eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.7هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 🍃 امام رضا(علیه السلام) را نمازی با عظمت و مهم می‌دانستند و به یاران می‌فرمودند که: خانه‌هایی که در آن، نماز شب خوانده می‌شود، به آسمان و ساکنان آسمان، روشنی و نور می‌دهند؛ همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی می‌کنند. ایشان، وقتی یک سوم آخر شب می‌رسید، از رختخوابشان بلند می‌شدند. بعد، درحالیکه به گفتن ذکر مشغول بودند و ذکر استغفار، یعنی استغفرالله ربی و اتوب الیه می‌گفتند، می‌گرفتند، مسواک می‌زدند و به خواندن نماز شب مشغول می‌شدند. التماس دعا عزیزان🤲🏻 🏴^^🍃🌸🍃^^🏴 @shahid_aref_64
🌸🍃 🍃 امام رضا(علیه السلام) را نمازی با عظمت و مهم می‌دانستند و به یاران می‌فرمودند که: خانه‌هایی که در آن، نماز شب خوانده می‌شود، به آسمان و ساکنان آسمان، روشنی و نور می‌دهند؛ همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی می‌کنند. ایشان، وقتی یک سوم آخر شب می‌رسید، از رختخوابشان بلند می‌شدند. بعد، درحالیکه به گفتن ذکر مشغول بودند و ذکر استغفار، یعنی استغفرالله ربی و اتوب الیه می‌گفتند، می‌گرفتند، مسواک می‌زدند و به خواندن نماز شب مشغول می‌شدند. التماس دعا عزیزان🤲🏻 ....🚩💠💖💠🚩.... @shahid_aref_64
🌺🍃 🍃 امام رضا(علیه السلام) را نمازی با عظمت و مهم می‌دانستند و به یاران می‌فرمودند که: خانه‌هایی که در آن، نماز شب خوانده می‌شود، به آسمان و ساکنان آسمان، روشنی و نور می‌دهند؛ همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی می‌کنند. ایشان، وقتی یک سوم آخر شب می‌رسید، از رختخوابشان بلند می‌شدند. بعد، درحالیکه به گفتن ذکر مشغول بودند و ذکر استغفار، یعنی استغفرالله ربی و اتوب الیه می‌گفتند، می‌گرفتند، مسواک می‌زدند و به خواندن نماز شب مشغول می‌شدند. التماس دعا عزیزان🤲🏻 🏴☆🍃🌺🍃☆🏴 @shahid_aref_64
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
✨✨✨✨ 📚 #داستانک 🔺لاتی که مرحوم قاضی، نماز شب خوانش کرد 🍃قسمت اول  🔸مرحوم قاضی در صد سال اخیر بی نظ
📚 ✨✨✨✨ 🔺لاتی که مرحوم قاضی،نماز شب خوانش کرد 🍃قسمت آخر 🔸 مرحوم قاضی این چنین آدمی بود. ایشان به قاسم که لات محله شان بود گفت: «قاسم، مگر محبت من را نداری، پس امشب بلند شو و قبل از صبح، بخوان و بخواب». اگر ما می بودیم اول می گفتیم، نمازهای واجب را بخواند، ببینید مرحوم قاضی کجا را دیده است.  قاسم می گوید: «من نماز صبح بلد نیستم، چه برسد به نماز شب؛ نمی توانم آن موقع صبح بیدار شوم، چرا که تا ظهر مي خوابم.» مرحوم قاضی جواب می دهد که «تو نیت کن، من بیدارت می کنم.» بیدار کردن مرحوم قاضی مثل این نبوده است که برود درب خانه اش رو بزند. قاسم یک ساعتی را نیت می کند و همان ساعت هم بیدار می شود، وقتی بیدار شد دید چه حال خوشی دارد، خیلی از ماها در نماز شب بیدار می شویم؛ اما حال نداریم.  قاسم رفت بگیرد و در همین که آستین ها را بالا می زد، می گفت:« خدایا در این دنیا کسانی هستند که صدایشان برای ملائکه و تو آشناست؛ اما صدای من آشنا نیست، دیر به درگاهت آمده ام، مرا بپذیر» لاتی که مردم از نیم خوره غذایش برای تبرک می بردند قاسم بعد از این قضیه جزء شاگردان آیت الله قاضی می شود؛ به طوری که مردم نیم خورده غذایش را برای تبرک می بردند... آیت الله قاضی خاک پای امام رضا (ع) و امیرالمونین (ع) است. اگر مرحوم قاضی این گونه پاک می کند، آن وقت امام رضا (ع) چگونه پاک خواهد کرد و حضرت معصومه (س) چگونه پاک خواهد کرد.   (س) گوشه ای از عصمت اهل بیت را دارند، این لقب معصومه (س)را هم حضرت رضا(ع) خودشان به ایشان دادند. شفاعت حضرت معصومه (س) عالم را می گیرد، شفاعت امام رضا (ع) که دیگر قابل تصور نیست.  اگر دلتان سنگین بود، امام رضا(ع) را به فرزندش، جواد الائمه و خواهر ایشان معصومه (س) قسم بدهید.🍃 ✨از بیانات حجت الاسلام عالی✨ -------------------------- 🇮🇷شما دعوت شدید🇮🇷 ‌‌‌‌‌ ,,,🍃🌷🌷🌷🍃,,, @shahid_aref_64
امام رضا(علیه السلام) را نمازی با عظمت و مهم می‌دانستند و به یاران می‌فرمودند که: خانه‌هایی که در آن، نماز شب خوانده می‌شود، به آسمان و ساکنان آسمان، روشنی و نور می‌دهند؛ همانطور که ستارگان آسمان برای ساکنان زمین نورافشانی می‌کنند. ایشان، وقتی یک سوم آخر شب می‌رسید، از رختخوابشان بلند می‌شدند. بعد، درحالیکه به گفتن ذکر مشغول بودند و ذکر استغفار، یعنی استغفرالله ربی و اتوب الیه می‌گفتند، می‌گرفتند، مسواک می‌زدند و به خواندن نماز شب مشغول می‌شدند. التماس دعا نماز شب خوانها🤲🏻 شما دعوت شدید ‌‌‌‌‌ ,,,🍃🌷🇮🇷🌷🍃,,, @shahid_aref_64
📿🌸📿 تازه اومده بود . داشت با آب قمقمه اش میگرفت بهش گفتم :" بی تجربه ای لازم میشه... شاید یکی دو روز بی آب باشیم ." گفت : " لازمم نمیشه ، " ... عملیات که تمام شد ندیدمش ، رفته بود ...😭 🍃🌹📿🌱🌹 🌙 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
✍️ 💠 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود و نشد پنهانش کنم که بی‌اراده اعتراف کردم :«من جایی رو ندارم!» نفهمید دلم می‌خواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید :«خونواده‌تون چی؟» محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن می‌کشید و خجالت می‌کشیدم بگویم به هوای همین همسر از همه خانواده‌ام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم و او نگفته حرفم را شنید و پناهم داد :«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!» 💠 انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود، با چشمانش روی زمین دنبال جوابی می‌گشت و اینهمه در دلش جا نمی‌شد که قطره‌ای از لب‌هایش چکید :«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.» و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرام‌شان دردهای دلم کمتر می‌شد و قلبم به حمایت مصطفی گرم‌تر. 💠 در هم‌صحبتی با مادرش لهجه هر روز بهتر می‌شد و او به رخم نمی‌کشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگی‌اش به هم ریخته که دیگر هیچکدام از اقوام‌شان حق ورود به این خانه را نداشتند و هر کدام را به بهانه‌ای رد می‌کرد مبادا کسی از حضور این دختر ایرانی باخبر شود. مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شب‌ها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و در محافظت از حرم (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه می‌رسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام صبح بود. 