 💠« امام صادق در پایان نمازهای واجب همواره چهار نفر از مردان و چهار نفر از زنان را لعن می کرد و از آنان نام می برد ، چهار مرد ، فلانی ، و فلانی و فلانی و معاویه بودند و چهار زن ، فلانه و فلانه و هند و ام الحکم خواهر معاویه بودند » 📚الکافی ج3 ص342 📚وسائل الشیعه ج6 ص462 ❕اما بر اساس ادله فوق الذکر باید این لعن را اختصاص به یا و مجالسی قرار داد که مخالفان از آن مطلع نشوند .