💠 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای بیرون می‌رفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام می‌کرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمی‌شد که هر سحر دست دلم می‌لرزید و خواب از سرم می‌پرید. مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمی‌رفت و هر هفته دست به کار می‌شد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چین‌دار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو می‌کرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت می‌کشید گفت بهت نگم اون اورده!» 💠 رنگ‌های انتخابی‌اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گل‌های ریز سفید بود و هر سحری که می‌دید پارچه پیشکشی‌اش را پوشیده‌ام کمتر نگاهم می‌کرد و از سرخی گوش و گونه‌هایش می‌چکید. پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و می‌دانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم. 💠 سحر سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را می‌پاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟» انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمی‌دانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟» 💠 صدای تلاوت مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش می‌داد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط بگیرم.» سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم ، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی می‌کند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بی‌تاب پاسخش پَرپَر می‌زد و او در سکوت، را پیچید و بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. اینهمه اضطراب در قلبم جا نمی‌شد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط می‌چرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم. پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو می‌کردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم می‌گشت که در همان پاشنه در، نگاه‌مان به هم گره خورد و بی‌آنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید. از چوب‌لباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبال‌تون بریم فرودگاه . برا شب بلیط می‌گیرم.»... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🇮🇷🕊 اگر‌میخواهے و‌معصیت‌نکنۍ، "همیشہ‌با باش" چوݧ‌وضو‌انساݧ‌راپاك ‌نگھ‌میدارد‌و‌جلوے معصیت‌را‌می‌ گیرد! 🕊 ࿐༅💚༅࿐࿐༅💚༅࿐
🇮🇷🕊 اگر‌میخواهے و‌معصیت‌نکنۍ، "همیشہ‌با باش" چوݧ‌وضو‌انساݧ‌راپاك ‌نگھ‌میدارد‌و‌جلوے معصیت‌را‌می‌ گیرد! 🕊 ࿐༅💚༅࿐࿐༅💚༅࿐
"وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ🌺🍃 🥀شهید_مهدی_ایمانی 🥀تاریخ تولد : ۸ /۳/ ۱۳۶۲ 🥀تاریخ شهادت : ۲۱ /۹/ ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : قم، حرم حضرت معصومه 🥀محل شهادت : سوریه ⚘دلم بی تاب است. می گیرم. دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم. قلم در دست می گیرم اما نمی دانم چرا ساعت شنی دلهره ام امروز پایانی ندارد. حافظه ام‌ ی دلم شده و جملات امروز توانِ بودن ندارند. 🍃⚘خواهر شاه خراسان، خود را به هدیه کرده است و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم. شاید هم دخیل های جواب داده است، نمی دانم. 🍃⚘خوش به حالت ۱۴ سال با افتخار خادم بانوی بودی، راست می گویند؛ ، شهیدت می کند. با آمدن خبرِ شهادتِ ، کبوتر دلت به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد. در گریه های شبانه ات در حرم، جواز شدن را گرفتی. چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل راهی سرزمینی شدی که را به بهای شهادت می آموزند. 🍃⚘بیست و یکمین روز آذر را با آذین بستی و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی. اما چرخ گردون چرخید و این بار شهیدِ خادم شدی و حرم را زیارت کردی. 🍃⚘این روزها فرزندت با افتخار برای ، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد. میدانم این ها از دعای خیر تو است. دعا کن برای که زنجیرهای بر وجودشان سنگینی می کند. توان راه رفتن در این برزخ را ندارند. دعا کن راه را گم کرده ایم. برای منتظرهای محتاجِ دعایت، دعا کن. ⚘.⃟🕊
💌 (ص)فرمودند : 🍃 کسی که با بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند. و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود. 📚 مستدرک الوسائل: ج۱، ص ۴۲ ✅وضو نماز شب ودعای فرج یادمون نره شبتون بخیرونیکی بدعا وآمین عباد الله الصالحین 🤲 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
⚘️کانال شهیدعارف یوسف الهے↶ 🆔@shahid_aref_64 الله‌ الرحمن الرحیم 💫بعضی از مردم فکر می کنن که بعد از گرفتن ، باید# دست و# صورتشون رو کنن. 🗯# در حالی که اتفاقا برعکسه، بهتره این کار رو نکنن. ✍️ از امام صادق (علیه السلام) روایت داریم که: 🗨برای کسی که وضو بگیره و آب وضوش رو با دستمال خشک کنه، یک حسنه و برای کسی که صبر کنه تا آب وضو خودش خشک بشه، 30حسنه نوشته می‌شه. 👈 طبق نظر مراجع تقلید هم: 🗨 خشک‌کردن اعضای وضو بعد از وضوگرفتن مکروهه؛ مگر این‌که دستمال یا حوله مشخصی برای این کار داشته باشیم.💯 📚کتاب پاداش نیکےها و کیفر گناهان ص68، مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی‌. 💫💥💫 _اول_ وقت _دعا
💥پایان تلاوت وتفسیرسوره مائده💥 {{مائده یعنی سفرهٔ آسمانی}} 🖇سورهٔ مائده سورهٔ پنجم قرآن است،{ ۱۲۰ آیه دارد} و# سوره‌ای مدنی است. نامگذاری این سوره به دلیل ذکر داستان مائده برای یاران در آیهٔ <۱۱۴> این سوره صورت گرفته‌است. معنای آن جایی که غذا پهن می‌شود یا است.[ بنابر روایتی اسلامی] این# سوره در# حجةالوداع در بین راه# مکه و# مدینه نازل شده‌است. در بخش اول# سوره، به مسئلهٔ# ولایت در# اسلام، در# مسیحیت، و# قیامت و# معاد پرداخته شده‌است. در قسمت دیگر ، به مسائلی مانند به# عهد# عدالت اجتماعی# شهادت‌دادن با# عدالت، انسان‌ها (در ضمن بیان داستان# هابیل و# قابیل) و احکام غذاهای و احکام و# تیمم پرداخته شده‌است. ✴️فضیلت وخواص تلاوت سوره مائده ۱) افزایش ایمان: ۲) جلوگیری از سرقت و تلف شدن مال: ۳) جهت دفع زن از زنا: ۴) جهت بطلان سحر: ۵) جهت خیر و برکت خانه و محصول: ۶) جهت باز داشتن از معاصی و گناهان: 💫باختومات مجرب💫 🌺اَللّهُـمَّ نَـوِّر قُلُوبَنـا بِالْقُـرآن 📖اَللّهُـمَّ زَیِّـن اَخْلاقَنـا بِزینَـةِ الْقُـرآن 🌺اَللّهُـمَّ ارْزُقنـا شَفاعَـةَ الْقُـرآن 📖اَللّهُـمَّ اغْفِـرلَنـا ذُنُوبَنـا بِالْقُـرآن 🌺اَللّهُـمَّ اَکْرِمْنـا بِکَرامَـةَ الْقُـرآن دعاااا
اول وقت سفارش شهدا داشت با آبِ قمقه‌اش مي‌گرفت براي نماز صبح گفتم: «بي‌تجربه‌اي ، لازم مي‌شه... شايد يكي دو روز بي‌آب باشيم.» گفت: «لازمم نمي‌شه » عمليات كه تمام شد دیدم شده آخه مسافر بود...🕊 🏴🏴🏴
اول وقت سفارش شهدا داشت با آبِ قمقه‌اش مي‌گرفت براي نماز صبح گفتم: «بي‌تجربه‌اي ، لازم مي‌شه... شايد يكي دو روز بي‌آب باشيم.» گفت: «لازمم نمي‌شه » عمليات كه تمام شد دیدم شده آخه مسافر بود...🕊 🏴🏴🏴